رفتن به مطلب

رساله جامع (قدیم)

  • نوشته‌
    78
  • دیدگاه
    0
  • مشاهده
    42,816

درباره این وبلاگ

توضیح المسائل جامع آیت‌الله العظمی سیستانی (دامت‌برکاته)

نوشته‌های این وبلاگ

thaniashar

وقت نمازها


احکام نماز

مقدمات نماز

مسئله ۸۸۳ . مقدّمات نماز شش مورد است: رعایت وقت، رعایت قبله، با غسل، وضو یا تیمّم بودن (هرکدام وظیفه فرد می‌باشد)، پاک بودن بدن و لباس، رعایت شرایط لباس، رعایت شرایط مکان.

بنابراین کسی که می‌خواهد نماز بخواند چنانچه هر کدام از این مقدّمات را دارا نباشد باید آنها را قبل از خواندن نماز فراهم سازد.

مقدّمه اول: رعایت وقت

اوقات نمازهای واجب پنج گانه به این شرح می‌باشد:

۱. وقت نماز ظهر و عصر

مسئله ۸۸۴ . وقت نماز ظهر و عصر از ظهر شرعی (زوال) آغاز می‌شود. ظهر شرعی یا زوال عبارت از گذشتن نصف فاصله زمانی بین طلوع آفتاب تا غروب آفتاب است؛ مثلاً اگر طلوع آفتاب در شهری ساعت (‌۶) بامداد و غروب آفتاب، ساعت (‌۲۰) باشد، در این صورت، فاصله زمانی بین طلوع آفتاب تا غروب آفتاب، (‌۱۴) ساعت می‌‌باشد که نصف آن (‌۷) ساعت است. بنابر این پس از گذشت هفت ساعت از طلوع آفتاب، ظهر شرعی است که ساعت سیزده (یک بعد از ظهر) می‌‌شود.[۱]

مسئله ۸۸۵ . تعیین ظهر شرعی با استفاده از شاخص نیز امکان پذیر است. بنابراین اگر چوب یا چیزی مانند آن را که شاخص می‌نامند، راست در زمین هموار فرو ببرند، صبح که خورشید بیرون می‌آید سایه آن به طرف مغرب می‌افتد و هرچه آفتاب بالا می‌آید، این سایه کم می‌شود و در شهرهای ایران و بسیاری از کشورها در اوّل ظهر شرعی به کمترین اندازه خود می‌رسد و ظهر که گذشت، سایه آن به طرف مشرق بر می‌گردد و هرچه خورشید رو به مغرب می‌رود، سایه بلندتر می‌شود. بنابراین زمانی که سایه به کمترین اندازه خود می‌‌رسد و سپس، دو مرتبه رو به زیاد شدن می‌گذارد، معلوم می‌شود زمانِ ظهر شرعی فرا رسیده است ولی در بعضی شهرها که گاهی موقعِ ظهر، سایه شاخص به کلّی از بین می‌رود و بعد از آن، سایه دوباره پیدا می‌‌شود، در این وقت است که معلوم می‌شود ظهر شرعی فرا رسیده است.

مسئله ۸۸۶ . کسی که شک در غروب آفتاب داشته باشد و احتمال دهد خورشید پشت کوه‌‌ها یا ساختمان‌ها یا درختان مخفی شده باشد، تا وقتی که سرخی طرف مشرق نمایان است و از بالای سر انسان نگذشته، وقت باقی است و اگر شک در زمان غروب آفتاب نداشته باشد، احتیاط واجب است که نماز ظهر و عصر را تا زمانِ پنهان شدن خورشید و غروب آفتاب به تأخیر نیندازد و در صورت تأخیر، آن را بدون نیّت اداء و قضاء بخواند.

مسئله ۸۸۷ . چنانچه فرد نماز عصر را عمداً قبل از نماز ظهر بخواند، باطل است، مگر اینکه از آخر وقت بیش از خواندن یک نماز فرصت نباشد که در این صورت، اگر کسی تا این موقع، نماز ظهر را نخوانده باشد، نماز ظهر او قضاء است و باید نماز عصر را بخواند و اگر کسی قبل از این وقت، اشتباهاً تمام نماز عصر را پیش از نماز ظهر بخواند، نماز عصرش صحیح است و حال که متوجّه شده است، باید نماز ظهر را بخواند و احتیاط مستحب آن است که چهار رکعت دوم را به قصد ما فی الذّمّه به جا آورد.

۲ .وقت نماز مغرب و عشاء

مسئله ۸۸۸ . وقت نماز مغرب، بنابر احتیاط واجب، از زمانی است که سرخی طرف مشرق که بعد از غروب آفتاب پیدا می‌شود، از بالای سر انسان بگذرد. البتّه احتیاطی بودن آن در مورد وقتی است که فرد، زمان غروب آفتاب را می‌داند که در این صورت بنابر احتیاط واجب نمی‌تواند نماز مغرب را هنگام غروب آفتاب بجا آورد، امّا اگر در غروب آفتاب به علّت احتمال مخفی شدن خورشید، پشت کوه‌ها یا ساختمان‌ها یا درختان، شک داشته باشد، بنابر فتوی نمی‌تواند قبل از این که سرخی طرف مشرق که بعد از غروب آفتاب پیدا می‌شود، از بالای سر انسان بگذرد، نماز مغرب را به جا آورد.

مسئله ۸۸۹ . وقت نماز مغرب و عشا برای شخص مختار (غیر مضطر) تا نیمه شب (نصف شب) ادامه دارد و امّا برای شخص مضطر یعنی کسی که از روی فراموشی یا به علّت خواب ماندن یا حیض و مانند اینها نماز را پیش از نیمه شب نخوانده، وقت نماز مغرب و عشا تا طلوع فجر ادامه دارد ولی در هر صورت، در حال توجّه و عدم غفلت، ترتیب بین آن دو معتبر است، یعنی ابتدا باید نماز مغرب و سپس، نماز عشا به جا آورده شود و چنانچه عمداً نماز عشا قبل از نماز مغرب خوانده شود، باطل است مگر اینکه از وقت، بیش از مقدار انجام نماز عشا باقی نمانده باشد که در این صورت لازم است نماز عشا را قبل از نماز مغرب بخواند.

مسئله ۸۹۰ . اگر کسی اشتباهاً نماز عشا را قبل از نماز مغرب بخواند و بعد از نماز متوجّه شود، نمازش صحیح است و باید نماز مغرب را بعد از آن، به جا آورد.

مسئله ۸۹۱ . آخر وقت نماز عشا برای شخص مختار، همچنان که گذشت، نصف شب است و منظور از نصف شب برای وقت نماز عشا، بنابر احتیاط واجب، نصف فاصله زمانی بین غروب آفتاب تا طلوع فجر (اذان صبح) است.[۲]

مسئله ۸۹۲ . اگر فرد از روی اختیار، نماز مغرب یا عشا را تا نصف شب نخواند، بنابر احتیاط واجب، باید تا قبل از اذان صبح بدون اینکه نیّت اداء و قضاء کند، آن نماز را به جا آورد، البتّه اگر وقت باقیمانده تا اذان صبح کم باشد مثلاً برای کسی که مسافر نیست، فقط به اندازه خواندن چهار رکعت یا کمتر وقت باشد، بنابر احتیاط واجب نماز عشا را به قصد ما فی الذّمّه بخواند و بعداً نماز مغرب را قضاء نماید و احتیاطاً بار دیگر نماز عشا را هم به جهت رعایت ترتیب قضاء نماید.

۳.وقت نماز صبح

مسئله ۸۹۳ . نزدیک اذان صبح از طرف مشرق، سفیده‏ای رو به بالا حرکت می‌کند که آن را فجر اول گویند، موقعی که آن سفیده پهن شد فجر دوم و اول وقتِ نماز صبح است و آخر وقتِ نماز صبح موقعی است که آفتاب بیرون می‌آید.

احکام دیگر اوقات نماز

مسئله ۸۹۴ . موقعی انسان می‌‌تواند مشغول نماز شود که یقین کند وقت فرا رسیده است یا دو مرد عادل به داخل شدن وقت، خبر دهند، بلکه به خبر و به اذان شخصی که مکلّف بداند شدیداً مراعات فرارسیدن وقت را می‌کند، چنانچه موجب اطمینان شود نیز می‌‌توان اکتفاء نمود.

مسئله ۸۹۵ . اگر به علّت مانعِ شخصی مانند نابینایی یا در زندان بودن نتواند در اوّل وقتِ نماز به فرا رسیدن وقت یقین کند، باید نماز را به تأخیر بیندازد تا یقین یا اطمینان کند که وقت فرا رسیده است و همچنین است بنابر احتیاط لازم، اگر مانع از یقین به فرارسیدن وقت از موانع عمومی از قبیل ابر و غبار و مانند اینها باشد.

مسئله ۸۹۶ . اگر وقت نماز به قدری کم است که به سبب به جا آوردن بعضی از کارهای مستحب نماز، مقداری از آن بعد از وقت خوانده می‌شود، باید آن مستحب را به جا نیاورد مثلاً اگر به سبب خواندن قنوت مقداری از نماز، بعد از وقت خوانده می‌‌شود، باید قنوت را نخواند و اگر خواند در صورتی نمازش صحیح است که حداقل یک رکعت از آن در وقت واقع شده باشد.

مسئله ۸۹۷ . کسی که به اندازه خواندن یک رکعت نماز وقت دارد، باید نماز را به نیّت اداء بخواند ولی نباید عمداً نماز را تا این وقت تأخیر بیندازد.

مسئله ۸۹۸ . کسی که مسافر نیست اگر تا غروب آفتاب و پنهان شدن خورشید، به اندازه پنج رکعت نماز وقت دارد یا آن‌که شک دارد به اندازه پنج رکعت وقت دارد یا کمتر از آن، باید نماز ظهر و عصر را به ترتیب بخواند.

و اگر کمتر از پنج رکعت وقت دارد، احتیاط واجب است به این روش رفتار نماید: احتیاطاً نماز عصررا قبل از نماز ظهر بخواند، سپس نماز ظهر را در فاصله زمانی غروب تا مغرب بدون نیّت اداء و قضاء بجا آورد، سپس برای رعایت ترتیب، دوباره نماز عصر را بدون نیّت اداء و قضاء بخواند.[۳]

و اگر آفتاب غروب نموده و تا مغرب به اندازه پنج رکعت وقت دارد یا آن‌که شک دارد به اندازه پنج رکعت وقت دارد یا کمتر، نماز ظهر و عصر را بنابر احتیاط واجب در همان فاصله زمانی بدون نیّت اداء و قضاء بخواند و اگر کمتر وقت دارد احتیاط واجب است به این روش رفتار نماید: احتیاطاً نماز عصر را قبل از نماز ظهر بدون نیّت اداء و قضاء بخواند، بعد نماز ظهر را قضاء نموده، سپس احتیاطاً نماز عصر را هم برای رعایت ترتیب دوباره بجا آورد.[۴]

مسئله ۸۹۹ . تمام احکامی که در مسأله قبل ذکر شد، برای مسافر نیز جاری است؛ با این تفاوت که ملاک در زمان باقیمانده تا غروب یا مغرب در اینجا سه رکعت است نه پنج رکعت.

مسئله ۹۰۰ . کسی که مسافر نیست اگر تا نصف شب به اندازه خواندن پنج رکعت نماز وقت دارد باید نماز مغرب و عشا را به ترتیب بخواند و همچنین است اگر شک در مقدار وقت داشته باشد و اگر به اندازه چهار رکعت یا کمتر وقت دارد باید ابتدا نماز عشا را بخواند.

مسئله ۹۰۱ . کسی که مسافر است اگر تا نصف شب به اندازه خواندن چهار رکعت نماز وقت دارد باید نماز مغرب و عشا را به ترتیب بخواند و همچنین است اگر شک در مقدار وقت داشته باشد و اگر به اندازه سه رکعت نماز وقت دارد باید ابتدا نماز عشا را خوانده سپس فوراً در یک رکعت باقیمانده تا نصف شب، نماز مغرب را به نیّت اداء بخواند و اگر تا نصف شب تنها به اندازه دو رکعت یا یک رکعت نماز وقت دارد باید ابتدا نماز عشا را بخواند.

مسئله ۹۰۲ . هر گاه بچه نابالغ در بین وقت نماز بالغ گردد، در صورتی که به اندازه خواندن یک رکعت نماز یا بیشتر وقت داشته باشد واجب است نماز را بخواند و چنانچه قبل از بلوغ، بعد از فرا رسیدن وقت، نماز را خوانده باشد و قبل از سپری شدن وقت بالغ گردد دوباره خواندن نماز واجب نیست هرچند احتیاط مستحب است که آن را دوباره به جا آورد.

مسئله ۹۰۳ . هر گاه انسان عذری دارد که اگر بخواهد در اول وقت نماز بخواند، ناچار است آن را با تیمّم به جا آورد، چنانچه مأیوس از بر طرف شدن آن عذر باشد یا احتمال دهد با تأخیر انداختن نماز، از تیمّم هم ناتوان شود می‌‌تواند در اول وقت، تیمّم کند و نماز بخواند، ولی اگر مأیوس نباشد باید صبر کند تا عذرش بر طرف شود یا مأیوس شود و چنانچه عذر او بر طرف نشد، در آخر وقت، نماز بخواند و لازم نیست به قدری صبر کند که فقط بتواند کارهای واجب نماز را انجام دهد، بلکه برای مستحبّات نماز نیز مانند اذان و اقامه و قنوت، اگر وقت دارد می‌تواند تیمّم کند و نماز را با آن مستحبّات به جا آورد و در عذرهای دیگر غیر از موارد تیمّم، هر‌چند مأیوس نباشد و احتمال دهد که عذر او تا انتهای وقت بر طرف شود، جایز است اول وقت نماز بخواند ولی چنانچه در بین وقت، عذرش بر طرف گردد در بعضی موارد لازم است نماز را دوباره بخواند.

مسئله ۹۰۴ . کسی که مسائل نماز را نمی‌داند و نمی‌‌تواند بدون یاد گرفتن آن را به طور صحیح انجام دهد یا شکیات و سهویات را نمی‌داند و احتمال می‌دهد که یکی از اینها در نماز پیش آید و به علّت یاد نگرفتن، واجبی را ترک کند یا حرامی را مرتکب شود، باید برای یاد گرفتن اینها نماز را از اول وقت تأخیر بیندازد ولی اگر به امید آنکه به طور صحیح، نماز را انجام دهد، در اول وقت مشغول نماز بشود و در بین نماز مسأله‏ای که حکم آن را نمی‌داند پیش نیاید، نماز او صحیح است و اگر مسأله‏ای که حکم آن را نمی‌داند پیش آید، جایز است به یکی از دو طرفی که احتمال می‌دهد - به امید آن که وظیفه او باشد - عمل نماید و نماز را تمام کند ولی بعد از نماز باید مسأله را بپرسد که اگر نمازش باطل بوده دوباره بخواند و اگر صحیح بوده دوباره خواندن، لازم نیست.

مسئله ۹۰۵ . اگر وقت نماز وسعت دارد و طلبکار هم طلب خود را از بدهکار مطالبه می‌کند، در صورتی که ممکن است، باید بدهکار اول قرض خود را بدهد، بعد نماز بخواند و همچنین است اگر کار واجب دیگری که باید فوراً آن را به جا آورد اتّفاق بیفتد مثلاً ببیند مسجد نجس است، باید اول مسجد را تطهیر کند بعد نماز بخواند و چنانچه در هر دو صورت، اول نماز بخواند، معصیت کرده ولی نماز او صحیح است.

مسئله ۹۰۶ . انسان باید نماز عصر را بعد از نماز ظهر و نماز عشا را بعد از نماز مغرب بخواند و اگر عمداً نماز عصر را قبل از نماز ظهر و نماز عشا را پیش از نماز مغرب بخواند، باطل است.

مسئله ۹۰۷ . اگر پیش از خواندن نماز ظهر، سهواً مشغول نماز عصر شود و در بین نماز متوجّه اشتباه خود شود، باید نیّت را به نماز ظهر برگرداند، یعنی نیّت کند که آنچه تا حال خوانده‏ام و آنچه را مشغولم و آنچه بعد می‌خوانم همه نماز ظهر باشد ولی نباید این نیّت را به زبان جاری سازد و بعد از آنکه نماز را تمام کرد، نماز عصر را بخواند.

مسئله ۹۰۸ . اگر قبل از خواندن نماز مغرب، سهواً مشغول نماز عشا شود و در بین نماز بفهمد که اشتباه کرده، چنانچه به رکوع رکعت چهارم نرفته، باید نیّت را به نماز مغرب برگرداند و نماز را تمام کند و بعد نماز عشا را بخواند و اگر به رکوع رکعت چهارم رفته، نماز عشا را تمام کند و این نماز، صحیح می‌باشد و بعد از آن، نماز مغرب را به جا آورد.

مسئله ۹۰۹ . اگر به نیّت نماز ظهر مشغول نماز شود و در بین نماز یادش بیاید که نماز ظهر را خوانده است، نمی‌‌تواند نیّت را به نماز عصر بر گرداند، بلکه باید نماز را بشکند و نماز عصر را بخواند و در مورد نماز مغرب و عشاء نیز حکم چنین است.

مسئله ۹۱۰ . اگر در بین نماز عصر یقین کند که نماز ظهر را نخوانده و نیّت را به نماز ظهر برگرداند، چنانچه یادش بیاید که نماز ظهر را خوانده بوده می‌‌تواند نیّت را به نماز عصر برگرداند و نماز را تمام کند، البته این حکم در صورتی است که بعضی از اجزای نماز را به نیّت ظهر نیاورده باشد، یا آنکه اگر آورده است، به نیّت عصر دوباره به جا آورد ولی اگر آن جزء رکعت باشد، نماز او در هر صورت، باطل است و همچنین اگر رکوع یا دو سجده از یک رکعت باشد، نمازش، بنابر احتیاط لازم، باطل است.

مسئله ۹۱۱ . اگر در بین نماز عصر شک کند که نماز ظهر را خوانده یا نه، باید نماز را به نیّت عصر تمام کند و بعداً نماز ظهر را به جا آورد، ولی اگر وقت به قدری کم است که بعد از تمام شدن نماز عصر، وقت نماز به پایان برسد و برای یک رکعت نماز هم وقت باقی نمانده باشد، لازم نیست نماز ظهر را قضاء کند.

مسئله ۹۱۲ . اگر در بین نماز عشا شک کند که نماز مغرب را خوانده یا نه، باید به نیّت عشا نماز را تمام کند و بعد نماز مغرب را به جا آورد[۵] ، ولی اگر وقت به قدری کم است که بعد از تمام شدن نماز، وقت تمام ‏شود و به مقدار یک رکعت نماز هم وقت باقی نمانده باشد، لازم نیست نماز مغرب را قضاء کند.

مسئله ۹۱۳ . اگر در بین نماز عشا بعد از رسیدن به رکوع رکعت چهارم، شک کند که نماز مغرب را خوانده یا نه، باید نماز را تمام کند و بعداً چنانچه وقت برای نماز مغرب باقی باشد، نماز مغرب را نیز بخواند.

مسئله ۹۱۴ . اگر انسان نمازی را که خوانده احتیاطاً دوباره بخواند و در بین نماز یادش بیاید نمازی را که باید پیش از آن بخواند نخوانده است، نمی‌‌تواند نیّت را به آن نماز برگرداند مثلاً موقعی که فرد نماز عصر را احتیاطاً می‌خواند، اگر یادش بیاید نماز ظهر را نخوانده است، نمی‌تواند نیّت را به نماز ظهر برگرداند.

مسئله ۹۱۵ . برگرداندن نیّت از نماز قضاء به نماز اداء و از نماز مستحب به نماز واجب جایز نیست.

مسئله ۹۱۶ . اگر وقت نمازِ اداء وسعت داشته باشد، انسان می‌‌تواند در بین نماز، چنانچه یادش بیاید که نماز قضاء بر ذمّه دارد، نیّت را به نماز قضاء برگرداند.

[۱] . بنابر این همیشه ساعت دوازده، ظهر شرعی ‌نیست بلکه در بعضی ‌از مواقع سال در شهرهای ‌میانی ‌همچون قم و تهران چند دقیقه قبل از ساعت دوازده و گاه چند دقیقه بعد از ساعت دوازده است و در شهرهای ‌شرقی، ظهر زودتر و در شهرهای ‌غربی، ظهر دیرتر است.

[۲] . به عنوان مثال، چنانچه غروب آفتاب در شهری، ساعت ۱۸و طلوع فجر ساعت ۴ بامداد باشد، فاصله زمانی ‌غروب آفتاب تا طلوع فجر ۱۰ ساعت است که نصف آن، ۵ ساعت می‌‌شود که اگر به زمان غروب آفتاب، اضافه شود یا از زمان طلوع فجر، کم گردد، ساعت ۲۳ (یازده شب) می‌‌شود که این زمان، بنابر احتیاط، نصف شب و آخر وقت اختیاری ‌نماز عشا می‌باشد.

[۳] . شایان ذکر است در این صورت، اگر نماز اوّل را بدون اینکه تعیین کند ظهراست یا عصر (ما فی ‌الذمّه از جهت نوع نماز) و به قصد اداء خوانده، سپس در فاصله بین غروب تا مغرب نماز دیگری ‌بازهم بدون تعیین اینکه ظهراست یا عصر و نیز بدون نیت اداء و قضاء (ما فی ‌الذّمّه هم از جهت نوع و هم از نظر اداء یا قضاء) بخواند، کافی ‌در رعایت احتیاط است ونیازی ‌به خواندن سه نماز نیست.

[۴] . شایان ذکر است اگر تا مغرب کمتر از پنج رکعت وقت دارد، نماز اوّل رابدون اینکه نیت کند ظهر است یا عصر و بدون نیت اداء یا قضاء (به قصد مافی‌الذمه هم از جهت نوع و هم از نظر اداء یا قضاء بودن) بخواند سپس نماز دیگری ‌را بعداً (مافی ‌الذمه از جهت نوع) قضاء نماید، کافی ‌در رعایت احتیاط است و نیازی ‌به خواندن سه نماز نیست.

[۵] . در این مسأله و مسأله قبل نمازگزار نمی‌‌تواند نماز عصر را به نماز ظهر یا نماز عشاء را به نماز مغرب برگرداند.

بازگشت به فهرست

thaniashar

وضو و غسل و تیمم جبیره


احکام طهارت

وضوی جبیره

مسئله ۳۵۷. شیئی که با آن زخم یا دمل یا شکستگی را می‌‌بندند مثل باند، گچ، پارچه، آتل، دوا و مرهمی که روی زخم و مانند آن می‌‌گذارند، جبیره نامیده می‌‌شود.

شرایط وضوی جبیره

در وضوی جبیره رعایت شرایطی لازم است که در مسائل بعد به ذکر آن پرداخته می‌شود:

شرط اوّل: در اعضای وضو، زخم یا دمل یا شکستگی یا مرهم وجود داشته باشد

مسئله ۳۵۸. وضوی جبیره‌ای وقتی انجام می‌شود که در اعضای وضو، زخم یا جراحت یا دمل یا شکستگی یا مرهم وجود داشته باشد.

مسئله ۳۵۹. سوختگی که موجب پیدایش زخم و آبله و تاول در سطح پوست شده در احکام جبیره مانند زخم و جراحت است. همچنین دوا و مرهمی که برای معالجه به علّت درد یا ورم یا رگ به رگ شدن و مانند آن روی عضو قرار می‌‌دهند، احکام جبیره را دارد هرچند آن عضو زخم یا دمل یا شکستگی نداشته باشد.

 امّا اینکه از بند دررفتگی حکم شکستگی را داشته باشد محل اشکال است پس بنابر احتیاط واجب باید طوری عمل شود که مقتضای احتیاط رعایت گردد؛ مگر آنکه در محلّ از بند رفتگی به جهت بهبودی و درمان، مرهم و دوا قرار داده باشند که در این صورت، حکم جبیره را دارد.

مسئله ۳۶۰. اگر در اعضای وضو، زخم یا جراحت یا شکستگی و دوا و مرهم وجود ندارد ولی به جهت دیگری آب برای آن ضرر دارد، مثل بعضی از بیماری‌های پوستی یا ورم اعضای وضو و مانند آن باید تیمم کند.

مسئله ۳۶۱. اگر زخم یا دمل یا شکستگی در مکان دیگری غیر از قسمت‌های مربوط به وضو باشد امّا طوری است که استعمال آب در مواضع وضو برای موضع صدمه دیده که خارج از اعضای وضو است ضرر دارد، در این صورت باید تیمّم نماید و همین طور اگر زخم یا دمل یا شکستگی در قسمتی از مواضع وضو باشد ولی طوری است که شستن جزء دیگر برای قسمت صدمه دیده اتّفاقاً ضرر دارد - نه اینکه معمولاً این طور باشد - مثل اینکه زخم در انگشت دست باشد ولی با شستن قسمت بالای ساعد به زخمِ انگشت آسیب برسد، در مثل این مورد فقط تیمّم کافی است.

مسئله ۳۶۲. هرگاه در اعضای وضو، چیزی چسبیده باشد مانند رنگ، قیر، چسب و... که برداشتن آن ممکن نیست یا سختی فوق العاده دارد، وظیفه مکلّف تیمّم است مگر آنکه آن چیز در مواضع تیمّم باشد که در این صورت، باید هم وضو بگیرد و هم تیمّم نماید و در هنگام وضو در صورت امکان، بنابر احتیاط واجب مانند وضوی جبیره، بر مانع مسح نماید ولی اگر مانع تنها در قسمتی از کف دست یا باطن انگشتان باشد و در پشت دست‌ها و پیشانی مانع نباشد طوری که با قسمت باقیمانده بدون مانع بتواند مسح را انجام دهد، تیمّم کافی است. همچنین آنژیوکت[۱] که به علّت ضرورت به بدن بیمار متّصل می‌‌شود در حالی که در محلّ، زخم یا دمل یا شکستگی نیست، حکم مانع را دارد.

شرط دوم: آب برای موضع آسیب دیده ضرر داشته یا باز کردن جبیره‌‌، ضرری یا فوق العاده سخت باشد

مسئله ۳۶۳. وضوی جبیره در مواردی انجام می‌شود که آب برای قسمت آسیب دیده ضرر داشته یا باز کردن جبیره‌‌ای که بر قسمت صدمه دیده گذاشته شده، مضرّ بوده یا همراه با سختی فوق العاده باشد، هرچند آب برای محلّ، ضرر نداشته باشد مثل شکستگی که روی آن گچ گرفته شده و آب برای آن ضرر ندارد ولی رساندن آب به زیر آن بدون برداشتن گچ ممکن نیست و از طرفی باز کردن گچ برای قسمت آسیب دیده مضرّ بوده یا برداشتن آن با سختی زیادی همراه است که معمولاً قابل تحمّل نیست.

مسئله ۳۶۴. در مورد ضرری که سبب وضوی جبیره‌ای می‌شود فرقی بین این نیست که آب به مقدار شستن وضویی، برای آن ضرر داشته باشد یا اینکه ضرر، به علّت تطهیر نجاست قسمت صدمه دیده باشد مثل وقتی‌ که در اعضای وضو زخم یا دمل یا شکستگی است که آب به مقدار شستن وضویی برای آن ضرر ندارد ولی موضع آسیب دیده نجس و آلوده به خون است و برای بر طرف کردن خون از آن، نیاز به ریختن آب فراوان است و ریختن آب زیاد برای موضع صدمه دیده ضرر دارد.

مسئله ۳۶۵. تا وقتی که ترس ضرر باقی است، حکم جبیره جاری می‌شود هرچند فرد احتمال بهبودی موضع صدمه دیده را بدهد و اگر ترس ضرر برطرف شود، در صورت امکان، برداشتن جبیره برای وضو لازم است.

مسئله ۳۶۶. هرگاه در یکی از اعضای وضو زخم یا دمل یا شکستگی باشد، چنانچه روی قسمت آسیب دیده، باز بوده و آب برای آن، ضرر نداشته باشد یا روی آن، بسته باشد ولی‌ باز کردن آن، بدون سختی فوق العاده امکان پذیر بوده و آب هم برای آن، بی‌‌ضرر باشد، باید به طور معمول وضو بگیرد. همین‌طور اگر بتواند زیر جبیره را با فرو بردن جبیره در آب، به صوررت ارتماسی بشوید، همین کار را انجام می‌دهد و در صورتی که این روش را انجام دهد، لازم نیست عضو را از بالا به پایین بشوید. بنابر این در هیچ یک از صورت‌های این مسأله وضوی جبیره‌ای انجام نمی‌شود.

مسئله ۳۶۷. اگر آب برای عضو، ضرر دارد ولی به وسیله گرم کردن آب یا کم آب ریختن (طوری که شستن بر آن صدق کند)، ضرر برطرف می‌‌شود باید این کار را انجام دهد و وضو بگیرد.

مسئله ۳۶۸. اگر آب برای عضو ضرر ندارد، خواه عضو سالم باشد یا آن که زخم یا شکستگی داشته باشد، امّا نجس بوده و تطهیر آن ممکن نباشد، هرچند عدم امکان تطهیر، به علّت تنگی وقت یا کمی آب باشد یا اینکه تطهیر آن ممکن است ولی سختی فوق العاده دارد، در تمام این موارد باید تیمّم کند.

شرط سوم و چهارم:روی جبیره مسح شود و هنگام مسح، عضو جبیره دار ثابت باشد

مسئله ۳۶۹. روی جبیره را فقط باید مسح کرد و شستن روی جبیره کافی نیست[۲] و نیز عضوی که جبیره دارد هنگام مسح کشیدن - حتّی بنابر احتیاط واجب اعضاء شستنی (صورت و دست ها) - باید ثابت باشد.

مسئله ۳۷۰. مسح کردن روی جبیره در اعضای شستنی (صورت و دست‌‌ها) لازم نیست با دست انجام شود و با هر چیزی کافی است و استفاده مکرّر از آب برای مسح صورت و دست‌‌ها به نیّت وضوی جبیره، مانعی ندارد و این حکم در غسل جبیره نیز جاری است.

مسئله ۳۷۱. اگر جبیره در اعضای مسحی (سر و پاها) باشد، باید با تری باقی مانده در دست، روی جبیره را مسح نمود و نمی‌‌توان از آب دیگری برای مسح استفاده نمود.

شرط پنجم: جبیره در اعضای مسحی خشک باشد

مسئله ۳۷۲. جبیره در اعضای مسحی (روی سر و پاها) باید خشک باشد یا رطوبت آن به قدری ناچیز باشد که آب مسح بر آن غلبه کند و آن رطوبت عرفاً از بین رفته به حساب آید. امّا جبیره‌ای که در اعضای شستنی (صورت و دست‌ها) است، خشک بودن روی آن هنگام مسح بر آن لازم نیست‌.

شرط ششم و هفتم: جبیره پاک و غیر غصبی باشد

مسئله ۳۷۳. جبیره باید پاک باشد و اگر نجس باشد باید آن را شسته یا عوض نمود یا اینکه چیز پاکی مانند پارچه یا پلاستیک روی جبیره نجس بست به گونه‌‌ای که کاملاً به جبیره چسبیده و عرفاً جزء آن حساب آید و اگر روی جبیره، پاک بوده و لایه‌‌های زیرین جبیره، نجس باشد، اشکال ندارد.

مسئله ۳۷۴. جبیره نباید غصبی باشد و اگر انسان بر جبیره غصبی مسح نماید معصیت کرده و وضوی او، بنابر احتیاط واجب، باطل است.

مسئله ۳۷۵. در جبیره شرط نیست از چیزهایی باشد که نماز در آن صحیح است، بنابراین اگر جبیره از جنس ابریشم یا طلا یا از اجزای پاک حیوان حرام گوشت باشد، به وضوی او ضرر نمی‌‌زند و از مواردی که به صحت وضوی جبیره ضرر وارد می‌‌نماید، نجاست ظاهر جبیره یا غصبی بودن آن است، که حکم آن، بیان شد.

شرط هشتم: جبیره به مقدار معمول باشد

مسئله ۳۷۶. جبیره باید به مقدار معمول باشد و اگر بیشتر از مقدار معمول بوده و برداشتن مقدار اضافه بدون سختی فوق العاده، ممکن باشد باید مقدار اضافی را بردارد و اگر برداشتن مقدار اضافی ممکن نبوده یا سختی فوق العاده دارد یا برای قسمت سالم، ضرر داشته باشد، چنانچه جبیره خارج از مواضع تیمّم (پیشانی و دست‌‌ها) باشد، باید تیمّم نماید و اگر جبیره در اعضای تیمّم باشد، بنابر احتیاط واجب، هم وضوی جبیره‌‌ای بگیرد و هم تیمّم نماید ولی اگر برداشتن مقدار اضافی، ضرر برای خودِ قسمت آسیب دیده دارد، وضوی جبیره کافی است هرچند جبیره در موضع تیمّم باشد.

مسئله ۳۷۷. اگر جبیره‌‌ای که روی جراحت قرار دارد، به صورت معمول باشد، سبک کردن آن لازم نیست، همان طور که گذاشتن شیء دیگری روی جبیره در صورت عدم نیاز، جایز نیست مگر اینکه بعد از گذاشتن، جزء جبیره به حساب آید.

شرط نهم: ترتیب رعایت گردد

مسئله ۳۷۸. همچنان ‌‌که در وضوی معمولی، دست و همین طور بنابر احتیاط واجب صورت از بالا به پایین شسته می‌‌شود، در وضوی جبیره‌‌ای هم باید روی جبیره‌‌ای که روی این اعضاء می‌باشد را از بالا به پایین با رعایت ترتیب مسح نمود، بنابر این کسی که مچ دست او جبیره دارد و قسمت بالا و پایین آن باز است ابتدا قسمت بالا را که باز است می‌‌شوید و بعد روی مچ را که جبیره دارد با مراعات ترتیب مسح می‌‌کند و سپس قسمت پایین مچ را که باز است، می‌‌شوید.

مسئله ۳۷۹. اگر در صورت یا دست‌‌ها چند جبیره باشد، باید بین آنها را با رعایت ترتیب بشوید.

کیفیت وضوی جبیره‌ای در صورت‌های مختلف

هنگامی که زخم یا دمل یا شکستگی، شرایط ذکر شده در فصل قبل را دارا باشد، وضوی جبیره در صورت‌های مختلف به شیوه زیر انجام می‌شود:

زخم یا دمل یا شکستگی در اعضاء شستنی (صورت یا دست ها) است:

الف. روی آن بسته است: باید اطراف آن را شسته و روی جبیره را مسح نماید.

ب. روی آن باز است:

 اگر زخم یا دمل باشد، چه این که شکستگی هم داشته باشد یا نه: اطراف آن را بشوید و لازم نیست قسمت زخم یا دمل را وضو دهد هرچند احتیاط مستحب آن است که پارچه پاکی روی آن گذاشته و روی پارچه دست تر بکشد.

و اگر شکستگی بدون زخم و جراحت باشد، باید تیمّم نماید.

زخم یا دمل یا شکستگی در اعضاء مسحی است:

الف. روی آن بسته است: باید روی جبیره را برای وضو مسح کند.

ب. روی آن باز است: باید تیمّم کند و احتیاط مستحب است وضوی جبیره‌ای هم بگیرد به این صورت که پارچه پاکی روی آن گذاشته و روی پارچه را باتری آب وضو که در دست مانده مسح نماید.

مسئله ۳۸۰. اگر جبیره تمام عرض روی پا را گرفته ولی مقداری از اطراف بالای پا و مقداری از اطراف انگشتان باز باشد، روی قسمت‌‌های باز و جبیره را مثل وضوی معمولی به ترتیب مسح نماید.

مسئله ۳۸۱. کسی که در دست و انگشت‌‌هایش جبیره دارد و در موقع وضو، دستِ تر روی آن کشیده است می‌‌تواند سر و پا را با همان رطوبت مسح کند هرچند احتیاط مستحب آن است که مسح را با قسمتی انجام دهد که جبیره ندارد.

مسئله ۳۸۲. اگر جبیره بعضی از اعضای وضو را فرا گرفته باشد - مثل تمام صورت یا تمام یک دست - وضوی جبیره‌‌ای کافی است ولی اگر جبیره تمام اعضای وضو یا نزدیک به تمام اعضای وضو را فرا گرفته باشد، بنابر احتیاط واجب، باید هم تیمّم نماید و هم وضوی جبیره‌‌ای بگیرد.

مسئله ۳۸۳. اگر جایی از اعضای وضو را رگ زده یا حجامت نموده، در صورتی که آب برای آن ضرر دارد حکم آن، حکم زخم و جراحت است که در مسائل قبل ذکر شد ولی اگر آب برای آن ضرر ندارد امّا نمی‌‌تواند آن را به دلیل نجاست عضو یا بند نیامدن خون، آب بکشد باید تیمّم نماید.

مسئله ۳۸۴. کسی که به بیماری چشمی مبتلا شده و چشم او ورم کرده و مُلتهب شده اگر استعمال آب به طور کلّی برای صورت ضرر دارد، باید تیمّم نماید ولی چنانچه شستن اطراف چشم ممکن است و ضرر برای چشم ندارد، در صورتی که روی چشم با دوا و مرهم پوشیده شده باشد وضوی جبیره کافی است و اگر روی چشم با دوا و مرهم پوشیده نشده باشد، احتیاط واجب آن است که هم وضوی جبیره بگیرد و هم تیمّم نماید.

احکام دیگر وضوی جبیره ای

مسئله ۳۸۵. کسی که وظیفه او وضو یا غسل جبیره‌‌ای است می‌‌تواند در اوّل وقت، نماز بخواند هرچند بداند که عذر او تا آخر وقت برطرف می‌‌شود ولی احتیاط مستحب آن است که اگر امید دارد تا آخر وقت عذرش برطرف می‌‌شود صبر کند و چنانچه عذر او برطرف نشد باید نماز را تا آخر وقت با وضو یا غسل جبیره‌‌ای به جا آورد.

مسئله ۳۸۶. کسی که وظیفه‌‌اش وضوی جبیره‌‌ای است و وضوی جبیره گرفته، در صورتی که عذرش برطرف شد و بهبودی یافت، وضوی او باقی است و می‌‌تواند با آن وضو، کارهایی که نیاز به وضو دارد - مثل خواندن نماز یا لمس خط قرآن - را انجام دهد.

شایان ذکر است در مواردی که وظیفه او هم وضوی جبیره و هم تیمّم است، پس از برطرف شدن عذر و بهبودی، وضوی او کافی نیست و باید برای کارهایی که انجام آن نیاز به وضو دارد، وضو بگیرد و این مسأله در مورد غسل جبیره‌ای نیز جاری است.

مسئله ۳۸۷. اگر به اعتقاد اینکه در اعضای وضوی او زخم یا دمل یا شکستگی است و آب برای آن ضرر دارد به دستور وضو یا غسل جبیره رفتار نماید، سپس آشکار شود که زخم یا دمل یا شکستگی در اعضای وضو وجود نداشته، وضو یا غسل او باطل است و نمازهایی را که با چنین وضو و غسلی خوانده باید در وقت، دوباره بخواند و در خارج وقت، قضاء نماید امّا اگر در اعضای وضوی او واقعاً زخم یا دمل یا شکستگی وجود دارد و معتقد است آب برای آن ضرر دارد و فرد به دستور وضو یا غسل جبیره رفتار نماید، سپس معلوم شود که آب برای موضع آسیب دیده ضرر نداشته، وضو و غسل او صحیح است.

مسئله ۳۸۸. اگر مکلّف با اعتقاد به اینکه آب برای وضو گرفتن یا غسل کردن ضرر ندارد، وضو بگیرد یا غسل نماید و بعد از وضو یا غسل بفهمد که آب برای او ضرر داشته و در واقع، وظیفه او وضو یا غسل جبیره‌‌ای بوده است، بنابر احتیاط واجب باید وضو یا غسل را دوباره انجام دهد.

مسئله ۳۸۹. اگر مکلّف با اعتقاد به اینکه آب برای او ضرر دارد، وضو و غسل جبیره‌‌ای را ترک نماید و وضو و غسل معمولی بگیرد و بعد متوجّه شود که آب ضرر نداشته و وظیفه او شستن پوست بوده است، بنابر احتیاط واجب باید وضو یا غسل را دوباره انجام دهد.

مسئله ۳۹۰. کسی که نمی‌‌داند وظیفه‌‌اش وضوی جبیره‌‌ای است یا تیمّم، باید احتیاطاً هر دو را انجام دهد.

احکام غسل جبیره‌‌ و شرایط آن

مسئله ۳۹۱. احکام و شرایط غسل‌‌ که به صورت جبیره‌‌ای انجام می‌‌شود (به جز غسل میت)، همانند احکام و شرایط وضوی جبیره‌‌ای است ولی باید بنابر احتیاط لازم، آن را ترتیبی به جا آورند و توضیح موارد آن چنین است:

۱. زخم، دمل یا شکستگی همراه با جراحت و زخم باشد و آب برای آن ضرر داشته باشد، چه روی آن باز و چه بسته باشد، مکلّف مخیّر بین غسل جبیره‌ای و تیمّم است و اگرغسل را انتخاب کند:

الف. روی قسمت صدمه دیده بسته است: باید روی آن را مسح کند.

ب. روی قسمت صدمه دیده باز است: اطراف را شسته و بنابر احتیاط مستحب پارچه پاکی روی قسمت صدمه دیده گذاشته و روی پارچه را مسح نماید.

۲. شکستگی بدون جراحت باشد و آب برای آن ضرر داشته باشد:

الف. روی آن باز است: تیمّم بدل از غسل کند.

ب. روی آن بسته است و مسح روی جبیره ممکن است: غسل کند وروی جبیره را مسح نماید.

ج. روی آن بسته است و مسح روی جبیره ممکن نیست: اگر جبیره خارج از اعضاء تیمّم است: تیمّم کند و اگر در اعضاء تیمّم است: بنابر احتیاط واجب هم غسل (بدون مسح قسمت آسیب دیده) و هم تیمّم نماید.

مسئله ۳۹۲. اگر در بدن میّت، مانعی از رسیدن آب به ظاهر پوست وجود دارد، در صورت امکان، باید آن را برطرف نمود و اگر برطرف کردن آن غیر ممکن است یا سختی فوق العاده‌ای دارد که قابل تحمّل نیست، واجب است میّت تیمّم داده شود هرچند احتیاط مستحب است که علاوه بر تیمّم احتیاطاً میت را غسل هم بدهند خصوصاً اگر مانع موجود در بدن میت - که امکان برطرف کردن آن نیست - جزئی باشد.

شایان ذکر است آنچه ذکر شد در صورتی است که مانع در اعضای تیمّم میت نباشد و گرنه واجب است بین تیمّم دادن و غسل میت جمع نمایند و در این فرض در هنگام غسل دادن میت، بنابر احتیاط واجب در صورت امکان همانند وضو یا غسل جبیره، بر مانع موجود در بدن میت، مسح نمایند.

حکم تیمّم جبیره‌ای

مسئله ۳۹۳. اگر وظیفه مکلّف تیمّم است و در اعضای تیمّم وی هم جبیره وجود دارد مثل اینکه در پیشانی یا پشت دست‌هایش زخم یا دمل یا شکستگی وجود دارد، باید به همان دستور وضوی جبیره‌‌ای، تیمّم جبیره‌‌ای نماید.

[۱] . آنژیوکت، قطعه‌ای ‌پلاستیکی ‌است که به بدن بیمار متّصل می‌‌گردد تا وصل سرم یا تزریق آمپول به بدن از طریق آن صورت گیرد.

[۲] . اکتفاء به شستن اطراف جبیره بدون مسح روی ‌جبیره، بنابر احتیاط واجب جایز نیست و بنابراین مبنا روی ‌جبیره باید مسح شود و شستن آن کافی ‌نیست.

بازگشت به فهرست

thaniashar

واجبات نماز » نیت


احکام نماز
فهرست

واجبات نماز

مسئله ۱۱۲۳ . واجبات نماز یازده مورد است:

۱. نیّت. ۲. قیام (ایستادن). ۳. تکبیرة الاحرام (گفتن اَللهُ أَکبَر در اول نماز). ۴. قرائت. ۵. ذکر. ۶. رکوع. ۷. سجود. ۸. تشهّد. ۹. سلام. ۱۰. ترتیب. ۱۱. موالات (پی در پی بودن اجزای نماز). واجبات به دو دسته رکن و غیر رکن تقسیم می‌شود.[۱]

مسئله ۱۱۲۴ . بعضی از واجبات نماز رکن است، یعنی اگر انسان آنها را به جا نیاورد، عمداً باشد یا سهواً و اشتباهاً، نماز باطل می‌شود و بعضی دیگر رکن نیست یعنی اگر سهواً و اشتباهاً کم گردد، نماز باطل نمی‌شود و ارکان نماز پنج مورد است:

۱. نیّت. ۲. تکبیرة الاحرام. ۳. قیام متّصل به رکوع، یعنی از حالت ایستاده به رکوع رفتن و قیام هنگام گفتن تکبیرة الاحرام. ۴. رکوع. ۵. دو سجده از یک رکعت.

همچنین موالات به معنای اینکه بین کارهای نماز آن قدر فاصله نیاندازد که صورت و عنوان نماز از بین برود، ملحق به ارکان نماز می‌باشد؛ بنابراین اگر سهواً بین افعال نماز به مقداری فاصله بیاندازد که به مجموع آنها عنوان نماز صدق نکند، نماز باطل است.

و نیز رعایت ترتیب بین دو رکن نماز، ملحق به ارکان حساب می‌شود؛ بنابراین اگر مثلاً نمازگزار بعد از نماز متوجّه شود که از روی فراموشی در رکعت اول نماز، دو سجده آن را قبل از رکوعِ همان رکعت انجام داده، نمازش باطل است؛ بلکه اگر هنوز در رکعت اول باشد و متوجّه شود که ابتدا دو سجده را انجام داده و بعد رکوع نموده، بنابر احتیاط واجب نمازش باطل است و بنابر احتیاط واجب دوباره انجام دادنِ دو سجده بعد از رکوع کافی نیست.

مسئله ۱۱۲۵ . چنانچه نمازگزار رکنی را زیاد نماید، در صورتی که عمدی باشد، نماز باطل می‌شود و در صورتی که از روی اشتباه و سهو باشد، اگر زیادی در رکوع یا در دو سجده از یک رکعت باشد، نماز، بنابر احتیاط لازم، باطل می‌باشد و گرنه، باطل نیست. بنابراین تکبیرة الاحرام از جهت زیادی، رکن نیست و قیام رکنی متصل به رکوع بدون اضافه شدنِ رکوع ممکن نیست. در نیّت هم زیادی معنا ندارد.

۱.نیت

مسئله ۱۱۲۶ . انسان باید نماز را به نیّت قربت یعنی برای کوچکی و اظهار بندگی در پیشگاه خداوند متعال به جا آورد و لازم نیست نیّت را از قلب خود بگذراند یا مثلاً به زبان بگوید: چهار رکعت نماز ظهر می‌خوانم قربةً إلی الله‏.

مسئله ۱۱۲۷ . اگر در نماز ظهر یا در نماز عصر نیّت کند که چهار رکعت نماز می ‌خوانم و معیّن نکند ظهر است یا عصر، نماز او باطل می‌باشد ولی کافی است نماز ظهر را به عنوان نماز اول و نماز عصر را به عنوان نماز دوم تعیین کند و نیز کسی که مثلاً قضای نماز ظهر بر او واجب است، اگر در وقت نماز ظهر بخواهد آن نماز قضاء یا نماز ظهر ادایی را بخواند، باید نمازی را که می‌‌خواهد بخواند، در نیّت معیّن کند.

مسئله ۱۱۲۸ . انسان باید از اول تا آخر نماز به نیّت خود باقی باشد، پس اگر در بین نماز، طوری غافل شود که اگر از او بپرسند چه می‌‌کنی، نداند چه بگوید، نمازش باطل است.

مسئله ۱۱۲۹ . انسان باید فقط برای کوچکی در پیشگاه خداوند متعال نماز بخواند، پس چنانچه نمازگزار ریا کند یعنی برای نشان دادن به مردم، نماز بخواند، نمازش باطل است، خواه فقط برای مردم باشد، یا هم خدا و هم مردم را در نظر بگیرد.

مسئله ۱۱۳۰ . اگر قسمتی از نماز را هرچند اندک، برای غیر خدا به جا آورد، چه آن قسمت، واجب باشد مثل حمد، یا مستحب باشد مثل قنوت، اگر آن قصد غیر خدایی به تمام نماز سرایت کند، نمازش باطل است مثلاً اگر فردی قنوت نمازش را از روی ریا ‌‌بخواند و قصدش آن باشد که با خواندن قنوت ریایی، نماز خود را به مردم نشان دهد نمازش باطل است؛ چراکه قصد ریا به اصل نماز سرایت کرده است. همچنین چنانچه قسمتی که ریا کرده واجب بوده و طوری باشد که اگر بخواهد آن را دوباره انجام دهد نماز باطل می‌شود، مثل آنکه فرد رکوع نمازش را از روی ریا بجا آورد - هرچند قصد ریا فقط در رکوع باشد و به همه نماز سرایت نکند - نمازش باطل است. زیرا اگر بخواهد آن را دوباره به قصد قربت بجا آورد رکن زیاد می‌شود.

مسئله ۱۱۳۱ . اگر نمازگزار در ویژگی هایی غیر از اصل نماز که آن را همراه با نماز انجام می‌دهد ریا نماید، در صورتی نمازش باطل می‌شود که ریا در آن ویژگی به اصل نماز سرایت نماید به عنوان مثال اگر نمازگزار در جای مخصوصی مثل مسجد یا در وقت مخصوصی مثل اول وقت یا به طرز مخصوصی مثلاً با جماعت یا صف اول جماعت نماز بخواند و قصدش از این امر نشان دادن نمازش به مردم باشد، نمازش باطل است. امّا اگر ریا تنها در ویژگی باشد و به اصل نماز سرایت ننماید، نمازش صحیح است.

مسئله ۱۱۳۲ . اگر فرد در هنگام انجام کارهای نماز علاوه بر قصد انجام امر خداوند به نماز، انگیزه دیگری نیز - که آن انگیزه ریا یا نیّت حرام دیگری نیست - داشته باشد مثل آن که انگیزه اش از خواندن نماز علاوه بر انجام فرمان خداوند، آموزش نماز به فرزندش هم باشد، اگر در این انگیزه ضمیمه (مثل آموزش) قصد قربت داشته باشد نمازش در هرصورت[۲] صحیح است و اگر در انگیزه ضمیمه قصد قربت نداشته باشد، نمازش باطل می‌باشد. (در بعضی از صورت‌ها بنابر احتیاط واجب و در بعضی، بنا بر فتوی باطل است).

[۱] . شایان ذکر است واجباتی ‌مانند استقرار در حال ذکرهای ‌واجب یا نشستن بین دو سجده و. . . به عنوان واجباتی ‌در ضمن واجباتِ شمرده شده در متن لحاظ شده‌اند و در این تقسیم ‌در کنار بقیه ذکر نشده‌اند و توضیح هر یک در فصل مربوط به خود ذکر می‌‌شود.

[۲] . فرق ندارد که انگیزه ضمیمه‌‌ای ‌مستقل باشد یا غیر آن.

بازگشت به فهرست

thaniashar

واجبات نماز » موالات


احکام نماز

۱۱. موالات

مسئله ۱۳۲۲ . انسان باید نماز را با موالات بخواند؛ یعنی کارهای نماز مانند رکوع و سجود و تشهّد را پی در پی و پشت سر هم به جا آورد و چیزهایی را که در نماز می‌خواند به طوری که معمول است، پشت سر هم بخواند و اگر به قدری بین آنها فاصله بیندازد که نگویند نماز می‌خواند، نمازش باطل است.

مسئله ۱۳۲۳ . انسان باید حروف یک کلمه را طوری پشت سرهم بگوید که بر آنچه گفته، آن کلمه (که قصد گفتنش را داشته) صدق کند. همچنین کلمات یک آیه، یا یک ذکر را باید طوری پشت سر هم بگوید که همان آیه یا ذکر (که قصد گفتنش را داشته) بر آنچه گفته، صدق نماید. بنابراین رعایت موالات بین مضاف و مضاف إلیه، صفت و موصوف، جارّ و مجرور، مبتدا و خبر، فعل و فاعل و مانند آن لازم است. همین‌طور رعایت موالاتِ معتبر بین آیات - طوری که بر آن چه گفته، آن سوره (که قصد خواندنش را داشته) صدق کند - لازم می‌باشد.

با توجّه به مطالب فوق، معلوم است که برای رعایت موالات بین آیاتِ یک سوره، فرصت بیشتری نسبت به رعایت موالات بین کلماتِ یک آیه یا ذکر، وجود دارد و همین طور است موالات بین دو کلمه نسبت به موالات در حروف یک کلمه.

مسئله ۱۳۲۴ . اگر در نماز سهواً بین حرف‌‌ها یا کلمات (به جز تکبیرة الاحرام) فاصله بیندازد و فاصله به قدری نباشد که صورت نماز از بین برود، چنانچه مشغول رکن بعد نشده باشد، باید آن حرف‌‌ها یا کلمات را به طور معمول بخواند و در صورتی که چیزی بعد از آن خوانده، لازم است آن را تکرار نماید و اگر مشغول رکن بعد شده باشد، نمازش صحیح است و آن را ادامه دهد.

مسئله ۱۳۲۵ . طول دادن رکوع و سجود و خواندن ‌سوره‌‏های بزرگ ‌موالات را به‌هم نمی‌زند.

بازگشت به فهرست

thaniashar

واجبات نماز » قیام


احکام نماز

۳. قیام

مسئله ۱۱۴۴ . ایستادن و قیام در چهار قسمت نماز در صورت امکان واجب است:

۱. قیام در موقع گفتن تکبیرة الاحرام ۲. قیام پیش از رکوع که آن را قیام متّصل به رکوع می‌گویند.

۳. قیام در موقع قرائت (خواندن حمد و سوره و تسبیحات اربعه) ۴. قیام بعد از رکوع.

قیام در مورد اول و دوم علاوه بر اینکه واجب است رکن نماز نیز می‌باشد و امّا قیام در مورد سوم و چهارم هرچند واجب است امّا رکن نماز نمی‌باشد و اگر کسی آن را از روی فراموشی ترک کند، نمازش صحیح است.

مسئله ۱۱۴۵ . منظور از قیام متّصل به رکوع آن است که فرد از حالتِ ایستاده به رکوع برود بنابراین اگر نمازگزار رکوع را فراموش کند و بعد از حمد و سوره بنشیند و یادش بیاید که رکوع نکرده، باید بایستد و از حالت ایستاده به رکوع برود و اگر بدون اینکه بایستد، به حال خمیدگی به رکوع برگردد، چون قیام متّصل به رکوع را به جا نیاورده، کافی نیست. شایان ذکر است قیام متّصل به رکوع به معنای مَکث و درنگ کردن قبل از رکوع نیست و توضیح بیشتر آن در فصل رکوع خواهد آمد.

مسئله ۱۱۴۶ . موقعی که برای قیام واجب ایستاده (همه چهار نوع قیام که در مسأله ۱۱۴۴ ذکر شد) باید راه نرود و جابجا نشود و نیز صاف بایستد و به طرفی خم نشود و همین‌طور بنابر احتیاط واجب به جایی تکیه نکند. همچنین بنابر احتیاط واجب آرامش خود را حفظ نماید. ولی اگر این موارد از روی ناچاری و اضطرار باشد، اشکال ندارد.

مسئله ۱۱۴۷ . نمازگزار باید بنابر احتیاط واجب در هنگام قیام هر دو پا را روی زمین بگذارد؛ مثلاً در حال خواندن حمد بنابر احتیاط واجب نمی‌‌تواند پای خود را از زمین - هرچند برای لحظه‌‌ای - بردارد ولی در حالی که مشغول قرائت نیست و ساکت می‌باشد از این جهت مانعی ندارد. همچنین لازم نیست سنگینی بدن نمازگزار روی هر دو پا باشد و اگر روی یک پا هم باشد، اشکال ندارد.

مسئله ۱۱۴۸ . کسی که می‌‌تواند درست بایستد، اگر پاها را خیلی باز بگذارد که ایستادن و قیام بر او صدق نکند، نمازش باطل است بلکه بنابر احتیاط لازم، نباید پاها را زیاد باز بگذارد هرچند ایستادن و قیام صدق کند.

مسئله ۱۱۴۹ . اگر موقعی که برای قیامِ واجب ایستاده - قیام‌های رکنی - از روی فراموشی بدن را تکان دهد یا قدری راه برود یا جا به جا شود به گونه‌ای که صورت نماز به هم نخورد و از قبله منحرف نشود یا به طرفی خم شود، طوری که با صدق قیام و رو به قبله بودن سازگار باشد، یا به جایی تکیه کند، اشکال ندارد.

مسئله ۱۱۵۰ . تا انسان می‌‌تواند ایستاده نماز بخواند، نباید بنشیند، مثلاً کسی که در موقع ایستادن، بدنش حرکت می‌کند یا مجبور است به چیزی تکیه دهد یا بدنش را کمی کج کند یا پاهایش را بیشتر از معمول باز بگذارد، به گونه‌ای که در این موارد ایستادن صدق می‌کند، باید هر طور که می‌‌تواند ایستاده نماز بخواند ولی اگر به هیچ صورت نتواند بایستد، باید راست بنشیند و نشسته نماز بخواند. بنابراین نماز خواندن ایستاده با قیام اضطراری (مثل موارد ذکر شده)، مقدّم بر نماز خواندن نشسته است.

مسئله ۱۱۵۱ . تا انسان می‌‌تواند بنشیند، نباید خوابیده نماز بخواند و اگر نتواند راست بنشیند باید هر طور که می‌‌تواند، بنشیند و اگر به هیچ صورت نمی‌‌تواند بنشیند، باید به گونه‌ای که در احکام قبله گفته شد به پهلو بخوابد طوری که جلوی بدنش رو به قبله باشد و تا وقتی که ممکن است به پهلوی راست بخوابد بنابر احتیاط لازم، نباید به پهلوی چپ بخوابد و اگر این دو ممکن نباشد، باید به پشت بخوابد طوری که کف پاهای او رو به قبله باشد.

مسئله ۱۱۵۲ . کسی که می‌‌تواند بایستد، اگر بترسد که به علّت ایستادن - هرچند با تکیه دادن به دیوار یا عصا و مانند آن باشد - مریض شود یا ضرری قابل توجّهی به او برسد، می‌تواند نشسته نماز بخواند و چنانچه از نشستن هم بترسد، می‌‌تواند خوابیده نماز بخواند و حکم برطرف شدن عذرش قبل از سپری شدن وقت در مسأله (۱۱۵۷) خواهد آمد.

مسئله ۱۱۵۳ . اگر نمازگزار در بین نماز از ایستادن ناتوان شود، در صورتی که از برطرف شدن ناتوانی خویش تا آخر وقت نماز ناامید باشد، باید بنشیند و ادامه نماز را نشسته بخواند و اگر نمازگزار از نشستن هم ناتوان شود، باید بخوابد و ادامه نماز را خوابیده با رعایت جهت قبله که در مسأله (۹۲۰ )ومسأله (۱۱۵۱) بیان شد به جا آورد ولی تا بدنش آرام نگرفته باید چیزی از ذکرهای واجب را نگوید و حکم گفتن ذکرهای مستحبّی در حال حرکت در مسأله (۱۲۰۱) خواهد آمد.

 امّا چنانچه فرد می‌داند یا اطمینان دارد که ناتوانیش تا آخر وقت نماز باقی نمی‌ماند و قبل از سپری شدن وقت می‌تواند نماز را مثلاً در حال ایستاده بخواند، در این صورت نماز را قطع کرده و بعداً باید نماز را در حال توانایی در داخل وقت ایستاده بخواند. همچنین اگر ناامید نبوده و احتمال معقول بدهد که ناتوانیش تا آخر وقت نماز برطرف می‌شود، می‌تواند رجاءً آن را به کیفیتی که بیان شد به پایان برساند و چنانچه عذرش تا آخر وقت باقی ماند نمازی که خوانده کافی است و اگر عذرش برطرف شد باید آن را دوباره بخواند.

مسئله ۱۱۵۴ . کسی که طبق وظیفه‌اش نشسته نماز می‌خواند، اگر بعد از خواندن حمد و سوره بتواند بایستد و رکوع را ایستاده به جا آورد، باید بایستد و از حال ایستاده به رکوع رود و اگر نتواند باید رکوع را هم نشسته به جا آورد.

مسئله ۱۱۵۵ . کسی که طبق وظیفه‌اش نشسته نماز می‌خواند اگر در بین نماز بتواند بایستد، باید مقداری را که می‌‌تواند، ایستاده بخواند ولی تا بدنش آرام نگرفته، باید چیزی از ذکرهای واجب را نخواند امّا اگر بداند مقدار کمی می‌‌تواند بایستد باید آن رابه قیام متّصل به رکوع اختصاص دهد.

مسئله ۱۱۵۶ . کسی که طبق وظیفه‌اش خوابیده نماز می‌خواند، اگر در بین نماز بتواند بنشیند باید مقداری را که می‌‌تواند، نشسته بخواند و نیز اگر می‌‌تواند بایستد باید مقداری را که می‌‌تواند، ایستاده بخواند ولی تا بدنش آرام نگرفته باید چیزی از اذکار واجب را نخواند امّا اگر بداند مقدار کمی می‌‌تواند بایستد باید آن را به قیام متّصل به رکوع اختصاص دهد.

مسئله ۱۱۵۷ . اگر انسان ناامید نباشد که در آخر وقت بتواند ایستاده نماز بخواند، چنانچه اول وقت، نماز را بخواند و در آخر وقت قدرت و توانایی بر ایستادن پیدا کند، باید نماز را دوباره به جا آورد ولی اگر ناامید از آن باشد که بتواند نماز را ایستاده بخواند و در اول وقت، نماز را بخواند و سپس قدرت بر ایستادن پیدا کند، لازم نیست نماز را دوباره بخواند.

مستحبات قیام

مسئله ۱۱۵۸ . فقهاء بزرگوار رضوان الله تعالی علیهم اموری را در حال ایستادن و قیام نماز مستحب شمرده‌‌اند که از جمله اینکه در حال ایستادن بدن را، راست نگه دارد[۱] و شانه‌ها را پایین بیندازد و دستها را روی ران‌ها مقابل زانو بگذارد و با خضوع و خشوع باشد و پاها را جلو و عقب نگذارد و اگر مرد است پاها را از سه انگشت باز تا یک وجب فاصله دهد و اگر زن است پاها را به هم بچسباند.

[۱] این حکم در موردی ‌است که راست ایستادن لازم در قیام که در مسأله ۱۱۴۶ گذشت رعایت شده باشد مثل فردی ‌که راست ایستاده است و بدنش به سمتی ‌خمیده نیست در این حال مستحب است ستون فقرات و گردنش را نیز صاف و راست نگه دارد.

بازگشت به فهرست

thaniashar

واجبات نماز » قرائت


احکام نماز

۴. قرائت

مسئله ۱۱۵۹ . یکی از واجبات نماز قرائت است که احکام آن به دو بخش اصلی تقسیم می‌شود: الف. احکام قرائت رکعت اول و دوم نماز که در آن حمد و سوره خوانده می‌شود. ب. احکام قرائت رکعت سوم و چهارم نماز که در آن تسبیحات اربعه یا حمد خوانده می‌شود و توضیح احکام مربوط به آنها در مسائل آینده ذکر می‌شود.

احکام قرائت رکعت اوّل و دوّم

مسئله ۱۱۶۰ . در رکعت اول و دوم نمازهای واجب یومیه، انسان باید اول، حمد و بعد از آن، سوره دیگری غیر از حمد بخواند و بنابر احتیاط واجب، سوره‌ای که می‌خواند سوره کامل باشد و سوره «الضُّحیٰ» و «اَلَمْ نَشْرَحْ» و همچنین سوره «فیٖل» و «قُرَیش» در نماز، بنابر احتیاط واجب، یک سوره حساب می‌شود و با هم خوانده می‌‌شوند و حکم خواندن سوره‌های سجده دار در فصل سجده‌های واجب قرآن خواهد آمد.

مسئله ۱۱۶۱ . اگر وقت نماز تنگ باشد یا انسان ناچار شود که سوره را نخواند مثلاً بترسد که اگر سوره را بخواند، دزد یا درنده یا چیز دیگری به او صدمه بزند یا آنکه کاری داشته باشد که عرفاً ضروری حساب می‌شود، می‌‌تواند سوره را نخواند بلکه در صورت تنگی وقت و در بعضی از موارد ترس، نباید سوره را بخواند.

مسئله ۱۱۶۲ . اگر سوره را به قصد این که خواندن آن بخشی از نماز است عمداً قبل از حمد بخواند، نمازش باطل است و اگر اشتباهاً سوره را قبل از حمد بخواند و در بین آن یادش بیاید، باید سوره را رها کند و بعد از خواندن حمد، سوره را از ابتدا بخواند.

مسئله ۱۱۶۳ . اگر در نماز واجب حمد و سوره یا یکی از آنها را فراموش کند و بعد از رسیدن به رکوع بفهمد، نمازش صحیح است و آن را ادامه دهد و احتیاط مستحب است بعد از نماز سجده سهو انجام دهد.

مسئله ۱۱۶۴ . اگر پیش از آنکه برای رکوع خم شود، بفهمد که حمد و سوره را نخوانده باید هر دوی آنها را بخواند و اگر بفهمد تنها سوره را نخوانده، باید فقط سوره را بخواند ولی اگر بفهمد سوره را خوانده امّا حمد را نخوانده، باید اول حمد و بعد از آن، دوباره سوره را بخواند و نیز اگر خم شود و پیش از آنکه به حدّ‌ رکوع برسد بفهمد حمد و سوره، یا سوره تنها، یا حمد تنها را نخوانده، باید بایستد و به همین دستوری که بیان شد، عمل نماید.

مسئله ۱۱۶۵ . در نماز جمعه و نماز صبح و ظهر و عصر روز جمعه، مستحب است فرد در رکعت اول بعد از حمد، سوره جمعه و در رکعت دوم بعد از حمد، سوره منافقون را بخواند و اگر فرد مشغول یکی از این دو سوره در نماز جمعه یا نمازهای روز جمعه شود، بنابر احتیاط واجب، نمی‌‌تواند آن را رها کند و سوره دیگری را بخواند هرچند به نصف سوره نرسیده باشد.

مسئله ۱۱۶۶ . اگر فرد بعد از حمد مشغول خواندن سوره «قُلْ هُوَ اللهُ‏ أَحَد» یا سوره «قُلْ یا أَیها الْکافِرُوْنَ» شود، نمی‌‌تواند آن را رها کند و سوره دیگری را بخواند ولی در نماز جمعه و نمازهای روز جمعه، اگر فرد قصد خواندن سوره جمعه و منافقون را داشته باشد ولی از روی فراموشی به جای سوره جمعه و منافقون، یکی از دو سوره «قُلْ هُوَ اللهُ‏ أَحَد» یا «قُلْ یا أَیها الْکافِرُوْنَ» یا سوره دیگری را بخواند، می‌‌تواند آن را قبل از رسیدن به نصف رها کند و سوره جمعه و منافقون را بخواند و احتیاط واجب آن است که بعد از رسیدن به نصف، خواندن آن را رها ننماید.

مسئله ۱۱۶۷ . اگر فرد در نماز جمعه یا نمازهای روز جمعه عمداً سوره «قُلْ هُوَ اللهُ‏ أَحَد» یا سوره «قُلْ یا أَیها الْکافِرُوْنَ» را بخواند، هرچند به نصف نرسیده باشد، بنابر احتیاط واجب نمی‌تواند رها کند و سوره جمعه و منافقون را بخواند.

مسئله ۱۱۶۸ . اگر در نماز، غیر سوره «قُلْ هُوَ اللهُ‏ أَحَد» و «قُلْ یا أَیها الْکافِرُوْنَ» سوره دیگری بخواند، تا زمانی ‌‌که به نصف سوره نرسیده می‌‌تواند آن را رها کند و سوره دیگری بخواند (مگر در موارد مسأله ۱۱۶۵) و پس از رسیدن به نصف، بنابر احتیاط واجب، به طور کلّی رها کردن آن و خواندن سوره دیگر جایز نیست.

مسئله ۱۱۶۹ . اگر انسان مقداری از سوره را فراموش کند یا از روی ناچاری مثلاً به علّت تنگی وقت یا جهت دیگر، تمام نمودن آن ممکن نباشد، می‌‌تواند آن سوره را رها کرده و سوره دیگری را بخواند هرچند به نصف هم رسیده باشد یا سوره‏ای که می‌خوانده «قُلْ هُوَ اللهُ‏ أَحَد» یا «قُلْ یا‌أَیها الْکافِرُوْنَ» باشد و در صورت فراموشی، می‌‌تواند به همان مقدار که خوانده است اکتفاء نماید.

مسئله ۱۱۷۰ . تعیین سوره هنگام خواندن «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیٖم» لازم نیست و نمازگزار می‌تواند ابتدا «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیٖم» را بدون معیّن کردن سوره خاصّ بگوید سپس سوره‌ای را که می‌خواهد بخواند معیّن کند. امّا اگر نمازگزار ابتدا «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیٖم» را به نیّت سوره خاصّ بگوید، چنانچه بخواهد سوره‌ای غیر از آن را بخواند احتیاط واجب آن است که آن را دوباره بگوید.

مسئله ۱۱۷۱ . بر مرد، بنابر احتیاط، واجب است حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشا را بلند بخواند.[۱]

مسئله ۱۱۷۲ . بر مرد و زن، بنابر احتیاط، واجب است حمد و سوره نماز ظهر و عصر را آهسته بخوانند به جز موارد استثنایی که در مسأله (۱۱۷۵) ذکر می‌شود.

مسئله ۱۱۷۳ . مرد، بنابر احتیاط واجب، باید در نماز صبح و مغرب و عشا مواظب باشد که تمام کلمات حمد و سوره حتّی حرف آخر آنها را بلند بخواند.

مسئله ۱۱۷۴ . زن می‌‌تواند حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشا را بلند یا آهسته بخواند ولی اگر نامحرم صدایش را بشنود و موردی باشد که رساندن صدا به نامحرم، حرام است[۲] ، باید آهسته بخواند و اگر عمداً بلند بخواند، بنابر احتیاط واجب، نمازش باطل است.

مسئله ۱۱۷۵ . مستحب است «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم» حمد و سوره نماز ظهر و عصر بلند خوانده شود و نیز مستحب است حمد و سوره نماز ظهر روز جمعه بلند خوانده شود و امّا حمد و سوره نماز جمعه بنابر احتیاط واجب باید بلند خوانده شود.

مسئله ۱۱۷۶ . ملاک در بلند و آهسته خواندن، ظاهر شدن یا ظاهر نشدن جوهره صدا نیست، بلکه ملاک، بلند یا آهسته بودن از نظر عرف است بنابراین اگر در هنگام خواندن حمد و سوره نماز صبح یا مغرب یا عشا توسّط مردان، جوهره صدا اظهار نشود ولی عرف آن را صدای بلند حساب کند، کافی است.

مسئله ۱۱۷۷ . اگر در جایی که باید نماز را بلند بخواند عمداً آهسته بخواند، یا در جایی که باید آهسته بخواند عمداً بلند بخواند بنابر احتیاط واجب نمازش باطل است ولی اگر از روی فراموشی یا ندانستن مسأله باشد، نماز صحیح است و در این مورد فرقی بین جاهل قاصر و مقصّر نیست و نیز فرقی ندارد که نمازگزار اصل لزوم بلند یا آهسته خواندن را نمی‌دانسته - مثل آنکه نمی‌دانسته سوره نماز صبح را باید بلند بخواند - یا اینکه نسبت به بعضی از مسائل بلند یا آهسته خواندن، اطّلاع نداشته مثل اینکه نمی‌‌دانسته ملاک در بلند یا آهسته بودن، نظر عرف است و اگر در بین خواندن حمد وسوره بفهمد اشتباه کرده، لازم نیست مقداری را که خوانده دوباره بخواند هرچند احتیاط مستحب است دوباره بخواند.

مسئله ۱۱۷۸ . اگر کسی در خواندن حمد و سوره بیشتر از معمول صدایش را بلند کند، مثل آنکه آنها را با فریاد بخواند، نمازش باطل می‌‌شود.

مسئله ۱۱۷۹ . انسان باید قرائت نماز را صحیح بخواند و کسی که به هیچ صورت نمی‌‌تواند همه سوره حمد را صحیح بخواند، باید به همان صورت که می‌‌تواند، بخواند به شرط آنکه مقداری را که صحیح می‌خواند قابل توجّه باشد ولی اگر آن مقدار ناچیز باشد، بنابر احتیاط واجب، باید مقداری از بقیه قرآن را که می‌‌تواند صحیح بخواند به آن ضمیمه کند و اگر نمی‌تواند باید تسبیح (سُبْحانَ الله) را به آن ضمیمه کند و امّا کسی که نمی‌‌تواند به کلّی سوره بعد از حمد را صحیح بخواند، لازم نیست چیزی به جای آن بخواند و در هر صورت، احتیاط مستحب آن است که نماز را به جماعت به جا آورد.

مسئله ۱۱۸۰ . اگر یکی از کلمات حمد یا سوره را عمداً یا به جهت آنکه جاهل مقصّر است، نگوید یا به جای حرفی، حرف دیگری را بگوید مثلاً به جای «ض»، «ذ» یا «ز» بگوید یا فتحه یا کسره یا ضمّه (ـَ ـِ ـُ) حروف را رعایت نکند به گونه‏ای که غلط شمرده شود یا تشدید را نگوید، نماز او باطل است.

مسئله ۱۱۸۱ . کسی که حمد را به خوبی نمی‌داند باید سعی کند وظیفه خود را به یکی از صورت‌هایی که در مسأله بعد ذکر می‌شود، انجام دهد، چه با یاد گرفتن یا تلقین باشد و چه با اقتدا در جماعت، یا با تکرار نماز در موارد شک باشد و اگر وقت تنگ شده است، چنانچه نماز را به طوری که در مسأله (۱۱۷۹) گفته شد بخواند، نمازش صحیح است ولی در صورتی که در یاد گرفتن کوتاهی کرده اگر ممکن باشد، برای فرار از عقوبت، باید نمازش را به جماعت بخواند.

مسئله ۱۱۸۲ . اگر فرد فتحه یا کسره یا ضمّه (ـَ ـِ ـُ) کلمه‏ای را نداند یا اینکه نداند مثلاً کلمه‏ای با «س» است یا با «ص»، باید وظیفه خود را به گونه‌ای که شرعی باشد، انجام دهد مثل آنکه:

الف. طرز تلفّظ صحیح کلمه را یاد بگیرد.

ب. یا نمازش را به جماعت بخواند.

ج. یا آن را دو جور یا بیشتر بخواند و قصد کند آنچه در واقع صحیح است جزء نماز باشد. البته این قسمت در صورتی صحیح است که شکلِ غیر صحیح کلمه، عرفاً ذکر غلط یا قرآن غلط شمرده شود، مثل آنکه در «اهدنا الصراط المستقیم»، المستقیم را یک بار با (س) و یک بار با (ص) بخواند که یقین کند صحیح آن را خوانده است و در این صورت نماز او صحیح است.

د. یا آن را تنها به یک صورت بخواند و چنانچه بعد از نماز معلوم شود که همان صورت صحیح بوده نمازش صحیح است و اگر غلط باشد باید آن را در صورتی که در آموختن و فراگیری قرائت کوتاهی کرده است دوباره بخواند امّا چنانچه این امر به علّت فراموشی آنچه یاد داشته، باشد دوباره خواندن نماز واجب نیست.

احکام قرائت رکعت سوم و چهارم

مسئله ۱۱۸۳ . نمازگزار در رکعت سوم و چهارم نماز می‌‌تواند فقط یک حمد بخواند یا یک مرتبه تسبیحات اربعه بگوید یعنی یک مرتبه بگوید:«سُبْحانَ اللهِ‏ِ وَالْحَمْدُ لِلهِ وَلا إِلهَ إلَّا اللهُ وَاللهُ أَکبَرُ» و بهتر آن است که سه مرتبه تسبیحات اربعه بگوید و می‌‌تواند در یک رکعت، حمد و در رکعت دیگر، تسبیحات اربعه بگوید و بهتر است در هر دو رکعت تسبیحات اربعه بخواند ولی مستحب بودن دو بار گفتن تسبیحات اربعه ثابت نیست و اگر بخواهد آن را دو بار بگوید، چنانچه در دفعه دوم به عنوان مطلق ذکر بگوید، مانعی ندارد.

مسئله ۱۱۸۴ . در تنگی وقت باید تسبیحات اربعه را یک مرتبه بگوید و اگر به مقدار آن هم وقت ندارد، کافی است یک مرتبه «سُبْحانَ اللهِ‏» بگوید.

مسئله ۱۱۸۵ . بر مرد و زن، بنابر احتیاط، واجب است که در رکعت سوم و چهارم نماز، حمد یا تسبیحات اربعه را آهسته بخوانند - چه در نماز ظهر و عصر و چه مغرب و عشاء - و چنانچه آن را از روی عمد یا فراموشی یا ندانستن مسأله بلند بخواند حکم آن همانند حکم حمد و سوره است که قبلاً ذکر شد.

مسئله ۱۱۸۶ . اگر در رکعت سوم و چهارم، حمد بخواند، واجب نیست «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمِ‏» آن را هم آهسته بگوید مگر آنکه مأموم در نماز جماعت باشد که در این صورت، باید حمد را آهسته بخواند و احتیاط واجب آن است که «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمِ‏» را هم آهسته بگوید.

مسئله ۱۱۸۷ . کسی که نمی‌‌تواند تسبیحات را یاد بگیرد یا درست بخواند، باید در رکعت سوم و چهارم نماز، حمد بخواند.

مسئله ۱۱۸۸ . اگر نمازگزار در دو رکعت اول نماز به خیال اینکه دو رکعت آخر نماز است، تسبیحات اربعه بگوید، چنانچه قبل از رکوع بفهمد، باید حمد و سوره را بخواند و اگر بعد از رسیدن به حدّ رکوع یا بعد از رکوع بفهمد، نمازش صحیح است.

مسئله ۱۱۸۹ . اگر نمازگزار در دو رکعت آخر نماز به خیال اینکه در دو رکعت اول است حمد بخواند، یا در دو رکعت اول نماز با اینکه گمان می‌کرده در دو رکعت آخر است حمد بخواند، چه قبل از رکوع بفهمد چه بعد از آن، نمازش صحیح است.

مسئله ۱۱۹۰ . اگر نمازگزار در رکعت سوم یا چهارم می‌خواست حمد بخواند، تسبیحات به زبانش آمد یا می‌خواست تسبیحات بخواند، حمد به زبانش آمد، چنانچه به کلّی خالی از قصد نماز بوده - حتّی در ضمیر ناخود آگاه - باید آن را رها کند و دوباره حمد، یا تسبیحات را بخواند ولی اگر خالی از قصد نبوده مثل آنکه عادتش خواندن چیزی بوده که به زبانش آمده، می‌‌تواند همان را تمام کند و نمازش صحیح است.

مسئله ۱۱۹۱ . کسی که عادت دارد در رکعت سوم و چهارم، تسبیحات اربعه بخواند، اگر از عادت خود غفلت نماید و به قصد اداء وظیفه مشغول خواندن حمد شود، کافی است و لازم نیست دوباره حمد یا تسبیحات را بخواند.

مسئله ۱۱۹۲ . در رکعت سوم و چهارم، مستحب است فرد به تسبیحات اربعه، استغفار را اضافه نماید مثلاً بعد از تسبیحات اربعه بگوید: «اَسْتَغْفِرُ اللهَ رَبّیٖ وَاَتُوْبُ اِلَیهِ» یا بگوید: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لیٖ» و اگر نمازگزار در رکعت سوم یا چهارم شک کند که حمد یا تسبیحات اربعه را گفته یا نه یا آن که در مقدار آنچه خوانده شک دارد مثلاً نمی‌داند تسبیحات اربعه را دو بار گفته یا سه بار، چنانچه مشغول گفتن استغفار نشده، باید حمد یا تسبیحات اربعه را بخواند و نسبت به شک در تعداد تسبیحات بنا را بر عدد کمتر گذارده و تسبیحات را کامل نماید یعنی در مثال بالا بنا را بر دو گذاشته و یک تسبیحات دیگر بگوید و اگر در حال گفتن استغفار یا بعد از گفتن استغفار و قبل از خم شدن برای رکوع یکی از شکهای ذکر شده پیش آید، همین حکم بنابر احتیاط واجب، جاری است.

مسئله ۱۱۹۳ . اگر در رکوع رکعت سوم یا چهارم، یا در حال رفتن به رکوع شک کند که حمد یا تسبیحات را گفته یا نه یا آنکه شک درتعداد گفتن تسبیحات کند، به شک خود اعتنا نکند هرچند به حد رکوع نرسیده باشد.

مسئله ۱۱۹۴ . اگر نمازگزار هنگام خواندن حمد و سوره، یا خواندن تسبیحات اربعه، بی‌‌اختیار به قدری حرکت کند که از حال آرام بودن بدن خارج شود و سهواً یا بی‌اختیار قسمتی از قرائت نماز را در همان حال بخواند، احتیاط مستحب آن است که بعد از آرام گرفتن بدن، آنچه را در حال حرکت خوانده دوباره بخواند.

مستحبات و مکروهات قرائت نماز

مسئله ۱۱۹۵ . مستحب است در تمام نمازها در رکعت اول، سوره «إِنّا أَنْزَلْناهُ فی لَیلَةِ الْقَدْرِ» و در رکعت دوم، سوره «قُلْ هُوَ اللهُ أَحَد» خوانده شود.

مسئله ۱۱۹۶ . مکروه است انسان در هیچ یک از نمازهای یک شبانه روز، سوره «قُلْ هُوَ اللهُ أَحَد» را نخواند.

مسئله ۱۱۹۷ . خواندن سوره «قُلْ هُوَ اللهُ أَحَد» به یک نفَس، مکروه است.

مسئله ۱۱۹۸ . سوره‏ای (به جز سوره «قُلْ هُوَ اللهُ أَحَد») را که نمازگزار در رکعت اول خوانده، مکروه است در رکعت دوم بخواند امّا اگر این‌ گونه عمل نماید، نماز وی صحیح است و چنانچه نمازگزار سوره «قُلْ هُوَ اللهُ أَحَد» را در هر دو رکعت بخواند، مکروه نمی‌باشد.

مسئله ۱۱۹۹ . فقهاء بزرگوار رضوان الله تعالی علیهم اموری را در قرائت نماز مستحب شمرده‌‌اند که از جمله آنها موارد زیر است:

۱. نمازگزار در رکعت اول، پیش از خواندن حمد بگوید: «اَعُوْذُ بِاللهِ‏ِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ» و بهتر آن است که آن را آهسته بگوید.

۲. در رکعت اول و دوم نماز ظهر و عصر «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمِ‏» را بلند بگوید.

۳. حمد و سوره را شمرده بخواند.

۴. در آخر هر آیه وقف کند یعنی آن را به آیه بعد نچسباند.

۵. در حال خواندن حمد و سوره به معنای آیه توجّه داشته باشد.

۶. اگر نماز را به جماعت می‌خواند، بعد از تمام شدن حمد امام و اگر فرادا می‌خواند، بعد از آنکه حمد خودش تمام شد، بگوید «الحَمْدُ لِلّهِ‏ِ رَبِّ الْعالَمینَ».

۷. بعد از خواندن سوره «قُلْ هُوَ اللهُ أَحَد»، یک یا دو یا سه مرتبه «کذٰلِک اللهُ رَبّیٖ» یا «کذٰلِک اللهُ رَبُّنا» بگوید.

۸. بعد از خواندن سوره، کمی صبر کند، بعد تکبیر پیش از رکوع را بگوید یا قنوت را بخواند.

۹. کسی که حمد و سوره و سایر اذکار نماز را می‌خواند در مکانی نماز بخواند که صدای خویش را بشنود و از نماز خواندن در اماکن پر سر و صدا یا محلّ وزش باد پرهیز نماید.
 

[۱] . شایان ذکر است اگر در نماز جماعت وظیفه مأموم خواندن حمد و سوره باشد باید آن را آهسته بخواند هرچند نماز مغرب و عشاء و نمازگزار مرد باشد.

[۲] . مثل اینکه زن قرائت نمازش را با صدای ‌لطیف و ظریف به گونه‌ای ‌که معمولاً برای ‌شنونده مهیج است، بخواند.

بازگشت به فهرست

thaniashar

واجبات نماز » سلام نماز


احکام نماز

۹. سلام نماز

مسئله ۱۳۰۹ . در رکعت آخر تمام نمازها بعد از تشهّد، واجب است نمازگزار سلام بگوید.

مسئله ۱۳۱۰ . سلام دارای سه عبارت است:

۱. «السَّلامُ عَلَیْک اَیُّهَا النَّبیُّ وَرَحْمَةُ اللّهِ‏ِ وَبَرَکاتُهُ» ۲. «السَّلامُ عَلَیْنا وَعَلیٰ عِبادِ اللّهِ الصّالِحینَ» ۳. «السَّلامُ عَلَیْکمْ وَرَحْمَةُ اللهِ‏ِ وَبَرَکاتُهُ»، سلام واجبی که با گفتن آن نمازگزار از نماز خارج می‌شود، سلام سوم است و نمازگزار می‌تواند به گفتن آن اکتفاء کند و مقدار واجب در آن گفتن «السَّلامُ عَلَیْکمْ» است و احتیاط مستحب آن است که جمله «وَ رَحْمَةُ اللهِ‏ِ وَبَرَکاتُهُ» را به آن اضافه کند؛ امّا بنابر احتیاط واجب به سلام دوّم نمی‌تواند اکتفاء نماید؛ پس اگرنمازگزار سلام دوّم را بگوید، بنابر احتیاط، واجب است سلام سوّم را هم بجا آورد؛ ولی سلام اول از مستحبّات است و نمازگزار با گفتن آن از نماز خارج نمی‌شود و محلّ گفتن این سلامِ مستحب، بعد از تشهّد و قبل از دو سلام دیگر می‌باشد و چنانچه نمازگزار هر سه سلام را بگوید مطابق با احتیاط مستحب رفتار نموده است.

مسئله ۱۳۱۱ . فرد باید در صورت امکان در هنگام سلام، مانند حالت تشهّد نشسته باشد و هنگام گفتن سلام واجب، استقرار و آرامش بدن را رعایت کند و و آن را به عربی صحیح و طوری که معمول است، پشت سرهم و با رعایت موالات بگوید.

شایان ذکر است رعایت آرامش نسبت به سلام مستحب، حکم آرامش در ذکر‌های مستحبی را دارد که در مسأله (۱۲۰۱) ذکر شد.

مسئله ۱۳۱۲ . اگر نمازگزار وقتی نماز را سلام می‌دهد، بخواهد سلامی را که گفته، احتیاطاً یا به دلیل دیگری تکرار کند:

در مورد سلام اوّل این تکرار بعید نیست اشکال نداشته باشد.

در مورد سلام دوّم اگر آن را صحیح گفته، احتیاط واجب است آن را تکرار نکند و اگر غلط گفته، تکرار آن اشکال ندارد و در صورتی که شک درصحیح گفتن آن دارد، اگر قبل از تمام شدن کلمه مشکوک، در آن شک کرده، می‌تواند آن را دوباره بگوید، امّا اگر بعد از تمام شدن کلمه مشکوک، شک در صحیح گفتن آن نموده، احتیاط واجب است آن را تکرار نکند.

در مورد سلام سوّم اگر آن را غلط گفته یا شک در صحیح بودن آن، قبل از تمام شدن کلمه مشکوک پیش آمده، لازم است آن را دوباره بگوید و اگر آن را درست گفته و یا شک، بعد از تمام شدن کلمه مشکوک بوده، تکرار آن اشکال ندارد؛ مگر آن که بخواهد نماز احتیاط بخواند.

مسئله ۱۳۱۳ . اگر سلام نماز را فراموش کند و موقعی یادش بیاید که صورت نماز به هم نخورده و مرتکب عملی هم نشده باشد که انجام آن - چه به طور عمدی و چه سهوی - نماز را باطل می‌کند (مثل پشت به قبله کردن)، باید سلام را بگوید و نمازش صحیح است.

مسئله ۱۳۱۴. اگر سلام نماز را فراموش کند و موقعی یادش بیاید که صورت نماز به هم خورده یا آنکه کاری انجام داده باشد که انجام آن چه به طور عمدی و چه سهوی، نماز را باطل می‌کند - مثل پشت به قبله کردن - نمازش صحیح است.

مستحبّات سلام

مسئله ۱۳۱۵ . نشستن در هنگام سلام و نیز قرار دادن دستها طوری که در تشهّد ذکر شد، مستحب شمرده شده است. مستحبّات دیگر در کتاب‌های مفصّل‌تر ذکر شده است.

بازگشت به فهرست

thaniashar

واجبات نماز » سجده


احکام نماز

۷. سجده

مسئله ۱۲۳۴ . نمازگزار باید در هر رکعت از نمازهای واجب و مستحب، بعد از رکوع، دو سجده انجام دهد و سجده این طور محقّق می‌شود که پیشانی را به قصد خضوع در پیشگاه خداوند متعال، به شکل مخصوص بر زمین بگذارد و واجبات و احکام سجده در مسائل زیر ذکر می‌شود.

واجبات سجده

۱. قرار دادن قسمتهای هفت‌گانه بر زمین

مسئله ۱۲۳۵ . در حال سجده در نماز، واجب است نمازگزار علاوه بر گذاشتن پیشانی، کف دو دست و دو زانو و دو انگشت بزرگ پاها را بر زمین بگذارد. منظور از پیشانی در مورد سجده، بنابر احتیاط واجب، وسط آن است و آن، شبیه مستطیلی است که از کشیدن دو خط فرضی بین ابتدای دو ابرو[۱] در وسط پیشانی تا محلّ روییدن موی سر به دست می‌آید.

مسئله ۱۲۳۶ . در سجده واجب نیست تمام پیشانی (منظور از پیشانی در مسأله قبل گذشت) را بر زمین یا مهر یا شیء دیگری که سجده بر آن صحیح است بگذارد؛ بلکه اگر مقداری از پیشانی را بر زمین یا مهر یا شیء دیگری که سجده بر آن صحیح است، بگذارد که عرفاً صدق سجده نماید، کافی است هرچند به اندازه یک بند انگشت یا کمتر از آن باشد.

مسئله ۱۲۳۷ . در سجده باید دو کف دست (که شامل انگشتان هم می‌شود) را بر زمین بگذارد و بنابر احتیاط واجب، در صورت امکان همه کف دست را بر زمین بگذارد ولی در حال ناچاری و اضطرار پشت دست هم مانعی ندارد و اگر پشت دست هم ممکن نباشد، بنابر احتیاط واجب، باید مچ دست را بر زمین بگذارد و چنانچه آن را هم نتواند، تا آرنج هر جا را که می‌‌تواند بر زمین بگذارد و اگر آن هم ممکن نیست، گذاشتن بازو کافی است.

مسئله ۱۲۳۸ . در سجده باید دو انگشت بزرگ پاها را بر زمین بگذارد، ولی لازم نیست سرِ دو انگشت بزرگ را بر زمین بگذارد؛ بلکه گذاشتن پشت یا روی دو انگشت بزرگ نیز کافی است.

مسئله ۱۲۳۹ . اگر نمازگزار علاوه بر گذاشتن دو انگشت بزرگ پا بر زمین، سایر انگشت‌ها را هم بر زمین بگذارد، اشکال ندارد؛ امّا چنانچه انگشت بزرگ پا را بر زمین نگذارد و انگشت‌های دیگر پا یا روی پا را بر زمین بگذارد یا به دلیل بلند بودن ناخن، شَست به زمین نرسد، نماز باطل است و کسی که به علّت ندانستن مسأله نمازهای خود را این طور خوانده، چنانچه در فراگیری مسأله کوتاهی کرده و مقصّر بوده باید دوباره بخواند و اگر در فراگیری مسأله کوتاهی از او سر نزده و جاهل قاصر بوده نمازهایی که خوانده صحیح است.

مسئله ۱۲۴۰ . کسی که مقداری از انگشت شست پایش قطع شده است، باید بقیه آن را بر زمین بگذارد و اگر چیزی از آن نمانده، یا اگر مانده خیلی کوتاه است که نمی‌‌توان آن را به هیچ وجه بر زمین یا چیز دیگری گذاشت، بنابر احتیاط واجب، باید بقیه انگشتان را بگذارد و اگر هیچ انگشتی در پاهایش وجود ندارد، هر مقداری که از پا باقی مانده بر زمین بگذارد، کافی است.

مسئله ۱۲۴۱ . کسی که می‌‌تواند پیشانی را به زمین بگذارد، اگر آن را عمداً یا سهواً به زمین نگذارد، سجده نکرده است؛ هرچند جاهای دیگر به زمین برسد ولی اگر پیشانی را به زمین بگذارد و سهواً جاهای دیگر را به زمین نرساند، یا سهواً ذکر نگوید، سجده صحیح است.

مسئله ۱۲۴۲ . اگر به طور غیر معمول سجده کند، مثلاً سینه و شکم را بر زمین بچسباند یا پاها را مقداری دراز کند، چنانچه بگویند سجده کرده، نمازش صحیح است؛ ولی اگر بگویند دراز کشیده و سجده صدق ننماید، نماز او باطل است.

۲.ذکر سجده

مسئله ۱۲۴۳ . نمازگزار واجب است در سجده، ذکر بگوید و بهتر آن است که در حال اختیار در سجده، سه مرتبه «سُبْحانَ اللهِ‏ِ» یا یک مرتبه «سُبْحانَ رَبِّیَ الْأَعْلیٰ وَبِحَمْدِهِ[۲] » بگوید هرچند گفتن هر ذکری که در آن تعظیم و تمجید خداوند متعال باشد، کافی است ولی بنابر احتیاط واجب، باید به همین مقدار باشد؛ مثلاً سه مرتبه «الْحَمْدُ ‌لِلّهِ» یا سه مرتبه «اللهُ أَکبَرُ» بگوید و امّا گفتن سایر ذکرها، از قبیل استغفار، صلوات، دعاء و طلب حاجت برای خویش یا مؤمنین از خداوند متعال، به عنوان ذکر واجب سجده کافی نیست و کسی که نمی‌‌تواند «سُبْحانَ رَبِّیَ الْأَعْلیٰ» را خوب ادا کند باید ذکری دیگر مانند سه بار «سُبْحانَ اللهِ» را بگوید.

مسئله ۱۲۴۴ . در ذکر واجب سجده شرط است: الف. موالات را رعایت نموده و آن را به دنبال هم بگوید ب. آن را به عربی صحیح بگوید؛ یعنی مخارج حروف و حرکات در هنگام تلفّظ رعایت شود.

مسئله ۱۲۴۵ . در وقت کم و در حال ناچاری و اضطرار، گفتن یک «سُبْحانَ اللهِ‏ِ» در سجده کافی است.

۳و۴. نشستن بین دو سجده و بنابر احتیاط واجب نشستن بعد از سجده دوم

مسئله ۱۲۴۶ . بعد از تمام شدن ذکر سجده اول، واجب است راست بنشیند تا بدن آرام گیرد و دوباره به سجده رود.

مسئله ۱۲۴۷ . در رکعت اول و رکعت سومی که تشهّد ندارد، مثل رکعت سوم نماز ظهر و عصر و عشا، احتیاط واجب آن است که بعد از سجده دوم، قدری بی حرکت بنشیند و بعد برخیزد که آن را جلسه استراحت می‌‌نامند.

۵. استقرار و آرامش بدن

مسئله ۱۲۴۸ . بدن نمازگزار در حال سجود باید آرام باشد و نباید بدن خود را، به اختیار طوری حرکت دهد که از حال آرام بودن خارج شود؛ حتّی بنابر احتیاط واجب زمانی که مشغول ذکر واجب نیست.

مسئله ۱۲۴۹ . مکث به مقدار گفتن ذکر واجب در سجده و آرامش بدن در حال گفتن ذکرِ واجب لازم است؛ بنابراین اگر پیش از آنکه پیشانی به زمین برسد و بدن آرام بگیرد، عمداً بدون عذر ذکر سجده را بگوید، نماز باطل است مگر اینکه ذکر را دوباره در حال آرامش بگوید و اگر پیش از تمام شدن ذکر واجب عمداً سر از سجده بر دارد، نماز باطل می‌‌شود. ولی در هر دو مورد چنانچه به علّت ندانستن مسأله این طور عمل کرده باشد، در صورتی که جاهل قاصر باشد نمازش صحیح است.

مسئله ۱۲۵۰ . اگر پیش از آنکه پیشانی به زمین برسد، سهواً ذکر سجده را بگوید و پیش از آنکه سر از سجده بردارد، بفهمد اشتباه کرده است، باید دوباره ذکر را در حال استقرار و آرامش بگوید ولی اگر پیشانی به زمین رسیده باشد و سهواً پیش از آرامش، ذکر را بگوید، تکرار آن در حال استقرار لازم نیست؛ هرچند مطابق با احتیاط مستحب است.

مسئله ۱۲۵۱ . اگر در حال سجده هرچند مشغول گفتن ذکر نباشد، یکی از هفت عضو را به جز پیشانی، عمداً بدون عذر از زمین بردارد، چنانچه با استقراری که در سجده لازم است (و در مسأله ۱۲۴۸ ذکر شد) سازگار نباشد، نمازش، بنابر احتیاط واجب، باطل می‌شود و حکم برداشتن پیشانی، از مسأله (۱۲۴۹) معلوم می‌شود.

مسئله ۱۲۵۲ . اگر روی تشک پر یا ابر یا مانند آن سجده کند، در صورتی که بدن روی آن آرام نگیرد، سجده باطل است؛ بلکه اگر پس از آنکه پیشانی را روی آن برای سجده قرار داد، پیشانی به سمت پایین حرکت کند سپس ثابت شود و ذکر را بگوید، باز هم اشکال دارد و احتیاط واجب ترک این کار است؛ مگر آنکه مقدار حرکت بسیار اندک باشد، یا این کار سهوی انجام شده باشد. بنابر این سجده بر مهرهایی که تعداد سجده‌ها و رکعات نماز را نشان می‌دهد و وقتی سر روی آن قرار می‌‌گیرد، اندکی در حدود (‌۲‌یا‌۳‌) میلیمتر پایین می‌‌رود؛ سپس سر ثابت شده و نمازگزار ذکر را می‌‌گوید، اشکال ندارد.

۶. هم‌سطح بودن پیشانی نسبت به انگشتان شست و دو زانو

مسئله ۱۲۵۳ . جای پیشانی نمازگزار باید از جای زانوها و سر انگشتان پای او بیش از چهار انگشت بسته بلندتر یا پایین‏تر نباشد؛ بلکه احتیاط واجب آن است که جای پیشانی او از جای ایستادنش نیز بیش از چهار انگشت بسته بلندتر یا پایین‏تر نباشد.

مسئله ۱۲۵۴ . در زمین شیب‌‌دار هرچند که شیب آن درست معلوم نباشد، اگر جای پیشانی نمازگزار از جای زانوها و انگشتان پای او بیش از چهار انگشت بسته بلندتر یا پایین‏تر باشد، بنابر احتیاط واجب نمازش صحیح نیست. همچنین است حکم اگر جای پیشانی او از جای ایستادنش، بیش از چهار انگشت بسته، اختلاف سطح داشته باشد.

مسئله ۱۲۵۵ . اگر پیشانی را اشتباهاً بر چیزی بگذارد که از جای زانوها و انگشت‌های پای او بیش از چهار انگشت بسته بلندتر باشد، چنانچه بلندی آن به قدری است که نمی‌گویند در حال سجده است، باید سر را بر دارد و به شیئی که بلندی آن بیش از چهار انگشت بسته نیست، بگذارد و اگر بلندی آن به قدری است که می‌گویند در حال سجده است، چنانچه پس از انجام ذکر واجب متوجّه شود، می‌‌تواند سر از سجده بر دارد و نماز را تمام کند و دوباره خواندن آن لازم نیست و اگر قبل از انجام ذکر واجب متوجّه شود، باید پیشانی را از روی آن بر روی شیئی که بلندی آن به اندازه چهار انگشت بسته یا کمتر است بکشد و ذکر واجب را به جا آورد و در این حال، برداشتن پیشانی جایز نیست و اگر کشیدن پیشانی ممکن نباشد، می‌‌تواند ذکر واجب را در همان حال به جا آورد و نماز را تمام کند و لازم نیست نماز را دوباره بخواند؛ هرچند وقت وسعت داشته باشد.

۷. گذاشتن پیشانی بر چیزی که سجده بر آن صحیح است

مسئله ۱۲۵۶ . نمازگزار واجب است پیشانی را بر چیزی قرار دهد که سجده بر آن شرعاً صحیح است؛ و نیز اگر نتواند با پیشانی سجده نماید و وظیفه‌اش سجده با قسمت‌های دیگر صورت مثل جبین یا چانه باشد (که حکمش بعداً ذکر می‌شود) باید آن قسمت‌ را بر چیزی که سجده بر آن صحیح است، قرار دهد؛ امّا سایر مواضع سجده یعنی کف دو دست، دو زانو، دو انگشت بزرگ پا هرچند باید بر زمین گذاشته شود، امّا لازم نیست بر چیزی گذاشته شود که سجده بر آن صحیح است. همچنین تماس مستقیم آنها با زمین لازم نیست؛ بنابراین فردی که دستکش در دست یا جوراب به پا دارد، می‌تواند با همان حال سجده نماید و همین قدر که عرفاً دو دست یا دو انگشت بزرگ پایش روی زمین باشد، کافی است.

شرایط چیزی که سجده بر آن صحیح است

مسئله ۱۲۵۷ . چیزی که بر آن سجده انجام می‌شود دارای شرایطی است که در مسائل بعد به ذکر آن پرداخته می‌شود.

شرط اول و دوم: پاک باشد و بنابر احتیاط واجب غصبی نباشد

مسئله ۱۲۵۸ . مهر یا چیز دیگری که فرد بر آن سجده می‌کند به مقداری که سجده بر آن صحیح است، باید پاک باشد؛ ولی اگر مثلاً مهر پاک را روی فرش نجس بگذارد، یا یک طرف مهر نجس باشد و پیشانی را به طرف پاک آن بگذارد، یا قسمتی از روی مهر، پاک باشد و قسمتی، نجس باشد، چنانچه پیشانی را بر قسمت پاک بگذارد، اشکال ندارد.

مسئله ۱۲۵۹ . مهر یا چیز دیگری که فرد بر آن سجده انجام می‌دهد بنابر احتیاط واجب باید مباح بوده و غصبی نباشد؛ بنابراین اگر نمازگزار عمداً بر مهر غصبی سجده نماید معصیت کرده و بنابر احتیاط واجب نمازش باطل است.

شرط سوّم: از اشیائی باشد که پیشانی بر آن ثابت شود

مسئله ۱۲۶۰ . لازم است چیزی که سجده بر آن انجام می‌شود، شیئی باشد که پیشانی بر آن مستقرّ و ثابت شود؛ پس سجده بر گِل رقیق و خاک نرم و سستی که پیشانی روی آن آرام نمی‌گیرد، صحیح نیست و اگر پس از آنکه پیشانی، قدری به طرف پایین حرکت کرد، ثابت شود، حکم آن در مسأله (۱۲۵۲) ذکرشد و اگر فرد شیء دیگری غیر از گِلی که پیشانی بر آن ثابت نمی‌شود، نداشته باشد، باید پیشانی خود را بر همان بگذارد و سنگینی خود را بر آن نیندازد.

شرط چهارم: مساحت آن به اندازه‌ای باشد که عرفاً سجده صدق کند

مسئله ۱۲۶۱ . مهر یا چیز‌ دیگری که‌ پیشانی بر روی آن‌ برای سجده گذاشته‌ می‌شود،‌ همان طور که گذشت باید به اندازه‌ای باشد که عرفاً صدق سجده نماید؛ هرچند این مقدار، به اندازه یک بند انگشت یا کمتر از آن باشد.

مسئله ۱۲۶۲ . لازم نیست مقداری که در مسأله قبل ذکر شد، در یک جا جمع باشد و پراکنده بودن آن اشکالی ندارد. بنابر این سجده بر دانه‌‌های تسبیح که از هم جداست، جایز می‌‌باشد؛ به شرط آنکه مجموع آنچه پیشانی بر روی آن قرار می‌‌گیرد، طوری باشد که عرفاً بگویند سجده با پیشانی انجام گرفته است.

مسئله ۱۲۶۳ . باید بین پیشانی و آنچه بر آن سجده صحیح است، چیز دیگری فاصله نباشد، پس اگر مهر چرک باشد یا موهای سر فرد و یا چادر یا مقنعه و یا چیزهای دیگر روی پیشانی را گرفته باشد، به گونه‌ای که مانع به حساب آید و نگذارد پوست پیشانی، به مقدار واجب سجده، به طور مستقیم با شیئی که بر آن سجده انجام می‌شود، تماس پیدا کند، در این صورت سجده با وجود آن باطل است و باید مانع قبل از انجام سجده برطرف شود؛ ولی اگر مثلاً رنگ مهر تغییر کرده باشد اشکال ندارد.

مسئله ۱۲۶۴ . اگر در سجده اول، مهر به پیشانی بچسبد، باید برای سجده دوم مهر را بر دارد سپس بر آن سجده نماید و همین‌طور در صورتی که مقداری از آنچه سجده بر آن صحیح است در سجده اوّل به پیشانی بچسبد - به گونه‌ای که مانع حساب شود و نگذارد پوست پیشانی، به مقدار واجب سجده، به طور مستقیم با چیزی که بر آن سجده انجام می‌شود تماس پیدا کند - فرد باید برای سجده بعد آن را برطرف کند.

شرط پنجم: جنس محلّ سجده رعایت شود

مسئله ۱۲۶۵ . هنگام سجده باید پیشانی را بر زمین مثل خاک، سنگ، شن وماسه و اشیاء غیر خوراکی و پوشاکی انسان که از زمین می‌روید مانند چوب و برگ درختان قرار داد؛سجده بر چیزهایی که خوراکی انسان حساب می‌شود و خام یا پخته آن را می‌خورند مثل گندم، سبزیجات و میوه‌ها - چه از زمین بروید یا از جای دیگر تهیه شود - و نیز چیزهایی که پوشاک انسان حساب می‌شود، یعنی چیزی که معمولاً پوشیده می‌شود - مثل انواع لباس - یا چیزهایی که پوشش از آن تهیه می‌شود هرچند هنوز ریسیده و بافته نشده باشد - مثل پنبه، نخ و پارچه - صحیح نیست.

مسئله ۱۲۶۶ . سجده بر آنچه که از اجزای زمین شمرده نمی‌‌شود مانند شیشه، پلاستیک، طلا، نقره، نیکل، مس، آهن و سایر فلزّات و آنچه از فلز یا شیشه یا مواد پلاستیکی ساخته شده است و امثال اینها صحیح نیست ولی قیر و زِفْت (نوع پستی از قیر) در موقع ناچاری بر اشیاء دیگری که سجود بر آنها صحیح نیست، مقدّم می‌باشند.

مسئله ۱۲۶۷ . سجده کردن بر برگ درخت انگور در زمانی که لطیف است و خوردن آن معمول می‌باشد، جایز نیست و در غیر این صورت، سجده کردن بر آن اشکال ندارد و نیز سجده بر چیزهایی که از زمین می‌روید و خوراک حیوانات است مثل علف و کاه و یونجه، صحیح است.

مسئله ۱۲۶۸ . سجده بر گُل‌‌هایی که خوراکی نیستند مثل گل رُز، مریم، شمعدانی و مانند آن صحیح است بلکه سجده بر داروهای خوراکی که از زمین می‌روید و آن را دَم کرده یا می‌جوشانند و آب آن را می‌نوشند، مانند گل بنفشه و گل گاو زبان یا ختمی نیز صحیح است.

مسئله ۱۲۶۹ . گیاهی که خوردن آن در بعضی از شهرها معمول است و در شهرهای دیگر معمول نیست، چنانچه در نزد مردم شهرهایی که خوردن آن گیاه به دلایلی معمول نیست هم، آن گیاه خوردنی به حساب می‌آید، سجده بر آن گیاه، صحیح نیست و نیز سجده بر میوه نارس، بنابر احتیاط واجب، صحیح نمی‌‌باشد.

مسئله ۱۲۷۰ . سجده بر گردو، بادام، فندق، پسته و هسته زردآلو صحیح نیست و سجده بر پوست آنها بعد از جدایی از مغز، جایز است؛ همچنین سجده بر هسته خرما جایز می‌باشد.

مسئله ۱۲۷۱ . سجده بر سنگ آهک و سنگ گچ بلکه گچ و آهک پخته و نیز گل پخته و آجر و کوزه گلی صحیح است.

مسئله ۱۲۷۲ . سجده بر سنگ‌‌های طبیعی قیمتی مثل عقیق، فیروزه و مانند آن اشکال ندارد. همچنین سجده بر انواع مختلف سنگ، أعمّ از زینتی و غیر زینتی، مانند سنگ مرمر، سنگ‌های سفید و سیاه یا سرخ یا دارای رنگ‌های دیگر صحیح است.

مسئله ۱۲۷۳ . اگر کاغذ را از چیزی که سجده بر آن صحیح است مانند چوب و کاه، ساخته باشند، می‌توان بر آن سجده کرد و همچنین اگر از پنبه یا کتان ساخته شده باشد[۳] ولی اگر از حریر (ابریشم) و مانند اینها ساخته شده باشد، سجده بر آن صحیح نیست و امّا دستمال کاغذی فقط در صورتی می‌‌توان بر آن سجده کرد که معلوم باشد از شیئی ساخته شده که سجده به آن صحیح است.

مسئله ۱۲۷۴ . اگر چیزی ندارد که سجده بر آن صحیح باشد یا اگر دارد به علّت سرما یا گرمای زیاد و مانند اینها نمی‌‌تواند بر آن سجده کند، سجده بر قیر و زِفْت مقدّم بر سجده بر غیر آنهاست؛ ولی اگر سجده بر آنها ممکن نباشد، باید بر لباسش یا هر شیء دیگر که در حال اختیار سجده بر آن جایز نیست، سجده نماید ولی احتیاط مستحب آن است که تا سجده بر لباسش ممکن است، بر چیز دیگر سجده نکند.

مسئله ۱۲۷۵ . برای سجده بهتر از هر چیز، تربت حضرت سید الشهداء(علیه‌السلام) می‌باشد و بعد از آن خاک و بعد از خاک، سنگ و بعد از سنگ، گیاه است.

احکام دیگر سجده

مسئله ۱۲۷۶ . اگر در بین نماز، چیزی که نمازگزار بر آن سجده می‌کند، گم شود و چیز دیگری که سجده بر آن صحیح است، نداشته باشد، در تنگی وقت باید به ترتیبی که در مسأله‌ (۱۲۷۴) گفته شد عمل نماید؛ بلکه اگر وقت وسعت داشته باشد، باز هم وظیفه‌اش آن است که به ترتیبی که در مسأله (۱۲۷۴) گفته شد عمل نموده و نماز را تمام کند و در این مورد، بنابر احتیاط واجب، نمی‌‌تواند نماز را بشکند و نیمه تمام رها نماید.

امّا اگر شیئی که سجده بر آن صحیح است در اطراف او باشد و می‌تواند ذکر را قطع کرده و بدون آنکه روی خود را از قبله برگرداند، راه رفته و آن را بردارد، لازم است این کار را انجام دهد؛ به شرط آن که این راه رفتن و حرکت به اندازه‌‌ای زیاد نباشد که صورت نماز را از بین ببرد و دیگر به آن نماز، صدق نکند.

مسئله ۱۲۷۷ . هر گاه در حال سجده بفهمد سهواً پیشانی را بر چیزی گذاشته که سجده بر آن باطل است، چنانچه پس از به جا آوردن ذکر واجب متوجّه شود می‌‌تواند سر از سجده بر دارد و نمازش را ادامه دهد و اگر قبل از به جا آوردن ذکر واجب متوجّه شود، باید پیشانی خود را به چیزی که سجده بر آن صحیح است بکشد و ذکر واجب را به جا آورد و برداشتن پیشانی جایز نیست؛ ولی اگر کشیدن پیشانی ممکن نباشد می‌‌تواند ذکر واجب را در همان حال به جا آورد و نمازش در هر دو صورت صحیح است.

مسئله ۱۲۷۸ . اگر بعد از سجده بفهمد سهواً پیشانی را روی شیئی گذاشته که سجده بر آن باطل است، اشکال ندارد.

مسئله ۱۲۷۹ . جایی که انسان باید تقیه کند، می‌‌تواند بر فرش و مانند آن سجده نماید و لازم نیست برای نماز به جای دیگر برود یا نماز را به تأخیر بیندازد ولی اگر بتواند در همان مکان بر حصیر یا چیزی که سجده بر آن صحیح می‌باشد، طوری سجده کند که مخالفت تقیه نکرده باشد، نباید بر فرش و مانند آن سجده نماید.

مسئله ۱۲۸۰ . اگر نمازگزار عمداً یک سجده را کم یا زیاد کند، نمازش باطل می‌شود و اگر نمازگزار سهواً یک سجده را اضافه کند، نمازش باطل نمی‌شود و احتیاط مستحب است که برای سجده اضافی، سجده سهو به جا آورد و چنانچه نمازگزار سهواً یک سجده را کم کند، نمازش باطل نمی‏شود و این صورت، تفصیلی دارد که حکم آن در مسائل (۱۴۱۰ تا ۱۴۱۲) خواهد آمد.

مسئله ۱۲۸۱ . دو سجده روی هم یک رکن است و اگر کسی در نماز واجب، هرچند از روی فراموشی یا ندانستن مسأله، در یک رکعت هر دو را ترک کند، نمازش باطل است و همچنین است بنابر احتیاط لازم، اگر دو سجده را در یک رکعت از روی فراموشی یا جهل قصوری اضافه کند. (جهل قصوری این است که جاهل در جهل خود معذور باشد).

مسئله ۱۲۸۲ . اگر پیشانی بی‌‌اختیار از جای سجده بلند شود، چنانچه ممکن باشد باید نگذارد دوباره به جای سجده برسد و این یک سجده حساب می‌شود، چه ذکر سجده را گفته باشد یا نه و اگر نتواند سر را نگهدارد و بی‌‌‌‌اختیار دوباره به جای سجده برگردد، سجده نماز همان سجده‌‌ای است که در مرتبه اول انجام داده و برگشتن بی‌اختیار، جزء سجده نیست؛ ولی اگر ذکر نگفته باشد، احتیاط مستحب است که آن را بگوید؛ ولی نه به قصد اینکه جزء نماز است، بلکه آن را به قصد قربت مطلقه بگوید.

مسئله ۱۲۸۳ . اگر در پیشانی (به معنایی که در مسأله ۱۲۳۵ ذکر شد) دمل یا زخم و مانند آن باشد که نتواند آن را،هرچند بدون فشار، بر زمین بگذارد، چنانچه آن دمل مثلاً همه پیشانی را فرا نگرفته باشد، باید با جای سالم پیشانی سجده کند و اگر برای سجده کردن با جای سالم پیشانی لازم باشد زمین را گود کند و دمل را در گودال و جای سالم را به مقداری که برای سجده کافی باشد بر زمین بگذارد، باید این کار را انجام دهد.

مسئله ۱۲۸۴ . اگر دمل یا زخم تمام پیشانی (به معنایی که در‌ مسأله ۱۲۳۵ گذشت) را فرا‌گرفته باشد، بنابر احتیاط واجب، باید بقیه پیشانی (دو طرف باقیمانده از پیشانی یا یکی از دو طرف آن) را هرطور که می‌‌تواند بر زمین بگذارد و اگر نتواند قسمت باقیمانده پیشانی را بر زمین بگذارد، احتیاط لازم آن است که در صورت امکان، به چانه سجده کند و اگر نمی‌‌تواند به چانه سجده کند، به یکی از دو طرف پیشانی که آن را جَبین یا شقیقه می‌نامند، سجده نماید و اگر این کار را هم نتواند انجام دهد، به یک قسمت از اجزای دیگر صورت سجده کند و اگر سجده کردن با صورت، به هیچ وجه - هرچند با معالجه - ممکن نباشد، باید برای سجده با سر یا چشمش با توضیحی که در مسأله (۱۲۸۶) می‌‌آید اشاره کند.

مسئله ۱۲۸۵ . کسی که می‌‌تواند بنشیند ولی نمی‌‌تواند پیشانی را بر زمین برساند، اگر بتواند به قدری خم شود که عرفاً سجده بر آن صدق کند، باید به آن مقدار خم شود و مهر یا چیز دیگری را که سجده بر آن صحیح است، روی مکان بلندی گذاشته و پیشانی را بر آن بگذارد؛ ولی باید کف دست‌‌ها و زانوها و انگشتان پا را در صورت امکان به طور معمول بر زمین بگذارد و اگر در این صورت، مکان بلندی نباشد که مهر یا شیء دیگری که سجده بر آن صحیح است را روی آن قرار دهد و کسی هم نباشد که مثلاً مهر را بلند کند و بگیرد تا آن شخص بر آن سجده نماید، باید مهر یا شیء دیگر را با دست بلند کرده و بر آن سجده نماید.

مسئله ۱۲۸۶ . کسی که به هیچ وجه نمی‌‌تواند سجده نماید، یا آنکه می‌‌تواند مقداری خم شود، ولی بر آن مقدار، عرفاً سجده صدق نکند، باید برای سجده با سر اشاره کند و اگر نتواند، باید با چشم‌‌ها اشاره نماید و اگر با چشم‌‌ها هم نمی‌‌تواند اشاره کند، باید در قلب نیّت سجده کند و بنابر احتیاط لازم، با دست و مانند آن برای سجده اشاره کند و ذکر واجب را بگوید.

مسئله ۱۲۸۷ . اگر انسان ناچار شود که در زمینی که در آن گِل است، نماز بخواند، چنانچه آلوده شدن بدن و لباس برای او سختی فوق العاده ندارد، باید سجده و تشهّد را به طور معمول به جا آورد و اگر سختی فوق العاده دارد، در حالی که ایستاده، برای سجده با سر اشاره کند و تشهّد را ایستاده بخواند و نمازش صحیح است.

مسئله ۱۲۸۸ . سجده کردن برای غیر خداوند متعال حرام می‌باشد و بعضی از مردم که مقابل قبر امامان(علیهم‌السلام) پیشانی را به زمین می‌گذارند اگر برای شکر خداوند متعال باشد، ایرادی ندارد و گرنه اشکال دارد.

مستحبات و مکروهات سجده

مسئله ۱۲۸۹ . در سجده چند مورد مستحب و چند مورد مکروه شمرده شده است:

۱. کسی که ایستاده نماز می‌خواند بعد از آنکه سر از رکوع برداشت و کاملاً ایستاد و همچنین، کسی که نشسته نماز می‌خواند بعد از آنکه کاملاً نشست، برای رفتن به سجده، تکبیر بگوید.

۲. موقعی که می‌خواهد به سجده برود، مرد، اول دست‌‌ها را و زن، اول زانوها را به زمین بگذارد.

۳. بینی را بر مهر یا چیزی که سجده بر آن صحیح است بگذارد.

۴. در حال سجده، انگشتان دست را به هم بچسباند و برابر گوش بگذارد طوری که سر آنها رو به قبله باشد.

۵. ذکر سجده را تکرار نماید.

۶. ذکر سجده را به عدد فرد، مثل سه یا پنج یا هفت مرتبه، ختم کند.

۷. در سجده دعا کند و از خداوند متعال حاجت بخواهد و این دعا را بخواند: «یا خَیرَ المَسْؤُوْلینَ وَیا خَیرَ الْمُعْطینَ، ارْزُقْنیٖ وَارْزُقْ عیٖالی مِنْ فَضْلِک، فَاِنَّک ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ» یعنی «ای بهترین کسی که از او درخواست می‌کنند و ای بهترین عطا کنندگان، از فضل خودت به من و خانواده من روزی بده، پس به درستی که تو دارای فضل بزرگی هستی».

۸. سجده را طولانی کند و تسبیح و ذکر را زیاد بگوید.

۹. بعد از سجده، بر ران چپ بنشیند و روی پای راست را بر کف پای چپ بگذارد که این نوع نشستن را تَورُّک می‌‌نامند.

۱۰. بعد از هر سجده، وقتی نشست و بدنش آرام گرفت تکبیر بگوید.

۱۱. بعد از سجده اول، بدنش که آرام گرفت «اَسْتَغْفِرُ اللهَ‏َ رَبِّی وَأَتُوْبُ اِلَیهِ» بگوید.

۱۲. در موقع نشستن، دست‌‌ها را روی ران‌‌ها بگذارد.

۱۳. برای رفتن به سجده دوم، در حال آرامی بدن «اللهُ أَکبَر» بگوید.

۱۴. در سجده‏ها صلوات بفرستد.

۱۵. مردان آرنج‌‌ها و شکم را به زمین نچسبانند و بازوها را از پهلو جدا نگاه دارند و زنان آرنج‌‌ها و شکم را بر زمین بگذارند و اعضای بدن را به یکدیگر بچسبانند.

۱۶. در موقع بلند شدن برای قیام رکعت بعد، دست‌‌ها را بعد از زانوها از زمین بردارد.

۱۷. در هنگام برخاستن برای قیام رکعت بعد، بگوید: بِحَوْلِ اللهِ وَقُوَّتِهِ أَقُوْمُ وَأَقْعُدُ یا بگوید: بِحَوْلِ اللهِ وَقُوَّتِهِ أَقُوْمُ وَأَقْعُدُ وَأَرْکَعُ وَأَسْجُدُ.

 - قرآن خواندن در سجده و فوت کردن جای سجده برای برطرف کردن گرد و غبار، مکروه شمرده شده است. البته اگر در اثر فوت کردن، دو حرف از دهان عمداً بیرون آید، بنابر احتیاط لازم، نماز باطل است. مکروهات دیگر در کتاب‌های مفصل‌ترآمده است.

سجده واجب قرآن

پس از ذکر احکام سجده، مناسب است در این قسمت احکام سجده واجب قرآن نیز ذکر شود.

مسئله ۱۲۹۰ . در هر یک از چهار سوره «وَالنَّجْمِ» و «اقْرَأْ» و «الم تَنْزیٖل» و «حٰم سَجْده» یک آیه سجده‌‌دار است[۴] که اگر انسان آن را به طور کامل بخواند یا گوش دهد، بعد از تمام شدن آن آیه، واجب است فوراً سجده کند و آن را سجده تلاوت می‌‌گویند و اگر فراموش کرد، باید هر وقت یادش آمد، سجده نماید و در شنیدن بدون اختیار، سجده واجب نیست؛ هرچند سجده نمودن بهتر است.

مسئله ۱۲۹۱ . اگر انسان موقعی که آیه سجده‌‌دار را گوش می‌‌دهد، خودش نیز آن را بخواند، باید دو سجده تلاوت به جا آورد.

مسئله ۱۲۹۲ . سبب واجب شدن سجده تلاوت، مجموع آیه است؛ بنابراین اگر فرد تمام آیه را نخواند و تنها قسمتی از آن را بخواند، هرچند قسمتی که خوانده دارای لفظ سجود باشد، سجده تلاوت واجب نمی‌شود.

مسئله ۱۲۹۳ . اگر فرد آیه سجده را غلط بخواند یا آن را از شخصی که غلط می‌خواند گوش دهد، به گونه‌ای که عرف آن را قرآنی که غلط خوانده شده به حساب آورد، باید سجده تلاوت انجام دهد.

مسئله ۱۲۹۴ . سجده تلاوت با نوشتن آیه سجده یا تصوّر آن در ذهن یا نگاه به آیه سجده بدون خواندن یا گوش دادن به آن واجب نمی‌شود؛ همچنین اگر فرد تنها ترجمه آیه سجده را بخواند یا گوش دهد سجده تلاوت واجب نمی‌شود.

مسئله ۱۲۹۵ . اگر شخصِ خواب یا دیوانه یا بچه‏ای که قرآن را تشخیص نمی‌دهد، آیه سجده‌‌دار را بخواند و فرد آن را گوش دهد، سجده واجب است؛ ولی اگر از ضبط صوت یا لوح‌های فشرده (CD یا DVD) و مانندِ آن، آیه سجده‌‌دار را گوش کند، سجده واجب نیست و در پخش رادیویی یا تلویزیونی نیز اگر صدای قرآن قبلاً ضبط شده و پخش می‌‌شود، همین حکم را دارد؛ ولی اگر شخصی در ایستگاه رادیو یا تلویزیون آیه سجده‌‌دار را بخواند و به طور مستقیم پخش شود و فرد آن را گوش دهد، سجده، واجب است.

مسئله ۱۲۹۶ . اگر نمازگزار در نماز واجب یکی از چهار سوره‏ای را که آیه سجده دارد و در مسأله‌ (۱۲۹۰) ذکر شد، عمداً بخواند، هرچند این کار جایز می‌باشد، ولی واجب است پس از خواندن آیه سجده، سجده نماید و چنانچه سجده تلاوت را به جا آورد، نمازش بنابر احتیاط واجب، باطل می‌شود و لازم است که آن را دوباره بخواند؛ مگر این که سهواً سجده کند و اگر سجده تلاوت را عمداً به جا نیاورد و نماز را ادامه دهد، نمازش صحیح است هرچند به علّت ترک سجده، گناه کرده است.

مسئله ۱۲۹۷ . اگر در نماز واجب، مشغول خواندن سوره‏ای شود که سجده واجب دارد، چه عمداً خوانده باشد چه سهواً، چنانچه پیش از رسیدن به آیه سجده‌‌دار بفهمد، می‌‌تواند سوره را رها کند و سوره دیگری بخواند و اگر بعد از خواندن آیه سجده‌‌دار بفهمد، باید طوری که در مسأله پیش ذکر شد، عمل کند.

مسئله ۱۲۹۸ . گوش دادن به آیه سجده در نماز جایز است و چنانچه نمازگزار در حال نماز، آیه ‌سجده‌دار را گوش‌دهد، نمازش‌صحیح است‌ و اگر در نماز واجب باشد، بنابر احتیاط ‌واجب‌ به قصد‌ سجده‌ تلاوت‌ اشاره نماید و بعد از نماز، سجده تلاوت را به شکل معمول به جا آورد.

مسئله ۱۲۹۹ . در سجده واجب قرآن چند شرط معتبر است:

۱. با نیّت باشد؛ یعنی گذاشتن پیشانی بر زمین، به نیت سجده تلاوت باشد. ۲. طوری باشد که اگر مردم دیدند، بگویند سجده کرد. ۳. بنابر احتیاط واجب، مکان سجده تلاوت غصبی نباشد. ۴. بنابر احتیاط واجب فرد پیشانی را بر مهر یا شیء دیگری که سجده بر آن صحیح است بگذارد.

احتیاط مستحب آن است که فرد در سجده واجب قرآن سایر مواضع سجده (غیر از پیشانی) را نیز به دستوری که در سجده نماز ذکر شد، بر زمین بگذارد. همچنین احتیاط مستحب آن است که در حال سجده، جای پیشانی فرد از جای زانوها و سر انگشتانش بیش از چهار انگشت بسته بلندتر یا پایین‏تر نباشد.

مسئله ۱۳۰۰ . در سجده تلاوت لازم نیست فرد با وضو یا غسل یا تیمّم باشد؛ بنابراین اگر برای فرد جنب یا حائض هم موجب سجده تلاوت پیش بیاید، واجب است سجده تلاوت را به جا آورد و جایز نیست انجام آن را تأخیر بیاندازد.

مسئله ۱۳۰۱ . در سجده واجب قرآن لازم نیست فرد رو به قبله باشد و عورت خود را بپوشاند یا زن، موی سر و بدنش را بپوشاند؛ همچنین لازم نیست بدن و جای پیشانی او پاک باشد و نیز سایر مواردی که در لباس نمازگزار شرط می‌باشد، در لباس او شرط نیست.

کیفیت سجده واجب قرآن

مسئله ۱۳۰۲ . هر گاه در سجده واجب قرآن، پیشانی را به قصد سجده بر زمین بگذارد هر‌چند ذکر نگوید، کافی است و گفتن ذکر واجب در سجود نماز، در سجده تلاوت مستحب است و بهتر این است که بگوید:«لا إلهَ إلَّا اللهُ‏ُ حَقّاً حَقّاً، لا إلهَ إلَّا اللهُ‏ُ إیماناً و تَصْدیقاً، لا إلهَ إلَّا اللهُ‏ُ ‏ُعُبُوْدیَّةً وَرِقّاً، سَجَدْتُ لَک یا رَبِّ تَعَبُّداً وَرِقّاً، لا مُسْتَنْکفاً وَلا مُسْتَکبِراً، بَلْ اَنْا عَبْدٌ ذَلیلٌ ضَعیفٌ خائِفٌ مُسْتَجیرٌ».

مسئله ۱۳۰۳ . سجده واجب قرآن، تکبیرة الاحرام، تشهّد و سلام ندارد و مستحب است بعد از سربرداشتن از سجده تلاوت، تکبیر بگوید.

موارد مستحبّی سجده تلاوت قرآن

مسئله ۱۳۰۴ . انجام سجده تلاوت در یازده مورد مستحب شمرده شده است:

 سوره‌ مبارکه اعراف، هنگام رسیدن به عبارت «وَلَهُ یسْجُدون» (آیه ۲۰۶)؛ سوره مبارکه رعد هنگام رسیدن به عبارت «بِالغُدُوِّ وَالآصالِ» (آیه ۱۵)؛ سوره مبارکه نحل، هنگام رسیدن به عبارت «وَ یَفعَلُونَ ما یُؤمَرُونَ» (آیه ۵۰)؛ سوره‌ مبارکه اسراء، هنگام رسیدن به عبارت «وَ یَزیدُهُم خُشُوعاً» (آیه ۱۰۹)؛ سوره مبارکه مریم، هنگام رسیدن به عبارت «وَ خَرّو سُجَّداً وُ بُکِیّاً» (آیه ۵۸)؛ سوره‌ مبارکه حج، هنگام رسیدن به عبارت «یَفعَلُ ما یَشاءُ» (آیه ۱۸)؛ سوره‌ مبارکه حج، هنگام رسیدن به عبارت «افعَلُوا الخَیرَ» (آیه ۷۷)؛ سوره‌ مبارکه فرقان، هنگام رسیدن به عبارت «وَزادَهُم نُفُوراً» (آیه ۶۰)؛ سوره‌‌ مبارکه نمل، هنگام رسیدن به عبارت «رَبِّ العَرشِ العَظیمِ» (آیه ۲۶)؛ سوره مبارکه ص، هنگام رسیدن به عبارت «وَخَرَّ راکِعاً وَأنابَ» (آیه ۲۴) و سوره‌ مبارکه انشقاق، هنگام رسیدن به عبارت «لایَسجُدُونَ» (آیه ۲۱).

بلکه بهتر آن است که هنگام رسیدن به هر آیه‌ای که در آن ذکر سجود باشد، سجده تلاوت انجام دهد.
 

[۱] . منظور از ابتدای ‌دو ابرو، طرفی ‌از ابروان است که نزدیک تیغه بینی ‌قرار دارد.

[۲] . گفتن «سبحان ربّی ‌الاعلی» کافی ‌است و احتیاط مستحب است که «و بحمده» را نیز بعد از آن بگوید.

[۳] . حکم پنبه در این مورد (کاغذ)، از آن‌چه در مسأله ۱۲۶۵ ذکر شد استثناء شده است.

[۴] . سوره النجم آیه ۶۲، سوره اقرأ آیه ۱۹، سوره الم تنزیل (سجده) آیه ۱۵، سوره حم سجده (فصلت) آیه ۳۷.

بازگشت به فهرست

thaniashar

واجبات نماز » رکوع


احکام نماز

۶. رکوع

مسئله ۱۲۱۱ . نمازگزار در هر رکعت بعد از قرائت باید رکوع کند؛ یعنی طوری که در مسائل بعد ذکر می‌شود، خم شود.

واجبات رکوع و احکام آن

۱. خم شدن

مسئله ۱۲۱۲ . خم شدن باید به اندازه‌ای باشد که بتواند سر همه انگشتها از جمله انگشت شست را به زانو بگذارد. خم شدن به این مقدار برای زنان، بنابر احتیاط واجب است.

مسئله ۱۲۱۳ . خم شدن باید به قصد رکوع و خضوع در برابر پروردگار متعال باشد؛ پس اگر به قصد کاری دیگر مثلاً برای کشتن جانوری یا برداشتن چیزی از روی زمین خم شود، نمی‌‌تواند آن را رکوع به حساب آورد؛ بلکه باید بایستد و دوباره برای رکوع خم شود و با این عمل، رکن زیاد نشده و نماز باطل نمی‌شود.

مسئله ۱۲۱۴ . هر گاه فرد رکوع را به طور غیر معمول به جا آورد؛ مثلاً به چپ یا راست خم شود یا زانوها را به جلو بیاورد، هرچند دست‌‌های او به زانو برسد، صحیح نیست.

مسئله ۱۲۱۵ . اگر به اندازه رکوع خم شود، ولی سر انگشتان را به زانو نگذارد، اشکال ندارد.

مسئله ۱۲۱۶ . کسی که دست یا زانوی او با دست و زانوی دیگران فرق دارد؛ مثلاً دستش خیلی بلند است که اگر کمی خم شود به زانو می‌رسد، یا زانوی او پایین‌تر از مردم دیگر است که باید زیاد خم شود تا دستش به زانو برسد، باید به اندازه معمول خم شود.

مسئله ۱۲۱۷ . کسی که نشسته رکوع می‌کند، باید به قدری خم شود که صورتش مقابل زانوها برسد و احتیاط مستحب است به قدری خم شود که صورت مقابل جای سجده برسد.

مسئله ۱۲۱۸ . اگر بعد از آنکه به حدّ رکوع رسیده، عمداً سر از رکوع بردارد و دو مرتبه به اندازه رکوع خم شود، نمازش باطل است.

۲.قیام قبل از رکوع (متّصل به رکوع)

مسئله ۱۲۱۹ . قیام متّصل به رکوع که از ارکان نماز می‌باشد آن است که فرد از حالتِ ایستاده به رکوع برود؛ بنابراین اگر مثلاً فرد بعد از خواندن حمد و سوره به دلیلی مثل برداشتن چیزی از روی زمین لحظه‌ای بنشیند، لازم است دوباره بایستد و از حالت ایستاده رکوع برود و چنانچه از همان حال نشسته بدون اینکه بایستد به رکوع برود، نمازش باطل است. بنابر این قیام متّصل به رکوع به معنای مکث و درنگ قبل از رکوع نیست.

۳. ذکر رکوع

مسئله ۱۲۲۰ . نمازگزار واجب است در رکوع، ذکر بگوید و بهتر آن است که در حال اختیار، در رکوع، سه مرتبه «سُبْحانَ اللهِ‏ِ» یا یک مرتبه «سُبْحانَ رَبِّیَ الْعَظیمِ وَبِحَمْدِهِ[۱] » بگوید، هرچند گفتن هر ذکری که در آن تعظیم و تمجید خداوند متعال باشد، کافی است؛ ولی بنابر احتیاط واجب، باید به همین مقدار باشد، مثلاً سه مرتبه «الْحَمْدُلِلّهِ» یا سه مرتبه «اللهُ أَکبَرُ» بگوید و امّا گفتن سایر ذکرها از قبیل استغفار، صلوات، دعاء و طلب حاجت برای خویش یا مؤمنین از خداوند متعال به عنوان ذکر واجب رکوع، کافی نیست و کسی که نمی‌‌تواند «سُبْحانَ رَبِّیَ الْعَظیمِ» را خوب ادا کند باید ذکری دیگر مانند سه بار «سُبْحانَ اللهِ» را بگوید و در تنگی وقت یا حال ناچاری و اضطرار، گفتن یک «سبحان الله» کافی است.

مسئله ۱۲۲۱ . در ذکر واجب رکوع شرط است: الف. موالات را رعایت نموده و آن را به دنبال هم بگوید. ب. آن را به عربی صحیح بگوید یعنی مخارج حروف و حرکات را در هنگام تلفّظ رعایت کند.

۴. استقرار و آرامش بدن

مسئله ۱۲۲۲ . در حال رکوع باید بدن نمازگزار، مستقرّ و آرام باشد و نباید بدن خود را به اختیار، طوری حرکت دهد که از حال آرام بودن و استقرار خارج شود؛ حتّی بنابر احتیاط واجب، زمانی که مشغول به ذکر واجب نیست و اگر عمداً این استقرار را رعایت نکند، نماز، بنابر احتیاط واجب، باطل است؛ حتّی اگر ذکر را در حال استقرار دوباره بگوید.

مسئله ۱۲۲۳ . اگر در حال رکوع بی‌اختیار حرکت کند که بدن از حال آرام بودن خارج شود، احتیاط واجب است که در این حال سکوت نموده و ذکر رکوع را نگوید و اگر سهواً یا بدون اختیار در این حال ذکر رکوع را بگوید، ذکر صحیح است؛ هرچند بهتر این است که بعد از آرام گرفتن بدن، دوباره ذکر را بگوید؛ ولی اگر کمی حرکت کند که از حال آرام بودن بدن خارج نشود یا انگشتان را در حال ذکر حرکت دهد، ضرری ندارد.

مسئله ۱۲۲۴ . مکث به مقدار گفتن ذکر واجب در رکوع و استقرار و آرامش بدن در حال گفتن ذکرِ واجب، لازم است؛ بنابراین اگر پیش از آنکه به مقدار رکوع خم شود و به حدّ رکوع برسد یا بعد از رسیدن به حدّ رکوع و قبل از آنکه بدن آرام گیرد، عمداً ذکر واجب رکوع را بگوید، نمازش باطل است؛ مگر اینکه دوباره ذکر را در حال استقرار در رکوع بگوید و اگر سهواً و از روی فراموشی ذکر را در حال عدم استقرار، بعد از رسیدن به حدّ رکوع گفته باشد، لازم نیست آن را دوباره بگوید؛ هر‌چند احتیاط مستحب است آن را در حال استقرار دوباره بگوید.

مسئله ۱۲۲۵ . اگر پیش از تمام شدن ذکر واجب، عمداً سر از رکوع بر دارد، نمازش باطل است؛ حتّی در صورتی که از حدّ رکوع خارج نشده باشد و ذکر رکوع را دوباره بگوید، باز هم به دلیل ترک عمدی استقرار لازم در رکوع بنابر احتیاط واجب نمازش باطل است و اگر سهواً قبل از تمام شدن ذکر واجب سر بر دارد نمازش صحیح است.

مسئله ۱۲۲۶ . اگر به سبب بیماری و مانند آن، نتواند در رکوع آرام بگیرد، نمازش صحیح است؛ ولی باید پیش از آنکه از حدّ رکوع خارج شود، ذکر واجب را بگوید و چنانچه نتواند به مقدار ذکرواجب - هرچند یک «سُبْحانَ اللهِ» و هرچند بدون آرامش - در حدّ رکوع بماند، واجب نیست ذکر را بگوید ولی احتیاط مستحب آن است که ذکر را بگوید، هرچند بقیه آن را در حال برخاستن به قصد قربت مطلقه بگوید (یعنی خصوص ذکر واجب نماز رانیت نکند بلکه به این قصد که این ذکر به طور کلّی مطلوب ودارای ثواب است بگوید) و یا اینکه قبل از رسیدن به حدّ رکوع به قصد قربت مطلقه شروع کند.

۵. قیام بعد از رکوع

مسئله ۱۲۲۷ . بعد از تمام شدن ذکر رکوع، واجب است راست بایستد و بنابر احتیاط واجب، بعد از آنکه بدن آرام گرفت، به سجده برود و اگر عمداً پیش از ایستادن به سجده رود، نمازش باطل است و همچنین، چنانچه بعد از تمام شدن ذکر رکوع بایستد ولی عمداً پیش از آرام گرفتن بدن به سجده برود، بنابر احتیاط واجب، نمازش باطل است.

احکام دیگر رکوع

مسئله ۱۲۲۸ . هر گاه نتواند به اندازه رکوع خم شود، باید به چیزی تکیه دهد و از حال ایستاده رکوع کند و اگر موقعی هم که تکیه داده نتواند به طور معمول رکوع کند، باید به اندازه‏ای که عرفاً به آن رکوع گفته می‌شود، خم شود و اگر به این مقدار نیز نتواند خم شود، باید برای رکوع در حال ایستاده با سر اشاره نماید و اگر به طور کلّی از ایستادن در نماز عاجز باشد، باید رکوع را نشسته انجام دهد.

مسئله ۱۲۲۹ . کسی که نمی‌‌تواند ایستاده رکوع کند ولی برای رکوع می‌‌تواند در حالی‌‌که نشسته‌ است‌ خم‌ شود، باید ایستاده نماز بخواند و برای ‌رکوع با سر اشاره ‌نماید و احتیاط مستحب آن است که نماز دیگری هم بخواند و موقع رکوع آن بنشیند و برای رکوع خم شود.

مسئله ۱۲۳۰ . کسی که برای رکوع باید با سر اشاره کند، اگر نتواند با سر اشاره کند، باید به نیّت رکوع چشم‌‌ها را بر هم بگذارد و ذکر آن را بگوید و به نیّت برخاستن از رکوع، چشم‌‌ها را باز‌کند و اگر از این هم ناتوان است، باید در قلب خود نیّت رکوع کند و بنابر احتیاط واجب، با دست خود یا مانند آن برای رکوع اشاره کند و ذکر آن را بگوید و در این صورت آخر، اگر نمازگزار می‌تواند در حال نشسته رکوع را با اشاره با سر انجام دهد، باید بنابر احتیاط واجب، نماز را هم ایستاده (که رکوع آن با نیّت در قلب و همراه با اشاره دست و امثال آن باشد) بخواند و هم نشسته (که رکوع آن با اشاره به سر انجام ‌شود) بجا آورد.

مسئله ۱۲۳۱ . اگر رکوع را فراموش‌کند و پیش از آنکه به سجده برسد یادش بیاید، باید بایستد و بعد به رکوع برود و چنانچه بدون ایستادن در همان حالت خمیدگی به رکوع برود، کافی نیست.

مسئله ۱۲۳۲ . اگر بعد از آنکه پیشانی به زمین رسید، یادش بیاید که رکوع نکرده لازم است برگردد و رکوع را بعد از ایستادن به جا آورد و در صورتی که در سجده دوم (پس از آنکه سر بر مهر گذاشت) یادش بیاید، نمازش، بنابر احتیاط لازم، باطل است.

مستحبّات رکوع

مسئله ۱۲۳۳ . فقهاء رضوان الله تعالی علیهم مستحبّات زیادی را برای رکوع بیان کرده‌‌اند از جمله اینکه:

۱. قبل از رفتن به رکوع در حالی که راست ایستاده، تکبیر بگوید.

۲. در رکوع، مرد زانوها را به عقب بدهد به گونه‌‌ای که پاها صاف شود و پشتش را صاف نگهدارد و کف دست خود را روی زانوها بگذارد، انگشتان دست را باز کند به نحوی که کاسه زانو را در برگیرد و مستحب است در رکوع، زن‌‌ دست‌ها را بالای زانو بگذارد و زانوها را به عقب ندهد و پشتِ خود را خیلی خم نکند و کمانی نسازد که نشیمن‌گاهش ظاهر شود.

۳. گردن را بکشد و مساوی پشت نگه دارد.

۴. بین دو قدم را نگاه کند.

۵. ذکر رکوع را تکرار کند و آن را به عدد فرد ختم نماید.

۶. قبل از ذکر یا بعد از آن، صلوات بفرستد.

۷. بعد از آنکه از رکوع برخاست و راست ایستاد، در حال آرامی بدن بگوید:«سَمِعَ اللهُ‏ُ لِمَنْ حَمِدَهُ».

[۱] . گفتن «سبحان ربّی ‌العظیم» کافی ‌است و احتیاط مستحب است که «و بحمده» را نیز بگوید.

بازگشت به فهرست

thaniashar

واجبات نماز » ذکر


احکام نماز

۵. ذکر

یکی از واجبات نماز ذکر[۱] است. در بین ذکرهای نماز، ذکر تکبیرة الاحرام رکن می‌باشد و سایر ذکرها مثل قرائت، تشهد، سلام، ذکر رکوع، ذکر سجده و... غیر رکن می‌باشند.

بعضی از ذکرهای نماز مسائل ویژه‌ای دارند که هرکدام در فصل مربوط به خود بیان شده است. امّا ذکرها احکام مشترکی هم دارند که در این فصل به بیان آنها پرداخته می‌شود.

مسئله ۱۲۰۰ . موقعی که انسان در نماز مشغول گفتن تکبیرة الاحرام و قرائت (حمد و سوره) و تسبیحات اربعه یا ذکر واجب رکوع یا سجود یا سایر ذکرهای واجب نماز است، باید بدنش استقرار داشته و آرام باشد و در موقعی که می‌خواهد کمی جلو یا عقب برود، یا کمی بدن را به طرف راست یا چپ حرکت دهد، باید چیزی نگوید.

مسئله ۱۲۰۱ . ذکرهای مستحبی نماز را اگر به قصد آنچه در نماز وارد شده بگوید، بنابر احتیاط لازم، باید بدن آرام باشد و اگر در حال حرکت بدن، ذکر مستحبّی بگوید مثلاً موقع رفتن به رکوع یا رفتن به سجده تکبیر بگوید، چنانچه آن را به قصد ذکری که در نماز دستور داده‏اند بگوید، آن ذکر صحیح نیست ولی اصل نمازش صحیح می‌باشد و آرام نبودن بدن موجب باطل شدن نماز نمی‌شود، البتّه «بِحَوْلِ اللهِ وَقُوَّتِهِ اَقُوْمُ وَاَقْعُدُ» را باید در حال بر خاستن بگوید.

مسئله ۱۲۰۲ . حرکت دادن دست و انگشتان در موقع خواندن حمد و سوره یا تسبیحات اربعه یا تشهّد و سلام اشکال ندارد، هرچند احتیاط مستحب است که آنها را هم حرکت ندهد.

مسئله ۱۲۰۳ . انسان باید نماز را به عربی صحیح بخواند و این حکم اختصاص به حمد و سوره ندارد و شامل تمام ذکرهای واجبِ نماز مثل تسبیحات اربعه، ذکر رکوع، ذکر سجده، تشهّد و سلام نیز می‌شود.

مسئله ۱۲۰۴ . نمازگزار باید در مورد حروفی که تلفّظ فارسی آنها با عربی تفاوت دارد و تلفّظ اشتباه آنها موجب تغییر معنا می‌شود، دقّت نماید که آنها را به عربی صحیح ادا نماید؛ این حروف نُه حرف می‌‌باشند که عبارتند از (ص، ض، ط، ظ، ع، غ، ح، ذ، ث). امّا حروفی که تلفّظ آنها مشترک بین زبان عربی و فارسی است که عبارتند از (أ، إ، ب، ت، ج، خ، د، ر، ز، س، ش، ف، ق، ک، ل، م، ن، و، ه، ی) چنانچه نمازگزار این حروف را به همان زبان فارسی تلفّظ نماید، کافی است هرچند تلفّظ فصیح عربی آنها مناسب‌تر است.

شایان ذکر است در رعایت مخارج حروف نماز، لازم نیست دقیقاً به طوری که در کتاب‌های تجوید بیان شده اداء شود؛ بلکه کافی است طوری گفته شود که صدایی که از تلفّظ آن حرف شنیده می‌شود، مانند همان صدایی باشد که از عرب زبانان موقع تلفّظ آن حرف شنیده می‌شود.

مسئله ۱۲۰۵ . در خواندن حمد و سوره و سایر ذکرها، لازم است که در عرف، سخن گفتن به آنها صدق کند و سخن گفتن عبارت است از صدایی که از مخارج و حلق دهان تلفّظ گردد و گوینده چنانچه محیط ساکت باشد، صدای خود را بشنود و شنیدن همهمه صدا نیز کافی است و لازم نیست به گونه‌ای بخواند که تک تک کلماتی را که تلفّظ می‌کند، تشخیص دهد؛ امّا تنها تصوّر کلمات در ذهن بدون آنکه زبان و لب‌ها حرکت کند کافی نیست؛ همچنین حرکت دادن زبان و لب‌ها (لب خوانی) بدون آنکه صدا از مخارج معمول آن خارج شود کافی نمی‌باشد.

شایان ذکر است این حکم، در غیر نماز، هنگام خواندن قرآن و دعاها نیز جاری است.

مسئله ۱۲۰۶ . علمای تجوید گفته‏اند اگر در کلمه‏ای واو باشد و حرف قبل از واو در آن کلمه، ضمّه (ـُ) داشته باشد و حرف بعد از واو در آن کلمه همزه باشد، مثل کلمه «سُوْء»، باید فرد آن واو را مدّ بدهد؛ یعنی آن را بکشد و همچنین اگر در کلمه‏ای «الف» باشد و حرف قبل از الف در آن کلمه، فتحه (ـَ) داشته باشد و حرف بعد از الف در آن کلمه، همزه باشد مثل «جآء» یا «مَلآئِکَة» باید فرد الف آن را بکشد و نیز اگر در کلمه‏ای «ی» باشد و حرف قبل از «ی» در آن کلمه کسره (ـِ) داشته باشد و حرف بعد از «ی» در آن کلمه همزه باشد، مثل «جیٖء»، باید فرد «ی» را با مدّ بخواند و اگر بعد از این حروف «واو و الف و ی» به جای همزه، حرفی باشد که ساکن یا تشدید دار است، باز هم باید فرد این سه حرف را با مدّ بخواند. ولی ظاهراً صحیح بودن قرائت در این چنین مواردی نیاز به مدّ ندارد و کشیدن و مدّ دادن لازم نیست؛ پس چنانچه به دستوری که گفته شد رفتار نکند، باز هم نماز صحیح است؛ ولی در مثل «وَلَا الضّآلّینَ» که برای درست ادا شدنِ تشدید و الف، نیاز به مقداری مدّ می‌باشد، باید فرد به همان مقدار که الف و تشدیدِ لام، تلفظ شود، آن را مدّ بدهد، ولی اگر آن را «وَلَا الضَّلِّینَ» (بدون الف) یا «وَلَا الضّٰالینَ» (بدون تشدید لام) بخواند، صحیح نیست.

مسئله ۱۲۰۷ . احتیاط مستحب آن است که نمازگزار هنگام خواندن هر یک از ذکرهای نماز، وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید و معنای وقف به حرکت آن است که فرد، فتحه، کسره و ضمّه (ـَ ـِ ـُ) آخر کلمه‏ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعدش فاصله بدهد؛ مثلاً بگوید: «الرَّحْمنِ الرَّحیٖمِ» و میم «الرَّحیٖمِ» را کسره (ـِ) بدهد و بعد، قدری فاصله بیاندازد و بگوید: «مٰالِک یوْمِ الدّیٖنِ» و معنای وصل به سکون، آن است که فرد فتحه، کسره و ضمّه (ـَ ـِ ـُ) کلمه‏ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آنکه بگوید: «الرَّحْمنِ الرَّحیٖمْ» و میم «الرَّحیٖم» را کسره (ـِ) ندهد و فوراً «مٰالِک یوْمِ الدّیٖن» را بگوید. یا در ذکر شریف صلواتِ تشهّد بگوید: (اللهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدْ) و «دال» مُحَمَّد را ساکن تلفّظ نماید و فوراً بقیه ذکر شریف صلوات یعنی (وَ آلِ مُحَمَّد) را بگوید.

مسئله ۱۲۰۸ . هر گاه بعد از تمام شدن آیه یا کلمه‏ای، شک کند که آن آیه یا کلمه‏ را درست گفته یا نه، مثلاً شک کند که «قُلْ هُوَ اللهُ‏ اَحَد» را درست گفته یا نه، می‌‌تواند به شک خود اعتنا نکند؛ ولی اگر آن آیه یا کلمه را احتیاطاً دوباره به طور صحیح بگوید، اشکال ندارد[۲] و اگر چند مرتبه هم شک کند، می‌‌تواند چند بار بگوید؛ امّا اگر به حدّ وسواس برسد، در وسعت وقت نماز، بهتر است تکرار نکند و در وقت کم که تکرار، موجب شود قسمتی از نماز بعد از وقت خوانده شود، جایز نیست.

مسئله ۱۲۰۹ . اگر انسان کلمه‏ای را (از هریک از ذکرهای واجب نماز)که یاد گرفته صحیح بداند و در نماز همان طور بخواند و بعد بفهمد آن را غلط خوانده، در صورتی که در یادگیری تلفّظِ صحیح آن، کوتاهی نکرده باشد، لازم نیست دوباره نماز را بخواند؛ امّا اگر در یادگیری آن کوتاهی کرده و جاهل مقصّر بوده، باید نماز را دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضاء نماید.

مسئله ۱۲۱۰ . مزد گرفتن برای یاد دادن قرائت و سایر واجبات نماز، بنابر احتیاط واجب، حرام است ولی مزد گرفتن برای یاد دادن مستحبّات آن جایز می‌باشد.
 

[۱] . شایان ذکر است از آنجا که بعضی ‌از احکام این فصل بین اذکار نماز و قرائت نماز مشترک می‌باشد، از بیان مستقلّ آن در فصل قراتت صرف نظر شده و در این مبحث مطرح شده است.

[۲] . شایان ذکر است، تکرار سلام‌های نماز احکام خاصی دارد که در مسأله ۱۳۱۲ ذکر می‌شود.

بازگشت به فهرست

thaniashar

واجبات نماز » تکبیرة الاحرام


احکام نماز

۲. تکبیرة الاحرام

مسئله ۱۱۳۳ . گفتن «اللهُ‏ أَکبَر» در اول هر نماز، واجب و رکن است و باید در آن موالات را رعایت نماید یعنی حروف «اَللهُ‏‏» و حروف «أَکبَر» و دو کلمه «اللهُ‏‏» و «أَکبَر» را پشت سر هم بگوید و نیز باید این دو کلمه به عربی صحیح گفته شود و اگر ترجمه آن را به غیر عربی - مثلاً به فارسی - بگوید، کافی نیست.

مسئله ۱۱۳۴ . احتیاط مستحب آن است که تکبیرة الاحرام نماز را به چیزی که پیش از آن می‌خواند مثلاً به اقامه یا به دعایی که پیش از تکبیر می‌خواند، نچسباند.

مسئله ۱۱۳۵ . اگر نمازگزار بخواهد «اللهُ أَکبَر» را به چیزی که بعد از آن می‌خواند، مثلاً به «بِسْمِ‌اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» یا «اَعُوْذُ بِاللهِ‏ِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ» بچسباند، بهتر آن است که «ر» أکبر را با حرکت ضمّه (ـُ) تلفّظ نماید و بگوید:اَللهُ أَکبَرُ، ولی احتیاط مستحب آن است که در نماز واجب «اللهُ أَکبَر» را به چیزی که بعد از آن می‌خواند نچسباند.

مسئله ۱۱۳۶ . موقع گفتن تکبیرة الاحرام در نمازِ واجب باید بدن استقرار داشته و آرام باشد و اگر عمداً در حالی که بدنش حرکت دارد، تکبیرة الاحرام را بگوید، نماز باطل است.

مسئله ۱۱۳۷ . نمازگزار باید تکبیر و حمد و سوره و ذکر و دعا را طوری بخواند که خودش حدأقلّ همهمه خود را بشنود بنابراین لب خوانی آنها بدون رعایت این شرط صحیح نیست و اگر به علّت سنگینی یا کری گوش یا سر و صدای زیاد نمی‌شنود، باید طوری بگوید که چنانچه مانعی نباشد بشنود.

مسئله ۱۱۳۸ . کسی که به علّت پیشامدی لال شده، یا زبان او مرضی پیدا کرده که نمی‌تواند «اَللهُ أَکبَر» را بگوید، باید هر طوری که می‌‌تواند بگوید و اگر اصلاً نمی‌‌تواند بگوید باید تکبیر را در قلب خود بگذراند و برای آن طوری که مناسب گفتن الله اکبر باشد با انگشتش اشاره کند و اگر می‌‌تواند، زبان و لبش را هم حرکت دهد و امّا کسی که لال مادر زاد است باید زبان و لبش را به طوری که شبیه کسی است که تکبیر را می‌گوید، حرکت دهد و در آن حال با انگشتش نیز اشاره نماید و این حکم در مورد قرائت نماز و سایر ذکرهای آن نیز جاری می‌باشد.

مسئله ۱۱۳۹ . اگر شک کند که تکبیرة الاحرام را گفته یا نه، چنانچه مشغول خواندن چیزی از قرائت شده یا مشغول گفتن «أَعُوْذُ باللِه مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ» که گفتن آن قبل از قرائت، مستحب است شده، به شک خود اعتنا نکند و اگر چیزی نخوانده باید تکبیرة الاحرام را بگوید و اگر مأموم در نماز جماعت شرکت کرده و شک کند که تکبیرة الاحرام نماز جماعت را گفته یا نه، در صورتی که خودش را مشغول عملی می‌‌بیند که از وظایف مأموم در نماز جماعت است - هرچند وظیفه مستحبی - به شک خود اعتنا نکند؛ مثل اینکه در نماز صبح و مغرب و عشاء مستحب است مأموم چنانچه صدای حمد و سوره امام را می‌شنود، سکوت کرده و به قرائت امام جماعت گوش فرا دهد؛ اکنون چنانچه فرد،خود را مشغولِ انجام همین وظیفه ببیند، در این صورت به شک خویش اعتنا نمی‌‌کند و بنا می‌‌گذارد که تکبیرة الاحرام را گفته است.

مسئله ۱۱۴۰ . اگر بعد از گفتن تکبیرة الاحرام شک کند که آن را صحیح گفته یا نه، چه مشغول خواندن چیزی شده باشد یا نه، به شک خود اعتنا نکند.

مستحبّات تکبیرة الاحرام

مسئله ۱۱۴۱ . مستحب است موقع گفتن تکبیرة الاحرام و تکبیرهای بین نماز، دست‌‌ها را تا مقابل گوش‌‌ها یا صورت بالا ببرد و بهتر آن است که با گفتن همزه «اللهُ أَکبَر» دست‌‌ها از ران پا جدا شود و با گفتن «ر» «اللهُ أَکبَر» دست‌‌ها به مقابل گوش‌‌ها یا صورت برسد، سپس دست‌‌ها را بدون فاصله بیندازد.

مسئله ۱۱۴۲ . برای افتتاح نماز گفتن یک «اَللهُ أَکبَر» کافی است؛ و گفتن هفت تکبیر مستحب می‌باشد که آنها را تکبیرات افتتاحیه می‌نامند و نمازگزار به مجموع آنها نیّت إحرامِ نماز و ورود به نماز را می‌نماید هرچند احتیاط مستحب آن است که ابتدا رجاءً شش تکبیر بدون نیّت إحرامِ نماز و ورود به نماز بگوید سپس تکبیر هفتم را تکبیرة الاحرام قرار دهد و این حکم اختصاص به نمازهای شبانه روزی ندارد و شامل نمازهای واجب دیگر و نمازهای مستحبّی هم می‌‌شود.

مسئله ۱۱۴۳ . خوب است نمازگزار قبل از تکبیرة الاحرام به قصد رجاء بگوید:«یا مُحْسِنُ قَدْ اَتاک الْمُسی‌ءُ، وَقَدْ اَمَرْتَ الُمُحْسنَ اَنْ یتَجٰاوَزَ عَنِ الْمُسی‌ءِ، اَنْتَ الْمُحْسِنُ وَاَنَا المُسی‌ءُ، فَبِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَتَجٰاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی» یعنی «ای خدایی که به بندگان احسان می‌کنی، بنده گنهکار به درِ خانه تو آمده و تو امر کرده ‏ای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، بحق محمّد و آل محمّد، رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از بدی‌‌هایی که می‌دانی از من سر زده بگذر».

بازگشت به فهرست

thaniashar

واجبات نماز » تشهد


احکام نماز

۸. تشهّد

مسئله ۱۳۰۵ . در رکعت دوم تمام نمازهای واجب و مستحب و رکعت سوم نماز مغرب و رکعت چهارم نماز ظهر و عصر و عشا، باید انسان بعد از سجده دوم بنشیند و در حال آرام بودن بدن، تشهّد بخواند، یعنی بگوید: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلٰهَ إلَّا اللهُ‏ُ ‏ُوَحْدَهُ لا شَریٖک لَهُ وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُوْلُهُ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ» و اگر بگوید: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلٰهَ إلَّا اللهُ‏ُ و اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِه عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ» نیز کافی است و در نماز وتر هم تشهّد لازم است.

مسئله ۱۳۰۶ . فرد هنگام تشهّد در صورت امکان، باید هرطور که عرفاً نشستن بر آن صدق می‌کند، بنشیند و هنگام گفتن ذکر، استقرار و آرامش بدن را رعایت نماید و نیز کلمات تشهّد را به عربی صحیح و طوری که معمول است پشت سرهم و با رعایت موالات بگوید. البتّه فاصله شدن بین عبارت‌های تشهّد، به ذکرها و دعاهایی که وارد شده است اشکال ندارد.

مستحبّات تشهّد

مسئله ۱۳۰۷ . چند مورد در حال تشهّد مستحب شمرده شده است:

۱. بر ران چپ بنشیند و روی قدم پای راست را بر کف قدم پای چپ بگذارد که آن را تَوَرُّک می‌نامند.

۲. دست‌‌ها را بر ران‌‌ها بگذارد و انگشت‌‌ها را به یکدیگر بچسباند.

۳. به دامان خود نگاه کند. (مراد قسمت دو ران پا واقع در بالای زانو می‌باشد)

۴. پیش از تشهّد بگوید: «الْحَمْدُ لِلهِ» یا بگوید: «بِسْمِ اللهِ‏ِ وَبِاللهِ ‏ِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ ‏ِ وَخَیرُ الْأَسْماءِ لِلّهِ» یا بگوید: «بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ وَالأَسْمٰاءُ الحُسْنیٰ کلُّها لِلّهِ»

۵. بعد از صلوات در تشهّد اول بگوید: «وَ تَقَبَّلْ شَفاعَتَهُ وَارْفَعْ دَرَجَتَهُ».

۶. در هنگام برخاستن برای قیام رکعت بعد، بگوید: بِحَوْلِ اللهِ وَقُوَّتِهِ أَقُوْمُ وَأَقْعُدُ یا بگوید: بِحَوْلِ اللهِ وَقُوَّتِهِ أَقُوْمُ وَأَقْعُدُ وَأَرْکَعُ وَأَسْجُدُ.

مسئله ۱۳۰۸ . مستحب است زنان هنگام خواندن تشهّد، ران‌‌های دو پا را به هم بچسبانند.

بازگشت به فهرست

thaniashar

واجبات نماز » ترتیب


احکام نماز

۱۰. ترتیب

مسئله ۱۳۱۶ . اگر عمداً ترتیب نماز را به هم بزند، مثلاً سوره را قبل از حمد بخواند یا سجود را پیش از رکوع به جا آورد، نمازش باطل می‌شود.

مسئله ۱۳۱۷ . اگر رکنی از نماز را فراموش کند و رکن بعد از آن را به جا آورد، مثلاً پیش از آنکه رکوع کند، دو سجده نماید، نمازش، بنابر احتیاط واجب، باطل است.

مسئله ۱۳۱۸ . اگر رکنی را فراموش کند و چیزی را که بعد از آن است و رکن نیست به جا آورد، مثلاً پیش از آنکه دو سجده کند، تشهّد بخواند، باید رکن را به جا آورد و آنچه را اشتباهاً پیش از آن خوانده دوباره بخواند.

مسئله ۱۳۱۹ . اگر چیزی را که رکن نیست فراموش کند و رکن بعد از آن را به جا آورد مثلاً حمد را فراموش کند و مشغول رکوع شود، نمازش صحیح است و آن را ادامه دهد.

مسئله ۱۳۲۰ . اگر چیزی را که رکن نیست فراموش کند و چیزی را که بعد از آن است و آن هم رکن نیست به جا آورد مثلاً حمد را فراموش کند و سوره را بخواند، باید آنچه را فراموش کرده به جا آورد و بعد از آن، چیزی را که اشتباهاً جلوتر خوانده، دوباره بخواند.

مسئله ۱۳۲۱ . اگر سجده اول را به خیال اینکه سجده دوم است، یا سجده دوم را به خیال اینکه سجده اول است، به جا آورد، نمازش صحیح است و اولین سجده او سجده اول و دومین سجده او سجده دوم، به حساب می‌آید.

بازگشت به فهرست

thaniashar

نیابت (در نماز و سایر عبادات)


احکام نماز

نیابت (در نماز و سایر اعمال عبادی)

مسئله ۱۸۸۷ . بعد از مرگ انسان، می‌شود نماز و عبادت‌‌های دیگری را که او در زمان حیاتش به جا نیاورده، شخص دیگری به جا آورد که به او «نایب» می‌گویند و عمل او را «نیابت» می‌نامند و فردی که عمل به نیابت از او انجام می‌شود «مَنوبٌ عَنْه» نامیده می‌شود.

 همچنان که نیابت تبرّعی (به طور مجانی) صحیح است، نیابت با اجاره یا جُعاله یا شرط ضمن عقد و مانند آن نیز صحیح می‌باشد؛ بنابراین بعد از وفات انسان، می‌شود برای نماز و عبادت‌‌های دیگر او که در زندگی به جا نیاورده، دیگری را اجیر کنند، یعنی به او اجرت بدهند که آنها را به جا آورد که به چنین نماز یا عبادتی، نماز استیجاری یا عبادت استیجاری گفته می‌شود.

مسئله ۱۸۸۸ . نیابت از اموات در واجبات و مستحبّات جایز است و امّا نیابت از افراد زنده در واجبات جایز نیست؛ هرچند فرد مورد نیابت، عاجز از انجام عمل باشد؛ مگر در حجّ، به تفصیلی که در فصل حجّ، احکام مربوط به حجّ نیابتی خواهد آمد.

 نیابت از افراد زنده در بعضی از مستحبّات عبادی، مثل حجّ و عمره و طواف از طرف کسی که در شهر مکّه حضور ندارد و زیارت قبر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و قبور امامان(علیهم‌السلام) و نماز زیارتی که بعد از آن خوانده می‌شود جایز است؛ بلکه نیابت از افراد زنده در همه مستحبّات - رجاءً و بدون قصد ورود - جایز می‌باشد.

در مواردی که نیابت از طرف افراد زنده جایز است، فرقی نیست که نیابت، تبرّعی و به طور مجانی باشد یا با اجاره یا جعاله یا مانند آن باشد؛ بنابراین انسان می‌تواند برای انجام بعضی از کارهای مستحبّی مثل حجّ و عمره و زیارت از طرف زندگان در مقابل دریافت اجرت، اجیر شود.

مسئله ۱۸۸۹ . اهداء ثواب عمل در مستحبّات و واجبات جایز است و انسان می‌تواند کار مستحبّی یا واجب را برای خودش انجام دهد، سپس ثواب آن عمل را برای مردگان یا زندگان هدیه نماید. شایان ذکر است اهداء ثواب موجب نمی‌شود واجباتی که بر عهده مردگان یا زندگان بوده، از عهده و ذمّه آنان ساقط شود.

شرایط اکتفاء به نیابت در نماز قضاء

مسئله ۱۸۹۰ . برای اینکه نماز قضائی که به صورتی نیابتی خوانده می‌شود، از عهده و ذمّه فردی که نماز قضا داشته ساقط شود و بتوان به آن اکتفاء کرد، چند امر شرط است:

شرط اوّل، دوّم و سوّم: نایب عاقل، شیعه دوازده امامی و بنابر احتیاط واجب بالغ باشد

مسئله ۱۸۹۱ . نیابت فرد نابالغ ممیّز، تنها در بعضی از موارد وصیّت و آن هم با شرایط خاصی صحیح می باشد.

شرط چهارم: نایب در عمل قصد نیابت داشته باشد

مسئله ۱۸۹۲ . در صورتی می‌توان به عمل نایب اکتفاء نمود که وی قصد نیابت داشته و عمل را به قصد فارغ و پاک شدن ذمّه منوب عنه (مثلاً میّت) انجام دهد. بنابر این اگر تنها عمل را انجام داده و ثوابش را به فرد مورد نظر هدیه کند، کافی در نیابت نیست.

شرط پنجم: نایب هنگام انجام عمل، منوب عنه را - هرچند اجمالاً - معیّن نماید

مسئله ۱۸۹۳ . برای تعیین منوب عنه لازم نیست اسم او را بداند؛ بلکه مثلاً اگر نیّت کند از طرف کسی نماز می‌خوانم که برای او اجیر شده‏ام، کافی است و لازم نیست اسم یا فامیل آن میّت را بداند یا نامش را بر زبان بیاورد.

شرط ششم: نایب گیرنده اطمینان به انجام اصل عمل توسّط نایب داشته‌باشد

مسئله ۱۸۹۴ . اگرنایب خبر دهد که نماز را از طرف منوب عنه (مثلاً میت) بجا آورده است، امّا نایب گیرنده اطمینان به انجام عمل نداشته باشد، بنابر احتیاط واجب نمی‌تواند به گفته او اکتفاء کند.

شرط هفتم: نایب عمل را به طور صحیح انجام دهد

مسئله ۱۸۹۵ . ذمّه منوب عنه (مثلاً میّت) وقتی بریء و پاک می‌شود که نایب، عمل را به طور صحیح انجام دهد.

مسئله ۱۸۹۶ . کسی را که برای نمازهای میّت اجیر کرده‏اند، اگر بفهمند که عمل را به جا نیاورده یا باطل انجام داده، باید دوباره اجیر بگیرند.

مسئله ۱۸۹۷ . هرگاه فرد بداند نایب، نماز را به جا آورده،ولی شک داشته باشد که آن را به طور صحیح انجام داده است یا نه، می‌تواند بنای بر صحیح بودن عمل او بگذارد.

مسئله ۱۸۹۸ . کسی که برای نماز قضای میّت نایب شده است، باید یا مجتهد باشد و به نظر اجتهادی خویش نماز قضای نیابتی را بخواند، یا آنکه عمل به احتیاط کند (در صورتی که موارد احتیاط را کاملاً بداند) یا اگر مجتهد نیست و نمی‌خواهد احتیاط نماید یا آشنا به موارد احتیاط نیست، باید نماز را بر طبق فتوای مجتهدی که تقلید از او صحیح است، انجام دهد و در این حکم فرقی نیست که نایب اجیر باشد یا به سبب جعاله یا شرط ضمن عقد، نیابت نماید یا نیابت او تبرّعی و به طور مجّانی باشد.

مسئله ۱۸۹۹ . اگر با اجیر قید کنند که عمل را به طور مخصوصی انجام دهد، طوری که اجیر کننده تنها همان کیفیّت خاص از عمل را می‌خواهد و یا بدون آنکه قید کنند، معلوم است که تنها کیفیّت خاصی از عمل را از او می‌خواهند، اجیر باید عمل را همان طور به جا آورد؛ مگر اینکه یقین به باطل بودن عمل به آن صورت داشته باشد که در این صورت، اجاره باطل می‌باشد و اگر با اجیر هیچ قید یا شرطی نکنند، باید در آن عمل، به تکلیف خود رفتار نماید و طبق فتوای مرجع تقلید خویش عمل کند و احتیاط مستحب آن است که از وظیفه خودش و میّت و ولیّ او (در صورتی که انجام نماز، وظیفه ولی مثل پسر بزرگتر باشد) هر کدام که به احتیاط نزدیک‌تر است، به همان عمل کند مثلاً اگر وظیفه میّت گفتن سه مرتبه تسبیحات اربعه بوده و تکلیف او یک مرتبه است، سه مرتبه تسبیحات اربعه بگوید.

مسئله ۱۹۰۰ . اگر با اجیر به طور صریح شرط نکنند که نماز را با چه مقدار از مستحبات آن بخواند، باید مقداری از مستحبات نمازهای یومیّه را که معمول است به جا آورد؛ مگر آنکه نشانه‌ای باشد که بفهماند منظور مستأجر، بیش از مقدار واجب نماز نیست یا آنکه منظور، انجام همه مستحبّات معمول نمازهای یومیّه نیست ؛ بلکه منظور، تعداد معیّنی از مستحبات است.

شرط هشتم: نایب، بنابر احتیاط واجب، از انجام بعضی از شرایط و کارهای اختیاری نماز ناتوان نباشد

مسئله ۱۹۰۱ . اگر فردی که از انجام بعضی از شرایط و کارهای اختیاری نماز ناتوان است، حتّی به صورت مجّانی و بدون اجرت، به نیابت از دیگری عمل را به جا آورد، بازهم بنا براحتیاط واجب نمی‌توان به عمل او اکتفاء کرد؛ بنابراین به طور مثال نیابت کسی که به علّت عذری، باتیمم یا نشسته یا با بدن یا لباس نجس نماز می‌خواند یا توانایی اصلاح حمد و سوره اش را ندارد، بنابر احتیاط واجب کافی نیست؛ ولی نیابت و اجیر گرفتن کسی که وظیفه او وضو یا غسل جبیره‌ای است و با چنین وضو یا غسلی نماز می‌خواند، اشکال ندارد.

احکام دیگر نیابت

مسئله ۱۹۰۲ . مرد می‌تواند برای زن و زن نیز می‌تواند برای مرد، در خواندن نماز قضاء، نایب شود و نایب، در بلند یا آهسته خواندن نماز باید به تکلیف خود عمل نماید و فرق ندارد که نایب، اجیر شده باشد یا به عنوان دیگری نیابت را انجام دهد.

مسئله ۱۹۰۳ . در قضای نمازهای میّت، رعایت ترتیب واجب نیست؛ مگر در نمازهایی که ادای آنها ترتیب دارد؛ مثل نماز ظهر و عصر از یک روز یا نماز مغرب و عشا از یک شب همچنان که قبلاً گذشت؛ ولی اگر او را اجیر کرده باشند که طبق فتوای مرجع میّت، یا ولیّ او عمل کند و آن مرجع، ترتیب را لازم بداند، باید ترتیب را رعایت نماید.

مسئله ۱۹۰۴ . اگر انسان چند نفر را برای خواندن نماز قضای میّت اجیر کند، بنابر آنچه در مسأله (۱۶۵۲) گفته شد، لازم نیست برای هر کدام آنها وقتی را معین نماید مگر در نمازهایی که ادای آنها ترتیب دارد مثل نماز ظهر و عصر از یک روز یا نماز مغرب و عشا از یک شب که در این صورت، چنانچه قرار باشد نماز ظهر را یک اجیر و نماز عصرِ همان روز را اجیر دیگری به جا آورد یا نماز مغرب را یک اجیر و نماز عشای همان شب را اجیر دیگری به جا آورد، لازم است برای هر کدام از آنها وقتی را معیّن نماید تا ترتیب رعایت شود.

مسئله ۱۹۰۵ . اگر کسی اجیر شود که مثلاً در مدّت یک سال نمازهای میّت را بخواند و پیش از تمام شدن سال بمیرد، باید برای نمازهایی که می‌دانند به جا نیاورده، دیگری را اجیر نمایند و نیز اگر احتمال می‌دهند که آنها را به جا نیاورده، بنابر احتیاط واجب باید دوباره برای آنها اجیر بگیرند.

مسئله ۱۹۰۶ . اگر فردی شخصی را برای نمازهای قضای میّت اجیر کند، چنانچه اجیر پیش از تمام کردن نمازها بمیرد و اجرت همه آنها را گرفته باشد:

الف. اگر اجیرکننده قید کرده باشد که تمام نمازها را خود اجیر بخواند طوری که اجیر کننده تنها نمازی که خود اجیر بخواند را از او خواسته، اجاره نسبت به ما بعد فوت اجیر باطل است و اجیرکننده بین دو کار مخیّر است: یا آنکه اجاره مقدار گذشته را فسخ نکند و مقداری از اجرت قراردادی را که در برابر نمازهای باقیمانده قرار می‌گیرد، پس بگیرد و یا آنکه اجاره مقدار گذشته را نیز فسخ کرده و اجرة المثل[۱] را کسر نموده و مقدار باقیمانده را پس بگیرد.

ب. در صورتی‌که اجاره کننده شرط کرده باشد که تمام نمازهای قضا را خود اجیر بخواند طوری که اجیر کننده دو چیز را از اجیر خواسته است یکی انجام نمازها و دیگری آن که خود اجیر آن‌ها را بخواند، اجیرکننده می‌تواند اجاره را فسخ نماید و اجرت المثل مقداری را که اجیر به جا آورده کسر نموده و مقدار باقیمانده را پس بگیرد یا آنکه اجاره را فسخ نکرده و اجرت المثل نمازهای باقیمانده را که اجیر انجام نداده بگیرد.

ج. اگر اجاره کننده شرط یا قید نکرده باشد که اجیر خودش نمازها را بخواند، باید ورثه‏اش از مال او برای نمازهای باقیمانده اجیر بگیرند امّا اگر میّت مال نداشته باشد، بر ورثه او چیزی واجب نیست و ذمّه میّت از عمل یا مال فارغ و پاک نمی‌شود.

مسئله ۱۹۰۷ . اگر اجیر پیش از تمام کردن نمازهای میّت بمیرد و خودش هم نماز قضاء داشته باشد، بعد از عمل به حکمی که در مسأله قبل ذکر شد، اگر چیزی از مال او زیاد آمد، در صورتی که میّت وصیت به اجیر گرفتن برای نمازهای قضا کرده باشد و اجرت نمازهای او به اندازه ثلث یا کمتر باشد، باید برای تمام نمازهای او اجیر بگیرند و چنانچه اجرت نمازهای او بیش از مقدار ثلث مالش باشد و ورثه بالغِ عاقل، از سهم خودشان مقدار بیشتر از ثلث را اجازه بدهند، باید برای تمام نمازهای او اجیر بگیرند و اگر اجازه ندهند، ثلث اموال میّت را به مصرف نماز او برسانند.

[۱] . منظور از اجرت المثل، ارزش کار در نزد عرف است.

بازگشت به فهرست

thaniashar

نمازهای مستحبی


احکام نماز

نمازهای مستحبی

نمازهای مستحبّی زیاد است و آنها را نافله گویند و بین نمازهای مستحبّی، به خواندن نافله‏های شبانه روزی سفارش بیشتری شده است و احکام مربوط به آنها در مسائل آینده خواهد آمد.

نافله‌های شبانه‌روزی

مسئله ۱۸۳۰ . نافله‌های شبانه‌روزی در غیر روز جمعه، (۳۴) رکعت ‌‌هستند که عبارتند از:

هشت رکعت نافله ظهر، هشت رکعت نافله عصر، چهار رکعت نافله مغرب، دو رکعت نافله عشاء و یازده رکعت نافله شب (از این یازده رکعت، هشت رکعت به نیّت نافله شب، دو رکعت به نیّت نماز شفع و یک رکعت به نیّت نماز وتر خوانده می‌شود) و دو رکعت نافله صبح می‏باشد.

 و چون دو رکعت نافله عشا، بنابر احتیاط واجب، باید نشسته خوانده شود، یک رکعت حساب می‌شود؛ بنابر این مجموع رکعت‌های این نافله‌ها (۳۴) رکعت می‌باشد.

در روز جمعه بر شانزده رکعت نافله ظهر و عصر، چهار رکعت اضافه می‌شود و در کل بیست رکعت می‌شود.

شایان ذکر است غیر از نماز وتر بقیه نمازها، به صورت دو رکعتی خوانده می‌شود.

وقت نافله‌های شبانه روز

۱. وقت نافله ظهر

مسئله ۱۸۳۱ . نافله نماز ظهر، قبل از نماز ظهر خوانده می‌شود و وقت آن از اوّل ظهر است و تا موقعی که ممکن باشد آن را قبل از نماز ظهر خواند، وقت آن ادامه دارد؛ ولی اگر شخص، نافله ظهر را به تأخیر بیندازد و این تأخیر تا موقعی باشد که آن مقدار از طول سایه شاخص که بعد از ظهر شرعی پیدا می‌شود، به اندازه دو هفتم طول خود شاخص گردد، در این موقع، بهتر است نماز ظهر را قبل از نافله بخواند؛ مگر این که یک رکعت از نافله را قبل از آن خوانده باشد که در این صورت، تمام کردن نافله، قبل از نماز ظهر، بهتر است.

۲. وقت نافله عصر

مسئله ۱۸۳۲ . نافله عصر قبل از نماز عصر خوانده می‌شود و وقت آن تا موقعی که ممکن باشد قبل از نماز عصر خوانده شود، ادامه دارد؛ ولی چنانچه شخص نافله عصر را به تأخیر بیندازد و این تأخیر تا موقعی باشد که آن مقدار از طول سایه شاخص که بعد از ظهر شرعی پیدا می‌شود، به اندازه چهار هفتم طول خود شاخص گردد، در این موقع بهتر است که نماز عصر را قبل از نافله بخواند؛ مگر این که یک رکعت از نافله را قبل از آن خوانده باشد که در این صورت، تمام کردن نافله قبل از نماز عصر بهتر است.

مسئله ۱۸۳۳ . خواندن نافله ظهر و نافله عصر قبل از اذان ظهر در غیر روز جمعه جایز نیست؛ مگر آن که نمازگزار بداند بعد از اذان، هرچند به علّت عذر عرفی، نمی‏تواند آن‌ها را انجام دهد.

 امّا در روز جمعه بهتر است از بیست رکعت نافله ظهر و عصر، دو رکعت را هنگام ظهر و هیجده رکعت را قبل از ظهر بخواند و از آن هیجده رکعت، بهتر است شش رکعت آن اول روز هنگام گسترده شدن نور خورشید و شش رکعت آن هنگام بالا آمدن خورشید و شش رکعت دیگر قبل از اذان ظهر خوانده شود.

۳. وقت نافله مغرب

مسئله ۱۸۳۴ . وقت نافله مغرب بعد از تمام شدن نماز مغرب است و تا زمانی که ممکن باشد آن را پس از نماز مغرب، در وقت به جا آورد، ادامه دارد؛ ولی اگر شخص نافله مغرب را تا وقتی که سرخی طرف مغرب که بعد از غروب کردن آفتاب در آسمان پیدا می‌شود، از بین برود، به تأخیر بیندازد، بهتر است در آن موقع ابتدا نماز عشا را بخواند.

۴. وقت نافله عشاء

مسئله ۱۸۳۵ . وقت نافله عشا بعد از تمام شدن نماز عشا تا نصف شب است و بهتر است بعد از نماز عشا بلافاصله خوانده شود.

۵. وقت نافله شب

مسئله ۱۸۳۶ . اول وقت نافله شب، بنابر مشهور، نصف شب است و این نظر هرچند مطابق با احتیاط مستحب و بهتر است، ولی بعید نیست که نصفِ شب، اوّل وقت فضیلت نماز شب باشد و امّا اوّل وقت ادای آن، از اوّل شب آغاز می‌‌شود، به این معنا که اگر بعد از نماز عشا، نافله شب را انجام دهد، در وقت واقع شده است و تا اذان صبح (طلوع فجر) وقتش ادامه دارد؛ هر‌چند بهتر آن است نزدیک اذان صبح خوانده شود.

۶. وقت نافله صبح

مسئله ۱۸۳۷ . نافله صبح پیش از نماز صبح خوانده می‌شود و وقت آن، بعد از گذشتن از وقت نماز شب به مقدار انجام آن می‌باشد و تا زمانی که ممکن است آن را پیش از نماز صبح به جا آورد، وقت آن ادامه دارد ولی اگر شخص، خواندن نافله صبح را به تأخیر بیندازد تا وقت فضیلت نماز صبح تنگ گردد، بهتر است در این موقع ابتدا نماز صبح را بخواند.

احکام دیگر نافله‌های شبانه روزی

مسئله ۱۸۳۸ . انسان می‌تواند بعضی از نافله‌های شبانه روزی را بخواند و بعضی را نخواند و در نماز شب می‌تواند اکتفاء به خواندن سه رکعت آخر، یعنی نماز شفع و وتر نماید؛ بلکه می‌تواند به خواندن وتر کتفاء کند و در نافله عصر نیز می‌تواند اکتفاء به خواندن چهار رکعت، بلکه دو رکعت آن نماید و امّا در مورد نافله ظهر و نافله مغرب، همچنین هشت رکعت اول نماز شب، چنانچه بخواهد بعضی از آنها را بخواند، آن را به قصد رجاء به جا آورد.

مسئله ۱۸۳۹ . فردی که مسافر است، نباید نافله ظهر و عصر را در سفر بخواند؛ ولی نافله عشا چنانچه به قصد رجاء خوانده شود، مانعی ندارد و امّا انجام سایر نافله‏ها مثل نافله شب یا نافله مغرب یا نافله صبح در سفر ساقط نمی‌شود.

مسئله ۱۸۴۰ . انسان می‌تواند نافله شب را ساده و مانند سایر نمازهای مستحبّی به جا آورد هرچند این نافله، کیفیت کامل تر و با فضیلت تری هم دارد که در کتاب‌های مفصل‏تر به آن پرداخته شده است.

سایر نمازهای مستحبی

مسئله ۱۸۴۱ . نمازهای مستحبی غیر از نافله‌های شبانه روزی چند دسته اند:

بعضی از آن‏ها در وقت خاصی مثل ماه رمضان، یا برای سبب خاصی مثل زیارت و یا به منظور رسیدن به امر به خصوصی (غایت خاصّی) مثل طلب باران مستحب می‌باشند.

و بعضی دیگر از آن‌ها لازم نیست در وقت خاص یا برای سبب یا غایت خاص و معیّنی خوانده شوند و می‌توان آن را در هر وقتی و بدون سبب یا غایت خاص و معیّنی به جا آورد که از این دسته، برخی کیفیت خاصی دارند، مثل نماز جعفر طیّار و بعضی دیگر کیفیّت به خصوص و معیّنی ندارند یعنی تنها دو رکعت نماز بدون دستور خاصی در هر وقت و حتی بدون سبب خاص خوانده می‌شوند که به این گروه، نافله‏های ابتدائی می‏گویند.

در این بخش چند نمونه از نمازهای مستحبی خاص و معروف ذکر می‌شود:

نماز لیله الدفن (نماز وحشت)

مسئله ۱۸۴۲ . سزاوار است در شب اوّل قبر، دو رکعت نماز وحشت برای میّت بخوانند و کیفیت آن این است که در رکعت اول بعد از حمد، یک مرتبه آیة الکرسی (آیات ۲۵۵ تا ۲۵۷ سوره مبارکه بقره[۱] ) و در رکعت دوّم بعد از حمد ده مرتبه سوره «إنّا أنزلناه» را بخوانند و بعد از سلام نماز بگویند:«اللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰمُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَابْعَثْ ثَوابَها اِلیٰ قَبْرِ فُلان»[۲] و به جای کلمه فلان اسم میّت را بگویند.

شایان ذکر است کیفیت دیگری نیز برای نماز وحشت نقل شده است که این‌طور می‌باشد: در رکعت اوّل بعد از حمد، دو مرتبه سوره توحید «قُل هُوَ اللهُ اَحَد» و در رکعت دوم بعد از حمد ، ده مرتبه سوره تکاثر را بخوانند و بعد از سلام نماز بگویند: «اللهمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَابعَث ثَوابَها الی قَبرِ فُلان»[۳] و به جای کلمه فلان، اسم میّت را بگویند.

مسئله ۱۸۴۳ . اگر بخواهند میّت را به شهر دوری ببرند، یا به جهت دیگر دفن او به تأخیر بیفتد، در مورد کیفیت اوّل خواندن نماز وحشت، باید آن نماز را تا شب اول قبر او به تأخیر بیندازند و امّا در مورد کیفیت دوّم، ظاهر آن است که مستحب بودن آن اختصاص به اولین شب بعد ازفوت دارد.

مسئله ۱۸۴۴ . نماز وحشت را در هر موقع از شب می‌توان خواند ولی بهتر است در اوّل شب بعد از نماز عشا خوانده شود.[۴]

نماز غفیله

مسئله ۱۸۴۵ . نماز غفیله یکی از نمازهای مستحبّی است که بین نماز مغرب و عشا خوانده می‌شود، ولی خود این نماز از نافله‏های شبانه روزی به شمار نمی‌‌آید؛ هرچند می‌توان آن را به عنوان نافله مغرب به جا آورد به این صورت که فرد هر دو نماز را با هم نیّت کند و کیفیت خواندن نماز غفیله این‌‌گونه است که:

 در رکعت اوّل، بعد از حمد، باید به جای سوره این آیه را بخوانند: «وَذَا النّوْنِ اِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ اَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیهِ فَنادیٰفِی الظُّلُماتِ اَنْ لا اِلٰهَ إلّا اَنْتَ سُبْحانَک اِنّی کنْتُ مِنَ الظّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیناهُ مِنَ الغَمِّ وَکذٰلِک نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ».

و در رکعت دوّم، بعد از حمد به جای سوره این آیه را بخوانند: «وَعِنْدَهُ مَفاتِحُ الغَیْبِ لا یَعْلَمُها إلّا هُوَ وَیَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إلّا یعْلَمُها وَلا حَبَّةٍ فیٖ ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَلا رَطْبٍ وَلا یابِسٍ إلّا فیٖ کتابٍ مُبیٖنٍ» و در قنوت بگویند: «اللّهُمَّ اِنّی اَسْأَلُک بِمَفاتِحِ الغَیْبِ الَّتیٖ لا یعْلَمُها إلّا اَنْتَ اَنْ تُصَلّیَ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تَفْعَلَ بیٖ کذا وَکذا» و به جای کلمه کذا و کذا، حاجت‌‌های خود را از خداوند متعال در خواست نمایند و بعد بگویند: «اللّهُمَّ اَنْتَ وَلِیُّ نِعْمَتیٖ وَالقادِرُ عَلی طَلِبَتی تَعْلَمُ حاجَتیٖ فَاَسْأَلُک بِحَقّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ وَعَلیْهِمُ السَّلامُ لَمّا قَضَیْتَها لیٖ».

نماز اوّل ماه

مسئله ۱۸۴۶ . از جمله نمازهای مستحبّی خواندن دو رکعت نماز، در روز اوّل هر ماه قمری می‌باشد که آن را نماز اوّل ماه می‌نامند، کیفیت انجام آن به این گونه است که نمازگزار در رکعت اوّل این نماز، بعد از حمد، سی مرتبه سوره‌ (قل هو الله احد) و در رکعت دوم بعد از حمد، سی مرتبه سوره (انا انزلناه فی لیلة القدر) بخواند و بعد از نماز به مقدار توانایی صدقه بدهد و خواندن این نماز در هر وقت از روز اوّل ماه جایز است. همچنین بعد از این نماز، خواندن این آیات مستحب شمرده شده است:

 «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم وَما مِنْ دابَّةٍ فِی الْاَرْضِ إلّا عَلَی اللّهِ رزْقُها وَیَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَمُسْتَوْدَعَها کُلٌ فی کِتابٍ مُبینٍ بسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَإنْ یَمْسَسْکَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لهُ إلّا هُوَ وَإنْ یُردْکَ بخَیْرٍ فَلا رادَّ لِفضْلِه یُصیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَهُوَ الغَفورُ الرَّحیمُ[۵] بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ سَیَجْعَلُ اللّهُ بَعدَ عُسْرٍ یُسْراً ماشاءَاللّهُ لاقُوَّةَ إلّا بِاللّهِ حَسْبُنا اللّهُ ونِعْمَ الوَکیلُ وَاُفَوِّضُ أمْری إلَی اللّهِ إنَّ اللّهَ بَصیرٌ بالعبادِ لا إلهَ إلّا أنْتَ سُبْحانَکَ إنّی کنْتُ مِنَ الظّالمینَ رَبِّ إنّی لِما أنْزَلْتَ إلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقیرٌ رَبِّ لا تَذَرْنی فَرْداً وَأنْتَ خَیْرُ الوارِثینَ».

احکام نمازهای مستحبی

مسئله ۱۸۴۷ . نمازهای مستحبّی، چه نافله‌های شبانه روزی و چه غیر آن را می‌توان نشسته خواند؛ هرچند بتوان آن‌ها را ایستاده به جا آورد و لازم نیست در این حال، هر دو رکعت را یک رکعت حساب کند و اگر بخواهد هر دو رکعت را یک رکعت حساب کند، بنابر احتیاط واجب، بار دوّم را به نیّت رجاء انجام دهد؛ مثلاً نافله مغرب را که چهار رکعت با دو سلام است، رجاءً چهار رکعت دیگر با دو سلام هم، به آن اضافه کند که مجموعاً هشت رکعت می‌شود.

مسئله ۱۸۴۸ . بهتر است فرد نمازهای مستحبّی چه نافله‌های شبانه روزی و چه غیر آن را ایستاده بخواند به جز نافله عشا (وُتیَرْه) که بنابر احتیاط واجب، باید نشسته خوانده شود.

مسئله ۱۸۴۹ . نمازهای مستحبّی را در حال اضطرار و عدم توانایی، می‌توان خوابیده به پهلوی راست یا چپ یا خوابیده به پشت (طبق وظیفه فرد) به جا آورد و در این حال رکوع و سجده با اشاره سر انجام می‌شود و امّا در حال اختیار، جواز آن محلّ اشکال است؛ ولی انجامش به عنوان رجاء اشکال ندارد.

مسئله ۱۸۵۰ . در نماز مستحبّی (غیر از نافله عشا) جایز است یک رکعت آن را ایستاده و رکعت دیگر را نشسته به جا آورد؛ بلکه جایز است بعضی از یک رکعت را ایستاده و بعضی از آن را نشسته انجام دهد.

مسئله ۱۸۵۱ . هر گاه نماز مستحبّی را نشسته بخواند و مقداری از آخر سوره مثلاً یک آیه یا دو آیه را باقی بگذارد، سپس برخیزد و باقیمانده سوره را بخواند و از حال ایستاده به رکوع رود و نماز را ادامه دهد، در حکم نماز ایستاده حساب شده و ثواب نماز ایستاده را دارد.

مسئله ۱۸۵۲ . نماز مستحبّی را می‌توان در حال راه رفتن خواند؛ همچنین می‌شود نماز مستحبّی را در حال سواری در ماشین، قطار، هواپیما، کشتی و مانند آن به جا آورد و در این دو صورت استقرار بدن در حال نماز لازم نیست و نمازگزار برای انجام رکوع و سجده با سر اشاره می‌نماید.

شایان ذکر است برای خواندن نماز مستحبّی در غیر این صورت (راه رفتن و سواری) بنابر احتیاط واجب باید قبله رعایت بشود.

مسئله ۱۸۵۳ . نمازهایی را که در زمان حضور امام زمان(عجل‌الله‌فرجه) واجب است مثل نماز عید فطر و عید قربان، رعایت قبله در آن لازم است؛ هرچند در زمان حاضر مستحب حساب شوند و امّا آنچه از نمازهای مستحبّی که به سبب نذر و مانند آن بر فرد واجب شده است، چنانچه آن را در حال راه رفتن یا سواری بخوانند رعایت قبله در مورد آن لازم نیست.

مسئله ۱۸۵۴ . خواندن نماز مستحبّی در خانه کعبه و بر بام آن، اشکال ندارد، بلکه مستحب است در داخل خانه مقابل هر رکنی دو رکعت نماز بخوانند.

مسئله ۱۸۵۵ . کسی که نمی‌تواند وضو بگیرد یا غسل کند، جایز است نمازهای مستحبّی را با تیمم (طبق وظیفه اش) بخواند.

مسئله ۱۸۵۶ . بعضی از نمازهای مستحبّی مثل نماز وحشت (لیلة الدفن) که بعد از حمد، سوره مخصوصی دارد، اگر بخواهد به دستور آن نماز رفتار کرده باشد، باید همان سوره را بخواند و امّا در نمازهای مستحبّی که بعد از حمد سوره خاصّی برای آن وارد نشده است، نمازگزار می‌تواند خواندن سوره را ترک نماید یا در بین خواندن سوره، آن را رها نموده و بقیّه سوره را نخواند و به رکوع برود، هرچند آن نماز به سبب نذر کردن بر فرد واجب شده باشد؛ همچنین خواندن دو یا چند سوره بعد از حمد در نمازهای مستحبّی جایز است.

مسئله ۱۸۵۷ . کسی که نماز قضاء دارد، می‌‌تواند نماز مستحبّی بخواند؛ ولی تأخیر در خواندن نماز قضای واجب، به مقداری که عرفاً کوتاهی و سهل انگاری در انجام آن محسوب گردد، جایز نیست.

مسئله ۱۸۵۸ . شکستن نماز مستحبّی جایز است؛ هرچند احتیاط مستحب آن است که نمازگزار آن را در حال اختیار نشکند.

زیاد و کم کردن اجزاء در نماز مستحبّی

مسئله ۱۸۵۹ . اگر نمازگزار در نماز مستحبّی، رکنی را سهواً ترک نماید و وقتی متوجّه شود که شرعاً نمی‏تواند برگردد و آن رکن را به جا آورد، نمازش باطل می‌شود[۶] ، به عنوان مثال اگر در نافله مغرب هنگام خواندن تشهّد یا بعد از سلام نماز متوجّه شود که دو سجده رکعت اول را انجام نداده است، نمازش باطل است.

مسئله ۱۸۶۰ . اگر در نماز مستحبّی سهواً رکن را زیاد نماید نمازش باطل نمی‌شود به عنوان مثال اگر در نافله ظهر در یک رکعت سهواً دو رکوع انجام دهد، نماز نافله باطل نمی‌شود.

مسئله ۱۸۶۱ . اگر نمازگزار یکی از کارهای نافله را فراموش کند و موقعی یادش بیاید که مشغول رکن بعد از آن شده، باید کار فراموش شده را انجام دهد و دوباره آن رکن را به جا آورد و در این حال زیادی رکن، نماز مستحبّی را باطل نمی‌‌کند.

به طور مثال اگر نمازگزار در نافله صبح در رکوع یادش بیاید که قرائت (حمد و سوره) را نخوانده یا اینکه مثلاً در نماز اوّل ماه، به جای سی بار سوره قدر، یک بار توحید را خوانده، باید برگردد و آن را بخواند و دوباره به رکوع برود و در این حال، زیادی رکوع، نافله را باطل نمی‌کند. همچنین اگر در نافله صبح رکوع را فراموش کند و در سجده دوم یادش بیاید باید برگردد و رکوع را بجا آورد و دوباره دو سجده را انجام دهد و زیادی دو سجده نافله را باطل نمی‌کند.

 شایان ذکر است اگر برگشتن و به جا آوردن جزء فراموش شده، باعث زیاد شدن رکعت باشد، این حکم جاری نمی‌شود؛ مثلاً اگر در رکعت دوم یادش بیاید که قرائت در رکعت اول را فراموش کرده است، نمی‌تواند برگردد؛ زیرا در این صورت، انجام قرائت و آنچه بعد از آن است، موجب زیادی رکعت در نماز می‌شود.

شک و گمان در کارها و ذکرهای نماز مستحبی

مسئله ۱۸۶۲ . اگر شک کند که نماز مستحبّی را خوانده یا نه، چنانچه آن نماز مثل نماز جعفر طیار وقت معیّن نداشته باشد، بنا بگذارد که نخوانده است و همچنین است اگر مثل نافله شبانه روزی وقت معیّن داشته باشد و پیش از گذشتن وقت، شک کند که آن را به جا آورده یا نه، ولی اگر بعد از گذشتن وقت آن شک کند که نماز را خوانده است یا نه، به شک خود اعتنا نکند.

مسئله ۱۸۶۳ . اگر در شماره رکعت‌‌های نماز مستحبّی شک کند، چنانچه طرف بیشتر شک نماز را باطل می‌کند، بنا را بر کمتر بگذارد؛ مثلاً اگر نمازگزار در نافله صبح شک کند که دو رکعت خوانده یا سه رکعت، بنا بگذارد که دو رکعت خوانده است و اگر طرف بیشتر شک نماز را باطل نمی‌کند، مثلاً شک کند که دو رکعت خوانده یا یک رکعت، به هر طرف شک عمل کند، نمازش صحیح است؛ ولی اگر در نماز وتر در تعداد رکعت‌ها شک کند احتیاط آن است که آن نماز را دوباره بخواند.

مسئله ۱۸۶۴ . بنابر احتیاط واجب، حکم گمان در نمازهای مستحبّی نسبت به رکعات، مثل حکم یقین است، به این معنا که نمازگزار مخیّر نیست بنا را بر کمتر یا بیشتر بگذارد بلکه بنابر احتیاط واجب باید به گمان خویش عمل کند؛ مگر آنکه عمل نمودن بر طبق گمان باطل کننده نماز باشد.

مسئله ۱۸۶۵ . اگر در نماز مستحبّی دو رکعتی، گمانش به سه رکعت یا بیشتر برود، به گمان خویش اعتنا نکند و نمازش صحیح است. مثلاً اگر نمازگزار در نماز غفیله گمان دارد که سه رکعت خوانده، ولی احتمال عقلایی هم می‌دهد که دو رکعت خوانده باشد، بنا می‌گذارد که دو رکعت خوانده است.

مسئله ۱۸۶۶ . شک و گمان در کارها و ذکرهای نماز مستحبّی، مانند نماز واجب است؛ بنابر این اگر هنگام شک یا گمان، از محل آن نگذشته باشد، آن جزء را به جا آورد و اگر محل آن گذشته باشد، به شک خود اعتناء نکند.

مسئله ۱۸۶۷ . اگر در نماز نافله کاری کند که برای آن در نماز واجب، سجده سهو واجب می‌شود، یا یک سجده را فراموش نماید و وارد جزئی شود که شرعاً نمی‌تواند برگردد و آن را به جا آورد، لازم نیست بعد از نماز سجده سهو یا قضای سجده را به جا آورد.

مسئله ۱۸۶۸ . اگر فرد در نماز مستحبّی ذکر واجب رکوع یا سجده را فراموش کند و بعد از سر برداشتن از رکوع یا سجده یادش بیاید، نباید برگردد بلکه نماز را ادامه دهد و لازم نیست سجده سهو انجام دهد.

[۱] . خواندن آیةالکرسی، تا آخر آیه ۲۵۷ (هم فیها خالدون)، بنابر احتیاط لازم است.

[۲] . در بعضی از نسخه‌ها بعد از ذکر شریف صلوات، عبارت به گونه (وَابعَث ثَوابَهُما اِلی قَبرِ فُلان) آمده است.

[۳] . در بعضی از نسخه‌ها بعد از ذکر شریف صلوات، عبارت به گونه (وَابعَث ثَوابَها اِلی قَبرِ ذلِکَ المَیّتِ فُلان بنِ فُلان) آمده است.

[۴] . منظور، شب اوّل دفن در مورد کیفیّت اول نماز وحشت و شب اوّل فوت، در مورد کیفیّت دوّم آن است.

[۵] . در بعضی از نسخه‌ها، بین بسم الله دوم و سوم به جای آیه ۱۰۴ سوره یونس، آیه ۱۷ سوره انعام آمده است: «وَ اِنْ یَمْسَسْکَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَه اِلّا هُوَ وَاِنْ یَمْسَسْکَ بِخَیْرٍ فَهُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ».

[۶] . نماز مستحبّی از جهت زمانی که فرد در آن، می‌تواند برگردد و رکنی را که سهواً ترک کرده به جا آورد، با نماز واجب متفاوت است که توضیح آن در مسأله (۱۸۶۱) ذکر شده است.

بازگشت به فهرست

thaniashar

نماز میت


احکام طهارت

نماز میت

مواردی که نماز میت واجب است

مسئله ۷۴۰ . نماز خواندن بر میّت مسلمان، یا بچّه‏‌ای که محکوم به اسلام است و شش سال قمری او تمام شده باشد، واجب است.

مسئله ۷۴۱ . بنابر احتیاط واجب، نماز خواندن بر بچّه‌‏ای که شش سال قمری او تمام نشده ولی نماز را می‌فهمیده، لازم است و اگر نمی‌فهمیده، خواندن نماز بر او رجاءً مانعی ندارد و امّا نماز خواندن بر بچّه‌‏ای که مرده به دنیا آمده، مستحب نیست.

شرایط صحیح بودن نماز میت

مسئله ۷۴۲ . در صحیح بودن نماز میت چند شرط لازم است:

شرط اول: نماز میّت باید بعد از غسل و حنوط و کفن کردن میت خوانده شود و اگر قبل از اینها، یا در بین اینها بخوانند، هرچند از روی فراموشی یا ندانستن مسأله باشد، کافی نیست.

شرط دوم: واجب است میّت را به پشت بخوابانند، به طوری که سر او به طرف راست نمازگزار و پای او به طرف چپ نمازگزار باشد.

شرط سوم: میت مقابل نمازگزار از پیش رو باشد، پس اگر میت پشت سر نمازگزار باشد نماز میت صحیح نیست همچنین اگر میت در یکی از دو طرف نمازگزار باشد نماز میت صحیح نیست مگر در مورد مأمومین در وقتی که نماز میت به جماعت برگزار گردد و صف‌ها طولانی شود که در این صورت نماز کسانی که مقابل میّت نیستند، اشکال ندارد. همچنین اگر چند جنازه بوده و کنار هم چیده شده باشند به گونه‌ای که در کتاب‌های مفصل‌تر ذکر شده است و فرد بخواهد برای تمام آنها یک نماز میت بخواند، اینکه بعضی از جنازه‌ها مقابل او قرار ندارند اشکال ندارد.

شرط چهارم: نمازگزار باید به اندازهایی از میّت دور نباشد که صدق ایستادن در نزد میت نکند، ولی در جماعت چنانچه صف‌‌ها به یکدیگر متّصل باشند، دوررمأموم اشکال ندارد همچنین اگر چند جنازه بوده و کنار هم چیده شده باشند و فرد بخواهد برای تمام آنها یک نماز میت بخواند، دور بودن او از بعضی از جنازه‌ها اشکال ندارد.

شرط پنجم: بین میّت و نمازگزار باید پرده یا دیوار یا مانع دیگری نباشد ولی اگر میّت در تابوت و مانند آن باشد، اشکال ندارد.

شرط ششم: باید جای نمازگزار از جای میّت به مقدار زیاد پست تر یا بلندتر نباشد ولی پستی و بلندی مختصر اشکال ندارد.

شرط هفتم: در وقت خواندن نماز باید عورت میّت پوشیده باشد و اگر کفن کردن او ممکن نیست باید عورتش را هرچند با پارچه یا لباس یا تخته یا آجر و مانند اینها، بپوشانند.

شرط هشتم: کسی که بر میّت نماز می‌خواند باید عاقل باشد (دیوانه نباشد) و بنابر مشهور شیعه دوازده امامی باشد. ولی اگر غیر دوازده امامی بر بدن میتی که غیر دوازده امامی است نماز خوانده باشد، لازم نیست شیعه دوازده امامی آن را دوباره بخواند مگر آنکه ولیِّ میت باشد.

شرط نهم: کسی که بر میّت نماز می‌خواند، باید رو به قبله باشد.

شرط دهم: کسی که بر میّت نماز می‌خواند باید نماز میت را ایستاده بخواند ولی اگر کسی نباشد که بتواند نماز میّت را ایستاده بخواند، می‌شود نشسته بر او نماز خواند.

شرط یازدهم: نمازگزار باید با قصد قربت و اخلاص نماز را بخواند.

شرط دوازدهم: در موقع نیّت، هرچند به طور اجمالی میّت را معیّن کند مثلاً نیّت کند: نماز می‌خوانم بر این میّت «قربةً إلی الله» یا در صورتی که نماز میت به جماعت برگزار می‌شود، مأموم قصد نماید نماز می‌خوانم بر میتی که امام جماعت آن را قصد نموده است.

شرط سیزدهم: استقرار رعایت شود به این معنا که نمازگزار اضطراب زیادی که با صدق ایستادن در نمازمیت ناسازگار است، نداشته باشد؛ بلکه بنابر احتیاط واجب، استقرار و آرامش بدن که در قیام نمازهای یومیه معتبر می‌باشد، لازم است در نماز میت رعایت شود.

شرط‌چهاردهم:موالات و پشت سر هم خواندن، بین تکبیرات و دعاهای نماز میت رعایت گردد به گونه‌ای که آن قدر بین تکبیرات و دعاهای نماز میت فاصله نیاندازد که صورت نماز از بین برود.

شرط پانزدهم: در نماز میت از هر کاری که صورت نماز را به هم می‌زند باید دوری شود بلکه بنابر احتیاط واجب از صحبت کردن، قهقهه زدن، پشت به قبله کردن به طور کلی لازم است پرهیز گردد.

شرط شانزدهم: نماز میت با اذن ولی شرعی میت خوانده شود و بدون اذن او نماز میت صحیح نیست و تفصیل آن قبلاً ذکر شد.

شرط هفدهم: نماز میت به کیفیتی که گفته خواهد شد خوانده شود.

مسئله ۷۴۳ . کسی که می‌خواهد نماز میّت بخواند، لازم نیست با وضو یا غسل یا تیمّم باشد یا بدن و لباسش پاک باشد بلکه اگر لباس نمازگزار یا مکان نمازگزار غصبی باشد یا مکانی که میت در آن قرار دارد غصبی باشد، نماز میت صحیح است هرچند غاصب به علّت غصب، گناهکار است و احتیاط مستحب آن است که فرد تمام مواردی که در نمازهای دیگر معتبر است را در نماز میت رعایت کند.

مسئله ۷۴۴ . در نماز میت شرط نیست که نمازگزار بالغ باشد بنابراین نماز میتِ بچه نابالغِ ممیز که نماز را به طور صحیح می‌خواند، کافی است.

مسئله ۷۴۵ . اگر میّت وصیّت کرده باشد که شخص معیّنی بر او نماز بخواند لازم نیست آن شخص از ولی میّت اجازه بگیرد هرچند این کار بهتر است. امّا چنانچه میّت وصیّت کرده باشد که ولی شرعی او، شخص معیّنی را برای نماز میت دعوت نماید، اجازه ولی ساقط نمی‌شود و لازم است آن شخص از ولی میّت اجازه بگیرد.

مسئله ۷۴۶ . اگر بعد از نماز تا قبل از دفن متوجّه شوند نماز میت باطل بوده است، باید آن را دوباره بخوانند.

مسئله ۷۴۷ . اگر میّت را عمداً یا از روی فراموشی یا به جهت عذری بدون نماز دفن کنند، یا بعد از دفن معلوم شود نمازی که بر او خوانده شده، باطل بوده است، جایز نیست برای نماز خواندن بر او قبرش را نبش کنند ولی احتیاط واجب است که تا وقتی جسد او از هم نپاشیده رجاءً با شرط‌‌هایی که برای نماز میّت گفته شد، بر قبرش نماز بخوانند.

کیفیت خواندن نماز میت

مسئله ۷۴۸ . نماز میّت پنج تکبیر دارد و اگر نمازگزار بعد از نیّت، پنج تکبیر به این ترتیب بگوید کافی است:

۱. بعد از تکبیر اول بگوید: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ إلَّا اللهُ وَاَنَّ مُحَمَّداً رَسُوْلُ اللهِ‏ِ».

۲. بعد از تکبیر دوم بگوید: «اللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ».

۳. بعد از تکبیر سوم بگوید: «اللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنیٖنَ وَالمُؤْمِناتِ».

۴. و بعد از تکبیر چهارم اگر میّت مرد است بگوید: «اللّهُمَّ اغْفِرْ لِهذَا المَیِّتِ» و اگر زن است بگوید: «اللّهُمَّ اغْفِرْ لِهذِهِ المَیِّتَةِ».

۵. و بعد تکبیر پنجم را بگوید و پس از آن ذکر یا دعاء واجب نیست.

و بهتر است نمازگزار در نماز میت بعد از تکبیر اول بگوید:

 «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ إلّا اللهُ‏ُ وَحْدَهُ لا شَریک لَهُ وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُوْلُهُ، اَرْسَلَهُ بِالحَقِّ بَشیٖراً وَنَذیٖراً بَیْنَ یَدَیِ السّاعَةِ».

و بعد از تکبیر دوم بگوید: «اللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَبارِک عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَارْحَمْ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّدٍ کاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ وَبارَکتَ وَتَرَحَّمْتَ عَلیٰ إبْراهیٖمَ وَآلِ إبْراهیٖمَ إنَّک حَمیٖدٌ مَجیٖدٌ، وَصَلِّ عَلیٰ جَمیٖعِ الأنْبیٖاءِ وَالمُرْسَلیٖنَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصِّدّیقینَ وَجَمیٖعِ عِبٰادِ اللهِ‏ِ الصّٰالِحیٖنَ».

و بعد از تکبیر سوم بگوید: «اللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنیٖنَ وَالمُؤْمِناتِ وَالمُسْلِمیٖنَ وَالمُسْلِماتِ، الْاَحْیاءِ مِنْهُمْ وَالْاَمْواتِ، تٰابِعْ بَیْنَنٰا وَبَیْنَهُمْ بِالْخَیْراتِ، إنَّک مُجیٖبُ الدَّعَوٰاتِ، إنَّک عَلیٰ کلِّ شَیءٍ قَدیٖرٌ».

و بعد از تکبیر چهارم اگر میّت مرد است بگوید: «اللّهُمَّ إِنَّ هذا الْمُسَجّیٰ قُدّٰامَنا عَبْدُک وَابْنُ عَبْدِک وَابْنُ اَمَتِک نَزَلَ بِک وَاَنْتَ خَیْرُ مَنْزُولٍ بِهِ، اللّهُمَّ إِنّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ إلّا خَیْراً وَاَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنّا، اللّهُمَّ إِنْ کانَ مُحْسِناً فَزِدْ فیٖ اِحْسانِهِ وَاِنْ کانَ مُسیئاً فَتَجاوَزْ عَنْ سَیئاتِهِ وَاغْفِرْ لَهُ، اللّهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَک فیٖ اَعْلیٰ عِلِّیّیٖنَ وَاخْلُفْ عَلیٰاَهْلِهِ فِی الغابِریٖنَ، وَارْحَمْهُ بِرَحْمَتِک یا اَرْحَمَ الرّاحِمیٖنَ».

بعد تکبیر پنجم را بگوید و نماز تمام می‌شود.

ولی اگر میّت زن است بعد از تکبیر چهارم بگوید: «اللّهُمَّ إِنَّ هذِهِ الْمُسَجّٰاةَ قُدّٰامَنا اَمَتُک وَابَنَةُ عَبْدِک وَابْنَةُ اَمَتِک نَزَلَتْ بِک وَاَنْتَ خَیْرُ مَنْزُولٍ بِهِ، اللّهُمَّ إِنّا لا نَعْلَمُ مِنْها إلّا خَیْراً وَاَنْتَ اَعْلَمُ بِها مِنّا، اللّهُمَّ إنْ کانَتْ مُحْسِنَةً فَزِدْ فیٖ إحْسانِها وَاِنْ کانَتْ مُسیٖئَةً فَتَجاوَزْ عَنْ سَیئاتِها وَاغْفِرْ لَها، اللّهُمَّ اجْعَلْها عِنْدَک فیٖ اَعْلیٰ عِلِّیّیٖنَ و اخْلُفْ عَلیٰاَهْلِها فِی الْغٰابِرینَ وَارْحَمْها بِرَحْمَتِک یا اَرْحَمَ الرّاحِمیٖنَ».

شایان ذکر است دعایی که بعد از تکبیر چهارم ذکر شد اختصاص به افراد بالغ دارد و در نماز بر افراد نابالغ مثل اطفال مؤمنین بعد از تکبیر چهارم گفته می‌شود: «اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لِأَبوَیهِ وَلَنا سَلَفاً وَفَرَطاً وَأَجْراً».

مسئله ۷۴۹ . مستحب است نماز میت به جماعت خوانده شود و بنابر احتیاط واجب امام جماعت نماز میت باید دارای تمام شرایط امامت مثل بلوغ، عقل، حلال زاده بودن، شیعه دوازده امامی بودن و غیر این موارد باشد ولی لازم نیست عادل باشد هرچند مطابق با احتیاط مستحب است و در مورد شرایط صحّت جماعت نیز آنچه در محقّق شدن اقتدا و تشکیل جماعت عرفاً نقش دارد رعایت آن لازم است مثل اینکه فاصله مأموم از امام جماعت زیاد نباشد همچنین فاصله بین مأموم با مأموم دیگر که واسطه اتّصال او به امام جماعت است زیاد نباشد.

مسئله ۷۵۰ . کسی که نماز میّت را به جماعت می‌خواند، هرچند مأموم باشد باید تکبیرها و دعاهای آن را هم حداقل به مقدار واجب آن بخواند و دعاهای ذکر شده حکم حمد و سوره نمازهای یومیه را که به جماعت برگزار می‌‌شود و در آن تنها امام جماعت حمد و سوره را می‌خواند، ندارد.

مستحبّات نماز میّت

مسئله ۷۵۱ . چند چیز در نماز میّت مستحب است:

اول: آنکه نمازگزار در نماز میّت با وضو یا غسل یا تیمّم باشد و احتیاط لازم آن است در صورتی تیمّم کند که وضو و غسل ممکن نباشد، یا احتمال بدهد که اگر وضو بگیرد یا غسل کند به نماز میّت نرسد البتّه در صورتی که وضو و غسل ممکن است و وقت برای رسیدن به نماز میت هم باقی است، فرد می‌تواند رجاءً تیمّم نماید.

دوم: اگر میّت مرد است، امام جماعت یا کسی که فرادا بر او نماز می‌خواند مقابل وسط قامت او بایستد و اگر میّت زن است مقابل سینه‏اش بایستد.

سوم: پا برهنه نماز بخواند.

چهارم: در هر تکبیر دست‌‌ها را تا مقابل گوش‌‌ها یا صورت بلند کند به گونه‌ای که در تکبیرة الاحرام نمازهای یومیه در مسأله (۱۱۴۱) خواهد آمد.

پنجم: فاصله او با میّت به قدری کم باشد که اگر باد لباسش را حرکت دهد به جنازه برسد.

ششم: نماز میّت را به جماعت بخواند.

هفتم: امام جماعت تکبیرها و دعاها را بلند بخواند و کسانی که با او نماز می‌خوانند آهسته بخوانند.

هشتم: در جماعت هرچند مأموم یک نفر باشد، عقب امام بایستد.

نهم: نمازگزار، برای میّت و مؤمنین و مؤمنات زیاد دعا کند.

دهم: پیش از نماز در جماعت سه مرتبه بگوید: (الصَّلاةَ).

یازدهم: نماز را در جایی بخوانند که مردم برای نماز میّت بیشتر به آنجا می‌روند.

دوازدهم: زن حائض اگر نماز میّت را به جماعت می‌خواند، تنها بایستد و در صف نمازگزاران نایستد.

مکروهات نماز میت

مسئله ۷۵۲ . خواندن نماز میّت در مساجد مکروه است ولی در مسجد الحرام مکروه نیست.

مسئله ۷۵۳ . به نظر بعضی از فقهاء رضوان الله تعالی علیهم مکروه است بر میّت چند مرتبه نماز بخوانند ولی این مطلب ثابت نیست بنابراین جایز است بر میت چند مرتبه نماز بخوانند و اگر میّت اهل علم و تقوا باشد، بدون اشکال مکروه نیست.

تشییع جنازه

مسئله ۷۵۴ . شرکت مردان در تشییع جنازه متوفّی مستحب است و در فضیلت آن روایات زیادی نقل شده است و فقهاء رضوان الله تعالی علیهم نیز اموری را به عنوان مستحبات و مکروهات تشییع جنازه ذکر نموده‌‌اند که رعایت آنها رجاءً مطلوب می‌باشد و در کتاب‌های مفصل ذکر شده است.

thaniashar

نماز مسافر


احکام نماز

نماز مسافر

مسافر باید نماز ظهر و عصر و عشا را با نُه شرط، شکسته بجا آورد، یعنی دو رکعت بخواند:

شرایط شکسته شدن نماز مسافر

شرط اول: سفر او کمتر از هشت فرسخ شرعی نباشد

مسئله ۱۵۴۳ . کسی که رفت و برگشت او مجموعاً هشت فرسخ (تقریباً ۴۴کیلومتر) است، خواه رفتن یا برگشتنش کمتر از چهار فرسخ باشد یا نباشد، باید نماز را شکسته بخواند، بنابراین اگر رفتن سه فرسخ و برگشتن پنج فرسخ، یا به عکس باشد، باید نماز را شکسته - یعنی دو رکعتی - بخواند. این نوع مسافت را که در آن مسیر رفت و برگشت، مجموعاً هشت فرسخ می‌‌باشد، «مسافت تلفیقی» می‌‌نامند.[۱]

مسئله ۱۵۴۴ . اگر رفت و برگشت او هشت فرسخ باشد، اگر چه روزی که میرود همان روز یا شب آن برنگردد، باید نماز را شکسته بخواند، ولی بهتر است که در این صورت احتیاط کرده تمام نیز بخواند.

مسئله ۱۵۴۵ . اگر سفر، مختصری از هشت فرسخ کمتر باشد، یا انسان نداند که سفر او هشت فرسخ است یا نه، نباید نماز را شکسته بخواند و چنانچه شک کند که سفرش هشت فرسخ است یا نه، تحقیق کردن لازم نیست و باید نمازش را تمام بخواند؛ هرچند احتیاط مستحب است در صورت شک تحقیق نماید.

مسئله ۱۵۴۶ . اگر فرد یقین یا اطمینان داشته باشد یا بیّنه (دو مرد عادل) خبر دهند که سفر او هشت فرسخ است، باید نماز را شکسته بخواند؛ امّا اگر یک عادل، یا شخص موثّقی، خبر دهد که سفر انسان هشت فرسخ است، در صورتی که انسان به گفته او یقین یا اطمینان پیدا کند، باید نماز را شکسته بخواند و گرنه گفتار او حجّت شرعی محسوب نمی‌شود و نمازش کامل است. همچنین اگر دو بیّنه برخلاف یکدیگر باشند، هردو از اعتبار ساقط شده و فرد باید نماز را تمام بخواند؛ هر‌چند احتیاط مستحب است نمازش را شکسته هم بخواند.

مسئله ۱۵۴۷ . کسی که یقین یا اطمینان دارد سفر او هشت فرسخ است یا به طریق معتبر دیگری مثل بیّنه اعتماد نموده، اگر نماز را شکسته بخواند و بعد بفهمد که هشت فرسخ نبوده، باید آن را چهار رکعتی بجا آورد و اگر وقت گذشته، قضا نماید.

مسئله ۱۵۴۸ . کسی که قصد رفتن به محل معیّنی را داشته و یقین یا اطمینان دارد سفری که میخواهد برود هشت فرسخ نیست، یا شک دارد که هشت فرسخ هست یا نه، چنانچه در بین راه بفهمد که سفر او هشت فرسخ بوده، اگر چه کمی از راه باقی باشد، باید نماز را شکسته بخواند و اگر تمام خوانده دوباره شکسته بجا آورد؛ ولی اگر وقت گذشته لازم نیست قضا نماید.

مسئله ۱۵۴۹ . اگر بین دو محلّی که فاصله آنها کمتر از چهار فرسخ است، چند مرتبه رفت و آمد کند، اگر چه روی هم رفته هشت فرسخ شود، باید نماز را تمام بخواند.

مسئله ۱۵۵۰ . اگر محلّی دو راه داشته باشد، یک راه آن کمتر از هشت فرسخ و راه دیگر آن هشت فرسخ یا بیشتر باشد، چنانچه انسان از راهی که هشت فرسخ است به آنجا برود، باید نماز را شکسته بخواند و اگر از راهی که هشت فرسخ نیست برود، باید تمام بخواند.

مسئله ۱۵۵۱ . ابتدای هشت فرسخ را باید از جایی حساب کند که شخص پس از عبور از آنجا مسافر محسوب میشود و آنجا غالباً آخر شهر یا روستا است؛ ولی در بعضی از شهرهای بسیار بزرگ (بلاد کبیره) ممکن است آخر محله باشد.

انتهای مسافت شرعی برای فرد مسافری که قصد دارد به شهر یا روستایی که وطن او نمی‌باشد سفر نماید، آخرین مقصد فرد در آن شهر یا روستا می‌باشد؛ به عنوان مثال فردی که وطن وی در (۱۵) کیلومتری شهر مشهد می‌باشد، چنانچه قصد داشته باشد به مکانی در شهر مشهد مانند حرم مطهّر امام رضا علیه السلام که در (۲۵) کیلومتری وطن وی قرار دارد برود و برگردد، نمازش در این سفر شکسته است؛ امّا اگر قصد دارد تنها به مکانی در داخل شهر مشهد که در (۲۰) کیلومتری وطن وی قرار دارد برود و از همان‌جا برگردد، نمازش تمام است.

شرط دوم: از اول سفر قصد پیمودن هشت فرسخ را داشته باشد

مسئله ۱۵۵۲ . نماز مسافر در صورتی شکسته است که بداند هشت فرسخ راه را میپیماید - هرچند به شکل مسافت تلفیقی - پس اگر به جایی که کمتر از هشت فرسخ است مسافرت کند و بعد از رسیدن به آنجا قصد کند جایی برود که با مقداری که آمده هشت فرسخ شود، چون از اول قصد هشت فرسخ را نداشته، باید نماز را تمام بخواند؛ ولی اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود، یا از آنجا به جایی برود و سپس به وطنش یا مکانی که می‌خواهد ده روز بماند برگردد و مجموع این رفت و برگشت هشت فرسخ باشد و در بین هم یکی از قطع کننده‌های سفر - که بعداً ذکر می‌شود - پیش نیاید، باید نماز را شکسته بخواند.

مسئله ۱۵۵۳ . کسی که نمیداند سفرش چند فرسخ است، مثلاً برای پیدا کردن گمشده‏ای مسافرت میکند و نمیداند که چه مقدار باید برود تا آن را پیدا کند، باید نماز را تمام بخواند؛ ولی در برگشتن چنانچه تا وطنش یا جایی که میخواهد ده روز در آنجا بماند، هشت فرسخ یا بیشتر باشد، باید نماز را شکسته بخواند و نیز اگر در بین رفتن قصد کند که به جایی برود و سپس به وطنش یا مکانی که می‌خواهد ده روز بماند برگردد و در بین هم یکی از قطع کننده‌های سفر پیش نیاید، باید نماز را شکسته بخواند.

مسئله ۱۵۵۴ . مسافر در صورتی باید نماز را شکسته بخواند که سفرش به حد مسافت شرعی را به امر دیگری وابسته نکرده باشد، پس کسی که از شهر بیرون میرود و مثلاً قصدش این است که اگر رفیق پیدا کند، سفر هشت فرسخی برود، چنانچه اطمینان دارد که رفیق پیدا میکند، باید نماز را شکسته بخواند و اگر اطمینان ندارد، باید تمام بخواند.

مسئله ۱۵۵۵ . کسی که قصد هشت فرسخ دارد - اگر چه در هر روز مقدار کمی راه برود - وقتی به حدّ ترخّص (که معنایش در مسأله ۱۵۹۴ خواهد آمد) برسد باید نماز را شکسته بخواند. ولی اگر در هر روز مقدار بسیار کمی راه برود، احتیاط لازم آن است که نمازش را هم تمام و هم شکسته بخواند.

مسئله ۱۵۵۶ . کسی که در سفر در اختیار دیگری است، مانند زن و فرزند و خادم و زندانی، چنانچه بداند سفر او (فردی که زن و... در اختیار او هستند) هشت فرسخ است باید نماز را شکسته بخواند، واگر نداند و شک در قصد وی داشته باشد، نماز را تمام بجا آورد و پرسیدن لازم نیست؛ گرچه مطابق با احتیاط مستحب است.

مسئله ۱۵۵۷ . کسی که در سفر در اختیار دیگری است، اگر بداند یا گمان داشته باشد که پیش از رسیدن به چهار فرسخ از او جدا میشود و سفر نمیکند، باید نماز را تمام بخواند؛ همچنین کسی که در سفر در اختیار دیگری است، اگر شک داشته باشد یا احتمال عقلایی دهد که پیش از رسیدن به چهار فرسخ از او جدا می‌شود و سفر نمی‌کند، باید نماز را تمام بخواند؛ هرچند این شک به سبب این باشد که احتمال می‌دهد در بین مسیر، قبل از رسیدن به چهار فرسخ، مانعی از ادامه مسافرت برای او پیش آید، ولی اگر اطمینان دارد که قبل از رسیدن به چهار فرسخ از او جدا نمی‌شود، احتمال پیش آمد موانعی که مورد انتظار نیست و بسیار بعید می‌باشد، اثر ندارد و باید نماز را شکسته بخواند.

شرط سوّم: در بین راه از قصد خود برنگردد

مسئله ۱۵۵۸ . اگر بعد از پیمودن مقداری از راه که با برگشتن هشت فرسخ میشود، از مسافرت منصرف شود، چنانچه تصمیم داشته باشد همانجا بماند، یا بعد از ده روز برگردد، یا در برگشتن و قصد اقامت ده روز مردّد باشد، باید نماز را تمام بخواند و همچنین است حکم اگر احتمال دهد سی روز بدون قصد در آنجا می‌ماند.

مسئله ۱۵۵۹ . اگر بعد از پیمودن مقداری از راه که با برگشتن هشت فرسخ میشود، از مسافرت منصرف شود و تصمیم داشته باشد که برگردد و در بین هم یکی از قطع کننده‌های سفر (که بعداً ذکر می‌شود) پیش نیاید، باید نماز را شکسته بخواند؛ همچنین اگر مسافری که قصد دارد مسافت شرعی را طی کند، پیش از رسیدن به چهار فرسخ - مثلاً سه فرسخی - از مسافرت منصرف شود، اما تصمیم داشته باشد بدون ارتکاب قطع کننده‌های سفر، از راه دیگری که پنج فرسخ است به وطنش برگردد به گونه‌ای که مجموع رفت و برگشت هشت فرسخ باشد باید نماز را شکسته بخواند.

مسئله ۱۵۶۰ . اگر برای رفتن به محلی که به تنهایی یا به ضمیمه برگشت هشت فرسخ می‌شود، حرکت کند و بعد از رفتن مقداری از راه، بخواهد جای دیگری برود، چنانچه از محل اوّلی که حرکت کرده تا جایی که میخواهد برود به تنهایی یا به ضمیمه برگشت، هشت فرسخ باشد، باید نماز را شکسته بخواند.

مسئله ۱۵۶۱ . اگر پیش از آنکه به هشت فرسخ را برسد، مردّد شود که بقیه راه را برود یا نه و در موقعی که مردّد است راه نرود و بعد تصمیم بگیرد که بقیه راه را برود، باید تا آخر مسافرت نماز را شکسته بخواند.

مسئله ۱۵۶۲ . اگر پیش از آنکه به هشت فرسخ برسد، مردّد شود که بقیه راه را برود یا نه و در موقعی که مردّد است مقداری راه برود و بعد تصمیم بگیرد که هشت فرسخ دیگر برود و یا تا جایی برود که رفت و برگشتش هشت فرسخ شود، باید تا آخر مسافرت نماز را شکسته بخواند.

مسئله ۱۵۶۳ . اگر پیش از آنکه به هشت فرسخ برسد، مردّد شود که بقیه راه را برود یا نه و در موقعی که مردّد است مقداری راه برود و بعد تصمیم بگیرد که بقیه راه را برود، چنانچه مجموع مسافت رفت وبرگشت به استثنای مسافتی که با تردید پیموده است کمتر از هشت فرسخ باشد، باید نماز را تمام بخواند واگر کمتر نیست نمازش شکسته است.

شرط چهارم: قبل از رسیدن به هشت فرسخ، قطع‌کننده‌ سفر[۲] پیش نیاید

مسئله ۱۵۶۴ . کسی که می‌خواهد از وطن خویش به مقصدی برود که در کمتر از هشت فرسخی است و در آنجا ده روز اقامت نماید سپس به وطنش برگردد، باید نماز را در بین مسیر رفتن به محلّ اقامتِ ده روز و در مسیر برگشت، تمام بخواند، هرچند مجموع مسیر رفت و برگشت به ضمیمه هم هشت فرسخ باشد.

 همچنین کسی که می‌‌خواهد از وطنش به مقصدی که آنجا نیز وطن دوم اوست و در فاصله کمتر از هشت فرسخی قرار دارد برود و در آن توقّف کند، سپس به وطن اولش برگردد، باید نماز را در مسیر رفتن به وطن دوم و در مسیر برگشت به وطن اول، تمام بخواند هرچند مجموع مسیر رفت و برگشت به ضمیمه هم هشت فرسخ باشد.

 شایان ذکر است، در این دو فرض، تنها در صورتی نماز فرد در مسیر رفت یا برگشت، شکسته است که مسیر رفت به تنهایی یا مسیر برگشت به تنهایی، هشت فرسخ یا بیشتر باشد.[۳]

مسئله ۱۵۶۵ . کسی که نمیداند پیش از رسیدن به هشت فرسخ از وطنش میگذرد یا نه، یا ده روز در محلی قصد اقامت مینماید یا نه، باید نماز را تمام بخواند.

مسئله ۱۵۶۶ . کسی که میخواهد پیش از رسیدن به هشت فرسخ از وطنش بگذرد و در آن توقف کند، یا ده روز در محلی بماند و نیز کسی که مردّد است که از وطنش بگذرد، یا ده روز در محلی بماند، اگر از ماندن ده روز یا گذشتن از وطن منصرف شود، باز هم باید نماز را تمام بخواند، ولی اگر باقیمانده راه هرچند به ضمیمه برگشت هشت فرسخ باشد، باید نماز را شکسته بخواند.

شرط پنجم: برای کار حرام سفر نکند

مسئله ۱۵۶۷ . اگر فرد برای کار حرامی مثل تجارت ربوی یا دزدی سفر کند باید نماز را تمام بخواند و همچنین است اگر خود سفر حرام باشد، مثل آنکه برای او ضرری - که موجب مرگ یا نقص عضو است داشته باشد، یا زن بدون اجازه شوهر سفری برود که بر او واجب نباشد، ولی اگر مثل سفر حج واجب باشد، باید نماز را شکسته بخواند.

مسئله ۱۵۶۸ . سفری که واجب نیست، اگر سبب اذیت - ناشی از شفقت و دلسوزی - پدر و مادر باشد حرام است و اگر فرد چنین سفری برود معصیت کرده و باید در آن سفر نماز را تمام بخواند و روزه هم بگیرد.

مسئله ۱۵۶۹ . کسی که سفر او حرام نیست و برای کار حرام هم سفر نمیکند، اگر چه در سفر معصیتی انجام دهد، مثلاً غیبت کند یا دروغ بگوید، باید نماز را شکسته بخواند.

مسئله ۱۵۷۰ . اگر برای آنکه کار واجبی را ترک کند مسافرت نماید - چه اینکه غرض دیگری از سفر داشته باشد یا نه - نمازش تمام است، پس کسی که شرعاً بدهکار است و سر رسید پرداخت بدهیش فرارسیده است، اگر بتواند بدهی خود را بدهد و طلبکار هم مطالبه کند، چنانچه نتواند در سفر بدهی خود را بدهد وبرای فرار از پرداخت قرض مسافرت نماید، باید نماز را تمام بخواند. ولی اگر سفرش برای کار دیگری است اگر چه در سفر ترک واجب نیز بنماید، باید نماز را شکسته بخواند.

مسئله ۱۵۷۱ . اگر در سفر وسیله سواری او غصبی باشد و برای فرار از مالک مسافرت کرده باشد، یا در زمین غصبی مسافرت کند، باید نماز را تمام بخواند.

مسئله ۱۵۷۲ . کسی که به همراه ظالم مسافرت میکند اگر ناچار نباشد و مسافرت او کمک به ظالم در ظلمش محسوب شود یا سبب جلال و شوکت و تقویت ظالم شود، باید نماز را تمام بخواند و اگر ناچار باشد، یا مثلاً برای نجات دادن مظلومی با او مسافرت کند، نمازش شکسته است.

مسئله ۱۵۷۳ . کسی که سفر او، سفر معصیت است - مثل اینکه برای انجام کار حرامی به حدّ مسافت شرعی سفر می‌کند - اگر در بین راه از قصد معصیت برگردد، خواه باقیمانده راه به تنهایی یا مجموع رفت و برگشت از آنجا هشت فرسخ باشد یا نباشد، باید نماز را شکسته بخواند.

شرط ششم: سفر برای صید لهوی نباشد

مسئله ۱۵۷۴ . اگر فرد برای لهو و خوش گذرانی به حد مسافت شرعی برای صید و شکار برود - هرچند این عمل به خودی خود، حرام نیست - ولی نمازش در حال رفتن تمام و در برگشتن شکسته است به شرط آنکه برگشتن برای شکار لهوی نباشد و فرق ندارد برگشتن به تنهایی هشت فرسخ باشد یا نباشد.

مسئله ۱۵۷۵ . اگر فرد برای تهیه معاش و تأمین مخارج زندگی‌‌اش به شکار رود، نمازش شکسته است و همچنین است اگر برای کسب و زیاد کردن مال برود؛ هرچند در این صورت احتیاط مستحب آن است که نماز را هم شکسته و هم تمام بخواند.

مسئله ۱۵۷۶ . اگر به قصد تفریح و گردش به حدّ مسافت شرعی مسافرت کند، سفر او حرام نیست و باید نماز را شکسته بخواند.

مسئله ۱۵۷۷ . در سفری که عرفاً باطل محسوب می‌شود - مثل سفری که در آن غرض و هدف عقلایی وجود ندارد و در عرف، سفری بیهوده و باطل محسوب می‌‌شود - احتیاط واجب، جمع بین نماز شکسته و تمام است.

شرط هفتم: از کسانی که خانه آنها همراهشان است، نباشد

مسئله ۱۵۷۸ . افرادی که خانه‌شان همراه آنهاست، مانند صحرانشینهائی که در بیابانها گردش میکنند و هرجا آب و خوراک برای خود و اطرافیان و چهارپایانشان پیدا کنند میمانند و بعد از چندی به جای دیگری میروند، در این مسافرتها باید نماز را تمام بخوانند.

مسئله ۱۵۷۹ . اگر صحرانشین مثلاً برای پیدا کردن منزل و چراگاه حیواناتش سفر کند، چنانچه با چادر و اسباب و اثاث باشد که صدق کند خانه‏اش همراهش میباشد، نماز را تمام بخواند، وگرنه چنانچه سفر او هشت فرسخ باشد، نماز را شکسته بخواند.

مسئله ۱۵۸۰ . اگر صحرانشین مثلاً برای زیارت یا حج، یا تجارت و مانند اینها مسافرت کند، اگر عنوان خانه به دوش بر وی صدق نکند باید نماز را شکسته بخواند و اگر صدق کند، نمازش تمام است.

شرط هشتم: شغلش سفر نبوده ونیز کثیر‌السفر در حدّ مسافت شرعی نباشد   

مسئله ۱۵۸۱ . «کسی که شغلش سفر است» یا «کثیر السفر» در حدّ مسافت شرعی است، باید نمازش را تمام بخواند و این امر در سه مورد محقّق می‌شود:

۱. کسی که سفر در حدّ مسافت شرعی شغل اوست مانند راننده، خلبان، کشتیبان.

۲. کسی که سفر در حدّ مسافت شرعی مقدّمه شغل اوست مانند معلّم، پزشک، تاجر یا کارگری که بین وطن و محلّ کارش در رفت و آمد است.

۳. کسی که برای غیر شغل مثل زیارت، معالجه بیماری، تفریح، زیاد به مسافرت در حدّمسافت شرعی می‌رود.

گروه دوم و سوم - اگر عنوان «کثیر السفر» عرفاً بر آنان صدق کند - باید نمازهایشان را در سفر، کامل بخوانند؛ امّا در گروه اول، لازم نیست به او کثیر‌السفر بگویند؛ بلکه اگر در عرف «کسی که شغلش سفر است» به او گفته می‌شود، یعنی کسی که کار او سفر کردن در حدّ مسافت شرعی باشد، مثل راننده­ای که شغلش حمل مسافر یا کالا است - هرچند این کار شغل موقّت او باشد - با صدق عرفی این عنوان، نمازش تمام است.

مسئله ۱۵۸۲ . فردی که شغلش سفر است مثل راننده، برای تمام بودن نمازش دو امر شرط است:

۱. قصد ادامه این شغل را برای مدّت قابل توجه داشته باشد به گونه­ای که عنوان «کسی که شغلش سفر است» در مورد او به کار رود مثل راننده­ای که تصمیم دارد برای مدّت قابل توجّهی در حدّ مسافت شرعی رانندگی کند، به گونه‌ای که عرف او را راننده حدّ مسافت شرعی به حساب می‌آورد.

۲. فاصله بین سفرهای شغلیش زیادتر از مقدار معمول نباشد، به حدّی که به صدق عنوان شغلی ضرر وارد نماید و این فاصله با توجه به انواع سفر متفاوت است.

بنابراین راننده‌ای که مثلاً تنها شب­های جمعه مسافر از نجف به کربلا می­برد یا فقط شب‌های جمعه مسافر از تهران به قم می‌برد و بقیه هفته در وطن است، راننده حدّ مسافت شرعی بر او صدق نمی‌کند پس نمازش در این سفرها شکسته است؛ امّا راننده‌ای که در هر ماه از مشهد به کربلا یا سوریه یک بار به مدّت پانزده روز مسافر می‌برد، صدق می‌کند که کارش رانندگی در حدّ مسافت شرعی است و نمازش کامل می‌باشد.

مسئله ۱۵۸۳ . در صدق عنوان کثیر‌السّفر در مورد کسی که مقدمه شغلش، مسافرت است یا برای غیر شغلش زیاد سفر می‌رود (مورد ۲ و ۳ و در مسأله ۱۵۸۱) سه امر معتبر است و با وجود این سه شرط نماز فرد تمام است:

۱. قصد ادامه این کار را برای مدّت قابل توجّهی داشته باشد؛ مثل مدّت شش ماه از یک سال یا اینکه در زمان دو سال یا بیشتر، هر سال مدّت سه ماه.

۲. حداقلّ ده روز در هر ماه، در حال سفر باشد (هرچند این ده روز در ضمن دو یا سه سفر باشد) یا ده بار در هر ماه (در ده روز مختلف) سفر برود (هرچند زمان سفرهای او به حد مسافت شرعی، چند ساعت باشد) امّا اگر عدد سفرها یا روزهای مسافرت او ۸ یا ۹ باشد، بنابر احتیاط واجب در همه سفرها نمازش را هم شکسته و هم تمام بخواند و اگر عدد سفرها یا روزهای مسافرت او در ماه (‌۷) یا کمتر باشد نمازش شکسته است.

۳. کثرت سفر (زیاد سفر کردن) به فعلیت برسد و قبل از آن بنابر احتیاط واجب نمازش را هم تمام و هم شکسته بخواند.

بنابراین کسی که مقدّمه کارش، سفر است (مثل معلّمی که برای تدریس به حدّ مسافت شرعی می­رود) یا فردی که برای غیر شغل مسافرت می‌رود (مثل فردی که نذر زیارت دارد و برای ادای نذر، مسافرت می­نماید) و قصد دارد سه بار یا سه روز در هفته در مسافرت باشد و این کار را برای مدّت شش ماه از یک سال یا برای مدّت دو سال یا بیشتر، سالی سه ماه ادامه دهد، چنین فردی دو هفته اول، بنابر احتیاط واجب، نمازش را هم شکسته و هم تمام بخواند و بعد از آن نمازش تمام است.[۴]

مسئله ۱۵۸۴ . کسی که شغلش مسافرت است (گروه اول)، شرط نیست که سه بار مسافرت کند تا نمازش تمام باشد، بلکه همین که عنوان راننده حدّ مسافت شرعی و مانند آن بر او منطبق شود، هرچند در اولین سفر باشد، نمازش تمام است؛ امّا کسی که مقدّمه شغلش، سفر است یا کثیر السفر در غیر شغل است (گروه دوم و سوم)، همچنان که گذشت وقتی نمازش تمام است که کثرت سفر او به فعلیت برسد و قبل از آن، بنابر احتیاط واجب، بین نماز شکسته و تمام جمع نماید.

مسئله ۱۵۸۵ کسی که شغلش مسافرت است مثل راننده، یا مسافرت مقدّمه شغل او است مثل معلّم، اگر برای کار دیگری مثلاً برای زیارت یا حجّ مسافرت کند، باید نماز را شکسته بخواند؛ مگر آنکه عرفاً او را «کثیر السفر» بگویند؛ مانند کسی که دائماً سه روز در هفته مسافر است[۵] و در این صورت نمازش حتّی در سفر حج یا زیارت و مانند آن کامل است همچنین اگر مثلاً راننده‌ای که کثیر السفر است و نمازش در سفر شغلی تمام است، اتومبیل خود را برای زیارت کرایه بدهد و عدّه‌ای را برای زیارت با اتومبیل خود ببرد و در ضمن خودش هم زیارت کند، در هر حال باید نماز را تمام بخواند.

مسئله ۱۵۸۶ . حَمَله‏ دار یعنی کسی که برای رساندن حاجی‌ها به مکّه مسافرت می‌کند، چنانچه عرفاً شغلش مسافرت باشد[۶] باید نماز را تمام بخواند همچنین اگر کثیر‌السفر[۷] محسوب گردد و زیاد مسافرت برود - مثل سه ماه در هر سال - باید نماز را تمام بخواند.

و اگر شغلش مسافرت نباشد و کثیر‌السفر هم محسوب نشود، مانند اینکه فقط در ایام حجّ برای حمله‏داری سفر می‌کند و مدّت سفر او کم باشد مثلاً دو سه هفته، نماز او شکسته است و اگر شک داشته باشد که کثیر السّفر بر او صدق می‌کند، یا نه، بنابر احتیاط لازم بین نماز شکسته و نماز تمام، جمع کند.

مسئله ۱۵۸۷ . کسی که در مقداری از سال شغلش مسافرت است، مثل راننده‏ای که هر سال فقط در سه ماه فصل تابستان یا زمستان اتومبیل خود را کرایه می‌دهد و به حدّ مسافت سفر می‌رود، باید در سفرهایی که در آن فصل انجام می­دهد، نماز را تمام بخواند و احتیاط مستحب آن است که هم شکسته و هم تمام بخواند؛ همچنین کسی که در قسمتی از سال کثیر‌السفر است مانند معلّمی که فقط در فصل بهار در هر سال زیاد برای تدریس سفر می‌کند، باید در سفرهایی که در آن مدّت از سال انجام می­دهد نماز را تمام بخواند.

 و به طور کلّی اگر سفر شغلی یا کثرت سفر (زیاد سفر کردن) در حدّ مسافت، مختصّ به وقت معیّنی از سال باشد، احکام کثیر السّفر در اوقات دیگر سال که فرد در معرض سفر شغلی یا کثرت سفر نیست، بار نمی‌شود؛ بنابراین در سفرهای اتّفاقی و متفرّقی که در اوقات دیگر سال دارد، نمازش شکسته است.

مسئله ۱۵۸۸ . راننده و دوره گردی که مثلاً در دو سه فرسخی شهر یا مثلاً ۱۵ یا ۲۰ کیلومتری شهر رفت و آمد می‌کند، چنانچه اتّفاقاً سفر هشت فرسخی برود، باید نماز را شکسته بخواند.

مسئله ۱۵۸۹ . کسی که کثیر‌السّفر در حدّ مسافت شرعی محسوب می‌شود (سه مورد مذکور در مسأله ۱۵۸۱)، چنانچه ده روز یا بیشتر در وطن خود بماند - چه از اوّل قصد ماندن ده روز یا بیشتر از آن را داشته باشد یا بدون قصد ده روز یا بیشتر بماند - باز هم باید در اولین سفری که بعد از ماندن ده روز یا بیشتر می‌رود، نماز را تمام بخواند.

و اگر چنین شخصی در غیر وطن خود ده روز یا بیشتر - با قصد، یا بدون قصد - بماند، باز هم همین حکم را دارد؛ ولی در خصوص مُکاریٖ (یعنی کسی است که مرکب یا وسیله نقلیه‌‌ای دارد که آن را کرایه می‌‌دهد و با آن بار یا مسافر را جابه جا می‌‌کند مثل راننده‌‌ای که اتومبیل خویش را برای حمل مسافر یا کالا کرایه می‌‌دهد یا چارواداری که اسب یا شتر خویش را برای انتقال بار کرایه می‌‌دهد) اگر چنین باشد، احتیاط مستحب آن است که در اوّلین سفری که بعد از ده روز می‌رود، هم شکسته و هم تمام بخواند.

مسئله ۱۵۹۰ . کسانی که شغل آنها مسافرت است مثل مُکاریٖ، در صورتی که مسافرت بیش از مقدار معمول بر آنها موجب مشقّت و خستگی شود، باید نماز را شکسته به جا آورد.

مسئله ۱۵۹۱ . کسی که در شهرها سیاحت می‌کند و برای خود وطنی اختیار نکرده، نماز را تمام بخواند.

مسئله ۱۵۹۲ . کسی که شغلش مسافرت نیست، اگر مثلاً در شهری یا در روستایی جنسی دارد که برای حمل آن، مسافرت­های پی در پی می‌کند، باید نماز را شکسته بخواند مگر آنکه کثیر السفر باشد؛ که معیار آن در مسأله (۱۵۸۳) گذشت.

شرط نهم: اگر از وطن حرکت میکند به حدّ ترخّص برسد

مسئله ۱۵۹۳ . فردی که از وطنش حرکت میکند، در صورتی که به حدّ ترخّص برسد نمازش شکسته می‌شود و امّا در غیر وطن، حدّ ترخّص اثری ندارد و همین که از محل اقامت خارج شود، نمازش شکسته است.

مسئله ۱۵۹۴ . حدّ ترخّص، جایی است که اهل شهر - حتی آنها که در توابع آن هستند - به علّت دور شدن مسافر، نتوانند او را ببیند و نشانه آن این است که او اهل شهر و توابع آن را نتواند ببیند.

مسئله ۱۵۹۵ . مسافری که به وطنش برمیگردد، تا وقتی که وارد وطنش نشده، باید نماز را شکسته بخواند و در این رابطه رسیدن به حدّ ترخص، اثری ندارد و همچنین مسافری که میخواهد دَه روز در محلی بماند تا وقتی که به آن محل نرسیده، نمازش شکسته است.

مسئله ۱۵۹۶ . هرگاه شهر یا روستا در بلندی باشد که اهل آن از دور دیده شود، یا بقدری گود باشد که اگر انسان کمی دور شود اهل آن را نبیند، فردی از اهالی آن شهر که مسافرت میکند، وقتی به اندازه‏ای دور شود که اگر آن شهر در زمین هموار بود، اهلش از آنجا دیده نمیشد، باید نماز خود را شکسته بخواند و نیز اگر پستی و بلندی راه بیشتر از معمول باشد، باید ملاحظه معمول را بنماید.

مسئله ۱۵۹۷ . کسی که در کشتی یا قطار نشسته و قبل از رسیدن به حدّ ترخّص به نیّت نماز تمام مشغول نماز شود، ولی قبل از رکوع رکعت سوم به حدّ ترخّص برسد، باید نمازش را شکسته بجا آورد و اگر بعد از رسیدن به حدّ رکوعِ رکعت سوم و پس از آن به حدّ ترخّص برسد، نمازش را رها نموده و باید نماز دیگری را شکسته به جا آورد و تمام کردن نماز اوّل لازم نیست.

مسئله ۱۵۹۸ . اگر بینایی فرد، غیر معمولی باشد، در محلّی باید نماز را شکسته بخواند که افراد معمولی، اهل آخرشهر را نبینند و ملاک دیدن باچشم است نه با دوربین و ابزار.

مسئله ۱۵۹۹ . اگر موقعی که سفر میرود شک کند که به حدّ ترخّص رسیده یا نه، باید نماز را تمام بخواند.

مسئله ۱۶۰۰ . اگر کسی یقین یا اطمینان داشته باشد که به حدّ ترخّص نرسیده، یا شک داشته باشد که به حدّ ترخّص رسیده یا نه و نماز را تمام بخواند، سپس معلوم شود که در وقت نماز به حدّ ترخّص رسیده بوده، چنانچه هنوز وقت باقی و در مسافرت است باید نمازش را دوباره شکسته بخواند و اگر در این حال نماز را نخواند، باید قضای آن را مطابق با وظیفه آخر وقت انجام دهد و امّا اگر بعد از گذشتن وقت بفهمد اشتباه کرده، قضای نماز واجب نیست.

مسئله ۱۶۰۱. اگر کسی یقین پیدا کند که به حدّ ترخّص رسیده و نماز را شکسته بجا آورد و سپس معلوم شود که در وقت نماز به حدّ ترخّص نرسیده بود، باید نماز را دوباره بجا آورد، پس چنانچه در این حال هنوز به حدّ ترخّص نرسیده باشد باید نماز را تمام بخواند، ودر صورتی که از حدّ ترخّص گذشته باشد نماز را شکسته بجا آورد و اگر وقت گذشته نماز را مطابق وظیفه‏‌اش در آخر وقت آن، بجا آورد.

[۱] . شایان ذکر است این حکم مربوط به زمانی ‌است که یکی ‌از قطع کننده‌های ‌سفر، مثل اقامت ده روز یا عبور از وطن و توقف در آن، در بین مسافت تلفیقی ‌پیش نیاید؛ اما اگر یکی ‌از قطع کننده‌های ‌سفر پیش بیاید، در صورتی ‌نماز فرد در مسیر رفت یا برگشت، شکسته است که مسیر رفت به تنهایی ‌یا مسیر برگشت به تنهایی، هشت فرسخ باشد و تفصیل این حکم در شرط چهارم مسأله (۱۵۶۴) خواهد آمد.

[۲] . قطع‌کننده‌های سفر بعداً به طور مفصّل ذکر می‌شود.

[۳] . به عنوان مثال، اگر کسی ‌بخواهد از وطن خویش به مقصدی ‌برود که در چهار فرسخی ‌قرار دارد و می‌‌خواهد در آنجا قصد اقامت ده روزه کند، سپس به وطن خویش برگردد، این فرد، هر چند قصد پیمودن هشت فرسخ تلفیقی ‌را دارد، امّا در مسیر رفت و برگشت هم، نمازش تمام است؛ امّا چنانچه کسی ‌قصد دارد از وطن خویش به مقصدی ‌برود که در هشت فرسخی ‌قرار دارد و می‌‌خواهد در آنجا قصد اقامت ده روزه کند، سپس به وطن خویش برگردد، این فرد، در مسیر رفت و برگشت، نمازش شکسته است. همچنین اگر کسی ‌تصمیم داشته باشد از وطن خویش به مقصدی ‌برود که در هفت فرسخی ‌قرار دارد و می‌‌خواهد در آنجا قصد اقامت ده روزه کند، سپس بخواهد از مسیری ‌دیگر که نُه فرسخ می‌‌باشد، به وطن خویش برگردد، این فرد در مسیر رفت، نمازش تمام و در مسیر برگشت، نمازش شکسته است و در تمامی ‌حالات، نماز او در محلّ اقامت ده روزه‌‌اش، تمام است.

[۴] . ملاک کثیر‌السفر شدن در مورد کسی ‌که سفر مقدّمه شغل اوست یا برای ‌غیر شغل زیاد مسافرت می‌‌رود، امر عرفی ‌است که سفر عرفاً عادت فرد شمرده شود و تحقّق این معنا وابسته به آن است که عدد سفرها یا روزهایی ‌که سفر می‌­کند زیاد باشد، با لحاظ اینکه تعداد سفرها یا روزهایی ‌که در مسافرت است در ضمن مجموعه­های ‌متعدّدی ‌باشد که به گونه‌ای ‌دارای ‌استمرار و امتداد هستند و بعید نیست که حداقل آن (۶۰) روز مسافرت یا (۶۰) سفر، در ضمن (۶) ماه از یک سال و یا برای ‌دو سال متوالی ‌و بیشتر، هر سال سه ماه باشد. بر این اساس مواردی در جدول ذیل به عنوان نمونه ذکر می‌شود و افراد می‌­توانند از این جدول که برای ‌تشخیص نظر عرف تنظیم گردیده است، در موارد تردید عرفی ‌کمک بگیرند و حکم سایر موارد با مقایسه و نسبت سنجی ‌با موارد ذکر شده در جدول روشن می‌­شود. به عنوان مثال، طبق ردیف سه در جدول ذیل، فردی ‌که می‌­خواهد حداقل (۶) ماه از یک سال مسافرت برود یا برای‌ (۲) سال متوالی‌، هر سال سه ماه مسافرت برود و در یک ماه، (۸) روز در سفر باشد یا (۸) سفر انجام دهد و در ماه‌ بعد (۱۲) روز در سفر باشد یا (۱۲) سفر انجام دهد به طوری ‌که در این مدّت، مجموع روزهایی ‌که در سفر است، حداقل (۶۰) روز شود یا مجموع سفرهای ‌او به (۶۰) سفر ‌در (۶۰) روز برسد، چنین فردی ‌از مصادیق کثیر السفر محسوب می‌­شود و نمازش کامل است و حکم در موارد مشابه نیز چنین است.

شایان ذکر است در بعضی ‌از موارد در جدول ذیل تحقّق کثرت سفر مورد اشکال است و مراعات مقتضای ‌احتیاط در آن ترک نشود.

جدول مربوط به افراد کثیر‌السفر

ردیف مدّت اجمالی‌ عدد روزها یا سفرها در ماه حکم کثیر السفر
۱ ۶ماه از یک سال
یا ۲سال و بیشتر
هر سال ۳ماه
۱۰ و بیشتر دارد
۲ ۹ در یک ماه و ۱۱ در ماه بعد دارد
۳ ۸ در یک ماه و ۱۲ در ماه بعد دارد
۴ ۷ در یک ماه و ۱۳ در ماه بعد دارد
۵ ۶ در یک ماه ۱۴ در ماه بعد محل اشکال
۶ ۵ در یک ماه و ۱۵ در ماه بعد محل اشکال
۷ ۴ در یک ماه و ۱۶ در ماه بعد ندارد
۸ ۸ یا ۹ در هر ماه محل اشکال
۹ ۷ در هر ماه ندارد
۱۰ ۵ماه از یک سال یا ۲سال و بیشتر هر سال ۲.۵ماه ۱۰ و بیشتر محل اشکال
۱۱ ۹ و کمتر ندارد
۱۲ 4ماه از یک سال یا ۲سال و بیشتر هر سال ۲ماه ۱۲ و بیشتر محل اشکال
۱۳ ۱۱ و کمتر ندارد
۱۴ ۳ماه یا ۲ماه یا ۱ماه از یک سال فقط
یا ۲سال و بیشتر هر سال ۱.۵ماه یا ۱ماه یا کمتر
هر چند هر روز ندارد

[۵] . ملاک کثیر السفر بودن در مسأله ۱۵۸۳ ذکر شد.

[۶] . یعنی ‌مورد اول از مسأله ۱۵۸۱.

[۷] . ملاک کثیر‌السفر بودن در مسأله ۱۵۸۳ ذکر شد.

بازگشت به فهرست

thaniashar

نماز قضا


احکام نماز

نماز قضا

مسئله ۱۶۴۹. کسی که نماز یومیّه خود را در وقت آن نخوانده یا آن را خوانده ولی شرعاً باطل بوده است، باید قضای آن را در خارج وقت به جا آورد؛ مگر نماز جمعه که اگر وقت آن بگذرد[۱]، مکلّف باید نماز ظهر بخواند و چنانچه نماز ظهر را در وقتش نخواند، قضای آن را به جا آورد و همین‌طور قضای هر نماز واجب دیگری که مکلّف آن را در وقتش نخواند - حتّی بنابر احتیاط واجب نمازی که در وقت معیّنی به نذر بر او واجب شده است - را باید بخواند. البته نماز عید فطر و قربان قضاء ندارند و احکام قضای نماز آیات بعداً خواهد آمد و در این حکم فرقی بین عمد و فراموشی و غفلت و ندانستن نیست.

از این حکم افرادی استثناء می‌شوند، ازجمله:

کسی که در تمام وقت نماز نابالغ یا دیوانه بوده یا به سبب عامل غیر اختیاری بی هوش بوده است[۲] و نیز زنی که در تمام وقت نماز در حال حیض یا نفاس بوده است

امّا فردی که در تمام وقت نماز، خواب مانده یا به دلیل مستی نماز نخوانده باشد، واجب است قضای آن را انجام دهد.

مسئله ۱۶۵۰ . کسی که نماز قضا دارد، باید در خواندن آن کوتاهی نکند، ولی واجب نیست فوراً آن را بجا آورد؛ ولی کسی که به دلیل پیش آمدی مطمئن نیست چنانچه نمازهای قضای خود را تأخیر بیندازد بتواند بعداً آنها را بجا آورد، مثل آنکه مریض است و می‌ترسد بمیرد، باید نمازهای قضایش را فوراً بجا آورد.

مسئله ۱۶۵۱ . کسی که نماز قضا دارد، می‏تواند نماز مستحبی بخواند.

مسئله ۱۶۵۲ . در قضای نمازهای یومیّه ترتیب لازم نیست، مگر در نمازهائی که در ادای آنها ترتیب هست، مثل نماز ظهر و عصر از یک روز، یا مغرب و عشا از یک شب. امّا اگر نماز ظهر از یک روز و نماز عصر از روز دیگر قضا شده باشد، یا نماز مغرب از یک شب و نماز عشاء از شب دیگر قضا شده باشد، رعایت ترتیب بین آنها لازم نیست.

مسئله ۱۶۵۳ . اگر فردبخواهد قضای چند نماز غیر یومیّه مانند نماز آیات را بخواند، یا مثلاً بخواهد قضای یک نماز یومیّه و چند نماز غیر یومیّه را بخواند، لازم نیست آنها را به ترتیب بجا آورد.

مسئله ۱۶۵۴ . کسی که می‏داند یک نماز چهار رکعتی نخوانده، ولی نمی‏داند نماز ظهر است یا نماز عشا، اگر یک نماز چهار رکعتی به نیّت قضای نمازی که نخوانده بجا آورد کافی است و نسبت به بلند یا آهسته خواندن حمد و سوره مخیّر می‏باشد یعنی می‌تواند همه حمد و سوره را بلند یا همه آن را آهسته بخواند.

مسئله ۱۶۵۵ . کسی که مثلاً چند نماز صبح، یا چند نماز ظهر از او قضا شده و تعداد آنها را نمی‏داند، یا فراموش کرده، مثلاً نمی‏داند که سه، یا چهار، یا پنج نماز بوده، چنانچه مقدار کمتر را بخواند کافی است، ولی بهتر این است که بقدری نماز بخواند که یقین کند تمام آنها را خوانده است، مثلاً اگر فراموش کرده که چند نماز صبح از او قضا شده است و یقین دارد که بیشتر از ده نماز نبوده، بهتر است احتیاطاً ده نماز صبح بخواند.

مسئله ۱۶۵۶ . اگر انسان احتمال دهد که نماز قضائی دارد، یا نمازهائی را که خوانده صحیح نبوده - مستحب است احتیاطاً - قضای آنها را بجا آورد.

مسئله ۱۶۵۷ . کسی که فقط یک نماز قضا از روزهای پیش دارد، بهتر این است که اگر وقت فضیلت نماز آن روز از دست نمی­رود، اوّل آن را بخواند بعد مشغول نماز آن روز شود و نیز اگر از روزهای پیش نماز قضا ندارد، ولی یک نماز یا بیشتر از همان روز از او قضا شده است، در صورتی که وقت فضیلت آن نماز از دست نمی­رود، بهتر این است که نماز قضای آن روز را پیش از نماز ادا بخواند.

مسئله ۱۶۵۸ . اگر در بین نماز یادش بیاید که یک نماز یا بیشتر از همان روز از او قضا شده، یا فقط یک نماز قضا از روزهای پیش دارد، چنانچه وقت وسعت دارد و ممکن باشد نیّت را به نماز قضا برگرداند و وقت فضیلت نماز آن روز نیز از دست نمی‌رود، بهتر این است که نیّت نماز قضا کند، مثلاً اگر در نماز ظهر پیش از رکوع رکعت سوّم یادش بیاید که نماز صبح آن روز مثلاً قضا شده، در صورتی که وقت فضیلت نماز ظهر تنگ نباشد، نیّت را به نماز صبح برگرداند و آن را دو رکعتی تمام کند و سپس نماز ظهر را بخواند، ولی اگر وقت اصل نماز تنگ است یا نمی‏تواند نیّت را به نماز قضا برگرداند، مثلاً در رکوع رکعت سوم نماز ظهر یادش بیاید که نماز صبح را نخوانده، چون اگر بخواهد نیّت نماز صبح کند یک رکوع که رکن است زیاد می‏شود، نباید نیّت را به قضای صبح برگرداند.

مسئله ۱۶۵۹ . اگر از روزهای گذشته نمازهای قضا دارد و یک نماز یا بیشتر هم از همان روز از او قضا شده، چنانچه برای قضای تمام آنها وقت ندارد، یا نمی‏خواهد همه را در آن روز بخواند، مستحب است نماز قضای آن روز را پیش از نماز ادا بخواند.

مسئله ۱۶۶۰ . تا انسان زنده است - اگر چه از قضای نمازهای خود ناتوان باشد - دیگری نمی‏تواند نمازهای او را قضا نماید.

مسئله ۱۶۶۱ . نماز قضا را می­توان با جماعت می‏شود خواند، چه نماز امام جماعت ادا باشد یا قضا و لازم نیست هر دو یک نماز را بخوانند، مثلاً اگر نماز قضای صبح را با نماز ظهر یا عصر امام بخواند، اشکال ندارد؛ ولی لازم است نماز قضایی که امام جماعت می‌‌خواند قضای حتمی باشد و اگر نماز قضایی که امام جماعت می‌‌خواند احتیاطی است، اقتداء به او بنابر احتیاط واجب جایز نیست؛ مگر آنکه نماز مأموم هم احتیاطی باشد و سبب احتیاط امام، سبب احتیاط مأموم نیز بوده باشد[۳] و برای مأمومی که نمی‌‌داند نماز قضایی که امام جماعت می‌‌خواند حتمی است یا احتیاطی، تحقیق واجب نیست.

مسئله ۱۶۶۲ . مستحب است بچه ممیّز را - یعنی بچّه‏ای که خوب و بد را می‏فهمد - به نماز خواندن و عبادتهای دیگر عادت دهند، بلکه مستحب است او را به قضای نمازها هم وادار نمایند ولی این کار به گونه‌ای انجام شود که موجب ناراحتی و بیزاری او از نماز یا عبادات دیگر نگردد.

۱. وقت نماز جمعه اول عرفی ‌ظهر روز جمعه می‌‌باشد.

۲. اگر بیهوشی ‌به اختیار خود شخص باشد مثل اینکه برای عمل جراحی ‌خود را در اختیار پزشک قرار داده، چنانچه بیهوشی ‌در تمام وقت نماز بوده است، بنابر احتیاط واجب باید قضای ‌آن نماز را بجا آورد و اگر در قسمتی ‌از وقت بیهوش بوده طوری ‌که می‌‌توانسته نمازش را در وقت به طور صحیح، هرچند با اکتفاء به واجبات بخواند و نخوانده باید قضای ‌آن را انجام دهد.

۳. البته چنانچه امام و مأموم (یا مأمومین) برای یک میّت نماز قضای احتیاطی می‌خوانند، لازم نیست سبب احتیاط همه یکی باشد و همین‌که به قصد بجا آوردن نمازهای قضای آن میّت نماز بخوانند، کافی است.

نماز قضای پدر(که بر پسر بزرگتر واجب است)

مسئله ۱۶۶۳ . اگر پدر نماز خود را بجا نیاورده باشد با شرایطی که ذکر می‌شود بر پسر بزرگترش بنابر احتیاط، واجب است که بعد از مرگش آن را به جا آورد یا برای او اجیر بگیرد.

شرایط واجب شدن نماز قضای پدر بر پسر بزرگتر

شرط اول: پدر نماز را از روی عذر ترک کرده باشد

مسئله ۱۶۶۴ . در صورتی نماز قضای پدر بر پسر بزرگتر، بنابر احتیاط، واجب است که پدر آن را از روی عذر ترک کرده باشد، مثل اینکه فراموش کرده یا خواب مانده باشد یا آنکه نمازهایی که خوانده به دلیل ندانستن مسأله شرعاً باطل باشد و این در حالی بوده که وی در فراگیری مسأله کوتاهی نکرده باشد (جاهل قاصر باشد)؛ اما چنانچه نمازهایی را عمدا ترک کرده یا به علّت ندانستن مسأله‌ای که در فراگیری آن کوتاهی کرده نمازش باطل بوده، قضای آن بر پسر بزرگتر واجب نیست.

شرط دوّم: پدر در زمان حیات توانایی انجام قضای نماز را داشته باشد

مسئله ۱۶۶۵ . اگر پدر نمی‌توانسته قضای نماز را - هرچند با عمل به وظیفه نماز اضطراری مثل نماز نشسته یا خوابیده برای کسی که نمی‌تواند ایستاده نماز بخواند - انجام دهد و در همان حال ناتوانی فوت شده است، قضای آن بر پسر بزرگتر واجب نیست.[۱]

شرط سوم: پدر وصیّت نکرده باشد که برای او اجیر بگیرند

مسئله ۱۶۶۶ . اگرمیّت وصیّت کرده باشد که برای نماز او اجیر بگیرند، چنانچه وصیت او نافذ باشد، مثل اینکه از ثلث مالش وصیّت کرده باشد، بر پسر بزرگتر قضاء واجب نیست و واجب است مطابق با وصیّت برای خواندن نمازهای قضای او اجیر بگیرند.

شرط چهارم: پسر بزرگتر هنگام وفات پدر، مجنون یا نابالغ نباشد

مسئله ۱۶۶۷ . اگر پسربزرگتر موقع مرگ پدر، نابالغ یا دیوانه باشد، وقتی که بالغ شد یا عاقل گردید، بر او واجب نیست نماز پدر را قضاء نماید.

شرط پنجم: پسر بزرگتر شرعاً از ارث بردن ممنوع نباشد

مسئله ۱۶۶۸ . اگر پسر بزرگتر به علّت یکی از اسباب محروم شدن از ارث مثل قتل پدر، شرعاً ارث نبرد، خواندن نمازهای قضای پدر بر او واجب نیست.

شرط ششم: پسر بزرگتر معلوم باشد

مسئله ۱۶۶۹ . اگر معلوم نباشد که پسر بزرگتر کدام فرد است، قضای نماز پدر بر هیچ کدام از پسرها واجب نیست؛ ولی احتیاط مستحب آن است که نماز او را بین خودشان قسمت کنند یا برای انجام آن قرعه بزنند.

مسئله ۱۶۷۰ . منظور از پسر بزرگتر، بزرگ‌ ترین پسری است که در هنگام وفات و مرگ پدر زنده باشد. بنابراین به عنوان مثال، پدری که دو پسر دارد، ولی پسر بزرگترش در حال حیات پدر، فوت شده، هنگامی که پدر می‌‌میرد پسر دیگر وی که زنده است، پسر بزرگتر محسوب می‌‌شود.

احکام دیگر نماز قضای پدر

مسئله ۱۶۷۱ . اگر پسر بزرگتر شک دارد که پدرش نماز قضا داشته یا نه، چیزی بر او واجب نیست.

مسئله ۱۶۷۲ . اگر پسر بزرگتر بداند که پدرش نماز قضاء داشته و شک کند که به جا آورده یا نه - با وجود سایر شرایط - بنابر احتیاط، واجب است آن را قضا نماید.

مسئله ۱۶۷۳ . حکم واجب بودن نمازهای قضای پدر بر پسر بزرگتر، اختصاص به نمازهای یومیه (نمازهای پنج گانه شبانه روزی) ندارد و شامل سایر نمازهایی که بر او واجب بوده مثل نماز آیات یا نماز طواف نیز می‌شود؛ امّا خواندن نماز مستحبّی که بر پدر به سبب نذر واجب شده و نیز نماز قضای فرد دیگر که به سبب استیجار یا موارد دیگر بر پدر واجب شده و وی آنها را بجا نیاورده، بر پسر بزگتر واجب نیست.

مسئله ۱۶۷۴ . اگر پسر بزرگتر پیش از آنکه نماز پدر را قضا کند بمیرد، بر پسر دوم چیزی واجب نیست.

مسئله ۱۶۷۵ . پسر بزرگتر - که نمازهای قضای پدرش را می‌خواند - باید در شکیات و سهویات نماز همچنین در اجزاء و شرایط آن مطابق با تکلیف خود (نظر مرجع تقلید خویش) رفتار نماید؛ بلکه در اصل واجب بودن یا واجب نبودن قضای نمازهای پدر نیز حکم این چنین است.

مسئله ۱۶۷۶ . قضای نمازهای مادر بر پسر بزرگتر واجب نیست؛ هرچند احتیاط مستحب است پسر بزرگتر نمازهای قضای مادر را نیز به گونه‌ای که برای پدر ذکر شد، انجام دهد یا برای آن اجیر بگیرد.

مسئله ۱۶۷۷ . اگر پسر بزرگتر بخواهد نماز مادر را بخواند، باید در آهسته یا بلند خواندن حمد و سوره به تکلیف خود عمل کند، پس حمد و سوره قضای نماز صبح و مغرب و عشای مادرش را بلند می‌‌خواند.

[۱] . مثل اینکه نماز صبح خواب مانده و بعد از طلوع آفتاب در همان حالت خواب از دنیا رفته است.

بازگشت به فهرست

thaniashar

نماز عید فطر و قربان


احکام نماز

نماز عید فطر و قربان

مسئله ۱۸۶۹ . نماز عید فطر و قربان در زمان حضور امام(علیه‌السلام) واجب است و باید با جماعت خوانده شود و در زمان ما که امام(علیه‌السلام) غائب هستند، مستحب می‏باشد و می‌توان آن را با جماعت یا فرادی خواند.

وقت نماز عید فطر وقربان

وقت نماز عید فطر وقربان

مسئله ۱۸۷۰ . وقت نماز عید فطر و قربان از اوّل طلوع آفتاب روز عید تا ظهر است.

مسئله ۱۸۷۱ . مستحب است نماز عید قربان را بعد از بلند شدن آفتاب بخوانند و در عید فطر مستحب است بعد از بلند شدن آفتاب افطار کنند و زکات فطره را هم بدهند و بعد نماز عید را بخوانند.

کیفیّت به جا آوردن نماز عید فطر و قربان

کیفیّت به جا آوردن نماز عید فطر و قربان

مسئله ۱۸۷۲ . نماز عید فطر وقربان دو رکعت است؛ به این صورت که بعد از تکبیرة الاحرام در اوّل نماز و خواندن حمد و سوره در هر رکعت، چند تکبیر گفته می‌شود و در بین تکبیرها قنوت خوانده می‌شود. تعداد لازم این تکبیرها و قنوت‌ها در هر رکعت بنابر احتیاط واجب، سه تکبیر و دو قنوت در بین آن هاست و بعد از تکبیر سوم بنابر احتیاط واجب تکبیر دیگری قبل از رکوع گفته می‌شود. بنابراین تعداد تکبیرها در مجموع هر رکعت چهار تکبیر می‌باشد؛ هرچند بهتر است در رکعت اول پنج تکبیر و چهار قنوت در بین آنها و در رکعت دوّم، چهار تکبیر و سه قنوت در بین آن‌ها گفته شود که در این صورت هم علاوه بر این تکبیرها وقنوت‌ها، تکبیر دیگری قبل از رکوع بنابر احتیاط، لازم می‌باشد.

شایان ذکر است بقیّه نماز یعنی رکوع و دو سجده و تشهد وسلام مثل سایر نمازهای دو رکعتی انجام می‌شود.

مسئله ۱۸۷۳ . در قنوت نماز عید فطر و قربان هر دعا و ذکری بخوانند کافی است؛ ولی بهتر است این دعا را بخواند «اللّهُمَّ اَهْلَ الکبْریاءِ وَالعَظَمَةِ، وَاَهْلَ الْجُودِ وَالْجَبَرُوتِ، وَاَهْلَ العَفْوِ وَالرَّحْمَةِ، وَاَهْلَ التَّقْویٰ وَالمَغْفِرَةِ، اَسْأَلُک بِحَقِّ هذَا الیَوْمِ، الَّذِی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمیٖن عیٖداً، وَلِمُحَمَّدٍ صلَّی ‏اللهُ علیه و ‏آله و سَلَّمَ ذُخْراً وَمَزیٖداً، اَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَاَنْ تُدْخِلَنیٖ فیٖ کلِّ خَیْرٍ اَدْخَلْتَ فیٖهِ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّدٍ، وَاَنْ تُخْرِجَنِی مِنْ کلِّ سُوءٍ اَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّدٍ صَلَواتُک عَلَیْهِ وَعَلیْهِمْ، اللّهُمَّ اِنّی اَسْأَلُک خَیْرَ ما سَأَلَک بِهِ عِبادُک الصّالِحُونَ، وَأَعُوذُ بِک مِمَّا اسْتَعٰاذَ مِنْهُ عِبٰادُک الصّالِحُونَ».[۱]

مسئله ۱۸۷۴ . اگر در نماز عید یک سجده را فراموش کند و محلّ بجا آوردن آن بگذرد، لازم است بعد از نماز آن را بجا آورد و همچنین اگر کاری که برای آن در نماز یومیّه سجده سهو لازم است پیش آید، لازم است دو سجده سهو بنماید.

مسئله ۱۸۷۵ . اگر نمازگزار در تعداد تکبیرها یا قنوت‌‌های نماز عید شک نماید، در صورتی که محلّ آنها گذشته است به شک خود اعتنا نمی‌‌کند؛ امّا اگر در محلّ است، بنابر کمتر می‌‌گذارد و چنانچه بعداً معلوم شد تکبیرها یا قنوت‌‌ها را اضافه گفته، نمازش باطل نمی‌‌شود.

احکام به جماعت خواندن نماز عید فطر و قربان

احکام به جماعت خواندن نماز عید فطر و قربان

مسئله ۱۸۷۶ . در زمان غایب بودن امام زمان(عجل‌الله‌فرجه)، اگر نماز عید فطر و قربان به جماعت به جا آورده شده، احتیاط لازم آن است که بعد از آن دو خطبه خوانده شود و کیفیّت خواندن این دو خطبه، همانند خطبه نماز جمعه بوده و لازم است امام جماعت بین دو خطبه اندکی بنشیند و بهتر است که در خطبه عید فطر، احکام زکات فطره و در خطبه عید قربان، احکام قربانی را بگوید و خواندن این دو خطبه قبل از نماز جایز نیست و حضور مأموم در هنگام خطبه‌‌ها واجب نمی‌باشد.

مسئله ۱۸۷۷ . در نماز عید هم مثل نمازهای دیگر، مأموم باید غیر از حمد و سوره سایر ذکر‌های نماز را خودش بخواند.

مسئله ۱۸۷۸ . اگر مأموم موقعی برسد که امام تعدادی از تکبیرها را گفته، بعد از آنکه امام به رکوع رفت، باید آنچه از تکبیرها و قنوتها را که با امام نگفته، خودش بگوید و به رکوع برسد و اگر در هر قنوت یک بار «سبحان اللّه» یا «الحمد للّه‏» یا مانند آن بگوید کافی است و اگر فرصت نباشد، فقط تکبیرها را بگوید و اگر به آن مقدار هم فرصت نباشد، کافی است از امام متابعت و پیروی کند و به رکوع برود.

مسئله ۱۸۷۹ . اگر فرد در نماز عید موقعی برسد که امام در رکوع است، می‏تواند نیّت کند و تکبیر اوّل نماز و تکبیر رکوع را بگوید و به رکوع رود.

مستحبات نماز عید فطر و قربان

مستحبات نماز عید فطر و قربان

فقهاء عظام رضوان اللّه تعالی علیهم مواردی را در نماز عید فطر و قربان مستحب شمرده‌‌اند که در ادامه ذکرمی‌شود.

مسئله ۱۸۸۰ . نماز عید سوره مخصوصی ندارد؛ ولی بهتر است در رکعت اوّل آن، سوره شمس و در رکعت دوّم، سوره غاشیه را بخوانند، یا در رکعت اوّل، سوره اعلی و در رکعت دوّم، سوره شمس خوانده شود.

مسئله ۱۸۸۱ . مستحب است نماز عید در صحرا خوانده شود؛ ولی در مکه خواندن آن در مسجد الحرام، مستحب است.

مسئله ۱۸۸۲ . مستحب است افراد، پیاده و پا برهنه و با وقار به نماز عید بروند و پیش ازنماز غسل کنند و عمامه سفید بر سر بگذارند.

مسئله ۱۸۸۳ . مستحب است فرد در نماز عید بر زمین سجده کند و در حال گفتن تکبیرها، دستها را بلند کند و حمد و سوره را بلند بخواند، چه اینکه نمازگزار امام جماعت باشد و چه فرادا نماز بخواند.

مسئله ۱۸۸۴ . بعد از نماز مغرب و عشاء شب عید فطر و بعد از نماز صبح روز عید و بعد از نماز عید فطر، مستحب است این تکبیرها را بگوید: «اَللّهُ‏ُ أَکبَرُ، اللّهُ‏ُ اَکبَرُ، لا اِلهَ إلَّا اللّهُ‏ُ وَاللّهُ‏ُ أَکبَرُ، اللّه‏ُ اَکبَرُ وَلِلّهِ‏ِ الحَمْدُ، اللّهُ اَکبَرُ عَلی ما هَدانا».

مسئله ۱۸۸۵ . مستحب است انسان در عید قربان بعد از ده نماز - که اول آنها نماز ظهر روز عید وآخر آنها نماز صبح روز دوازدهم ذی‌حجّه است - تکبیرهائی را که در مسأله پیش ذکر شد بگوید و بعد از آن بگوید: «اللّهُ‏ُ اَکبَرُ عَلی ما رَزَقَنا مِنْ بَهیٖمَةِ الأَنْعامِ، وَالحَمْدُ للّه‏ِ عَلی ما أَبْلانا». ولی اگر عید قربان را در مِنی باشد، مستحب است بعد از پانزده نماز، که اوّل آنها نماز ظهر روز عید و آخر آنها نماز صبح روز سیزدهم ذی‌حجّه است، این تکبیرها را بگوید.

مسئله ۱۸۸۶ . احتیاط مستحب آن است که بانوان از رفتن به نماز عید خودداری کنند، ولی این احتیاط برای زنهای پیر نیست.

[۱] . در بعضی از نسخه‌ها به جای «الصّالِحون» دوّم، «المُخلَصونَ» یا «المُخلِصونَ» آمده است.

بازگشت به فهرست

thaniashar

نماز جمعه


احکام نماز

نماز جمعه

مسئله ۱۷۸۴ . نماز جمعه عبادتی است که جزء نمازهای یومیه به حساب می‌آید و در زمان غیبت امام عصر(عجل‌الله‌فرجه) واجب تخییری است، به این معنا که مکلف در روز جمعه مخیّر است که نماز جمعه را بخواند - در صورتی که شرایطش وجود داشته باشد - یا نماز ظهر بجا آورد و نماز جمعه فضیلتش بیشتر است و اگر نماز جمعه را به جا آورد، کفایت از نماز ظهر می‏کند و لازم نیست نماز ظهر بخواند.

کیفیّت انجام نماز جمعه

مسئله ۱۷۸۵ . نماز جمعه دو رکعت است و کیفیّت آن مانند نماز صبح می‌باشد با این تفاوت که در نماز جمعه، دو خطبه قبل از نماز لازم است و باید حمد و سوره آن، بنابر احتیاط واجب بلند خوانده شود.

نماز جمعه دارای دو قنوت مستحب است: قنوت اوّل قبل از رکوع رکعت اوّل و قنوت دوّم بعد از رکوع رکعت دوّم می‌باشد و نیز مستحب است امام جمعه در رکعت اوّل بعد از حمد، سوره جمعه و در رکعت دوم بعد از حمد سوره منافقون را بخواند.

شرایط واجب شدن نماز جمعه

واجب شدن[۱] نماز جمعه چند شرط دارد که در مسائل بعد، به ذکر آن پرداخته می‌شود.

شرط اول: وقت نماز جمعه فرا رسیده باشد

مسئله ۱۷۸۶ . وقت نماز جمعه، از زوال آفتاب یعنی اذان ظهر آغاز می‌‌شود و وقت آن تنها اوائل عرفی ظهر است، پس هرگاه نماز جمعه از این وقت، به تأخیر انداخته شود، وقتش تمام شده و باید نماز ظهر را به جا آورد.[۲]

مسئله ۱۷۸۷ . خواندن خطبه‌‌ها پیش از اذان ظهر اشکال دارد؛ هرچند پایان خطبه‏ها موقع فرا رسیدن وقت باشد و بنابر احتیاط واجب، به نماز جمعه‌ای که خطبه‌هایش قبل از اذان ظهر شروع شده، نمی‏توان اکتفاء نمود؛ هرچند تنها خطبه اوّل قبل از اذان ظهر خوانده شده باشد.

شرط دوم: تعداد حاضرین حدّاقل پنج نفر باشد

مسئله ۱۷۸۸ . هرگاه پنج نفر از مسلمانان جمع نشوند که یکی از آنان هم امام باشد، نماز جمعه واجب نمی‌شود.

شرط سوم: امام جمعه شرایط امامت را دارا باشد

مسئله ۱۷۸۹ . شرایط امام جمعه همان شرایط امام جماعت است که قبلاً ذکر شد، با این تفاوت که امامت افراد غیر بالغ و زنان در نماز جمعه جایز نیست و بدون وجود چنین امامی نماز جمعه واجب نمی‏شود.

شرایط صحیح بودن نماز جمعه

برای آن که نماز جمعه صحیح انجام شود لازم است علاوه بر سه شرط قبل (شرائط واجب شدن نماز جمعه) شرایط دیگری نیز رعایت شود که در مسائل بعد ذکر می‌شود:

شرط اول: نماز، به جماعت برگزار شود

مسئله ۱۷۹۰ . نماز جمعه به صورت فرادا صحیح نیست، ولی هر گاه مأموم قبل از رکوعِ رکعت دوّم نماز جمعه به امام برسد، می‌‌تواند اقتدا ‏کند و یک رکعت دیگر را فرادا بخواند و در این حال، نماز جمعه‏اش صحیح است و اگر در رکوعِ رکعت دوّم، به امام برسد، بنابر احتیاط واجب، نمی‌تواند به این نماز جمعه اکتفا کند و احتیاط واجب آن است که نماز ظهر را به جا آورد.

شرط دوم: امام جمعه دو خطبه قبل از نماز بخواند

مسئله ۱۷۹۱ . واجب است امام جمعه در خطبه اول حمد و ثنای الهی را گفته و توصیه به تقوا و پرهیزکاری نماید و یک سوره کوتاه از قرآن بخواند و در خطبه دوّم هم واجب است حمد و ثنای الهی را به جا آورده و بر پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومین(علیهم‌السلام) صلوات فرستاده و احتیاط مستحب آن است که برای مؤمنین و مؤمنات استغفار (طلب آمرزش) کند.

مسئله ۱۷۹۲ . حمد الهی و صلوات بر پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومین(علیهم‌السلام)، بنابر احتیاط واجب، باید به عربی باشد و امّا در سایر موارد، مثل ثناء الهی و توصیه به تقوا، عربی خواندن لازم نیست؛ ولی اگر بیشتر حاضرین زبان عربی را ندانند، احتیاط لازم آن است که توصیه به تقوا به زبان حاضرین باشد.

مسئله ۱۷۹۳ . واجب است امام جمعه هنگام خطبه، ایستاده باشد، پس هر گاه خطبه را نشسته بخواند صحیح نخواهد بود و نیز واجب است بین دو خطبه قدری بنشیند و این نشستن مختصر و خفیف باشد و لازم است امام جمعه خودش خطبه را بخواند.

شرط سوم: مسافت بین دو نماز جمعه کمتر از یک فرسخ نباشد

مسئله ۱۷۹۴ . اگر نماز جمعه دیگری در مسافت کمتر از یک فرسخ برپا شود، چنانچه با هم شروع شوند هر دو باطل می‌شوند و اگر یکی زودتر از دیگری شروع شود - هرچند به تکبیرة الاحرام باشد - اولی، صحیح و دومی، باطل خواهد بود؛ ولی هر گاه پس از برگزاری نماز جمعه معلوم شود که نماز جمعه دیگری هم‌زمان یا مقدّم بر آن، در مسافت کمتر از یک فرسخ برپا شده بوده، به جا آوردن نماز ظهر، واجب نخواهد بود

*شایان ذکر است برپا نمودن نماز جمعه، در صورتی مانع از نماز جمعه دیگر در مسافت مزبور می‌شود که خود، صحیح و جامع الشّرایط باشد و در غیر این صورت، مانع نخواهد بود.

شرط چهارم: نماز جمعه شرایط معتبر در نماز جماعت را دارا باشد

مسئله ۱۷۹۵ . شرط صحیح بودن نماز جمعه آن است که شرایطی که در نماز جماعت معتبر است مثل نبودن حائل، بالاتر نبودن جای امام از مأموم و بقیه شرایط، در نماز جمعه نیز وجود داشته باشد.

احکام نماز جمعه

مسئله ۱۷۹۶ . هر گاه نماز جمعه‏ای که دارای شرایط است برپا شود، اگر برپا کننده‏اش امام(علیه‌السلام) یا نماینده خاص ایشان باشد، حضور و شرکت در آن واجب است (یعنی فرد مخیّر نیست که بین نماز جمعه یا نماز ظهر هر کدام را که خواست انتخاب کند بلکه لازم است در نماز جمعه شرکت نماید؛ به عبارت دیگر نماز جمعه در این زمان، واجب تعیینی است)؛ مگر مواردی که در مسأله بعد می‌‌آید و اما اگر برگزارکننده امام(علیه‌السلام) یا نماینده خاص ایشان نباشد، مثل عصر غیبت امام عصر(عجل‌الله‌فرجه)، حضور و شرکت در نماز جمعه واجب (تعیینی) نیست.

مسئله ۱۷۹۷ . هر گاه نماز جمعه‏ای که دارای شرایط است برپا شود و برپا کننده‏اش امام(علیه‌السلام) یا نماینده خاصّ او باشد، شرکت در آن بر چند گروه واجب نیست:

اول:زنان دوم: بردگان سوم: مسافران؛ هرچند مسافری که وظیفه‏اش تمام باشد، مثل مسافری که قصد اقامت ده روز نموده است چهارم: بیماران، نابینایان و افراد پیر پنجم:افرادی که فاصله آنان تا محلّ نماز جمعه بیش از دو فرسخ شرعی باشد ششم: افرادی که حضور آنان در نماز جمعه به علّت باران یا سرمای شدید و مانند آن، سخت و دشوار باشد.

مسئله ۱۷۹۸ . زنان و مسافران می‌توانند در نماز جمعه شرکت کنند و اگر نماز جمعه دارای شرایط باشد، نماز ظهر از آنان ساقط است؛ امّا به تنهایی (بدون شرکت مردان یا غیر مسافران) نمی‌توانند نماز جمعه تشکیل داده یا تکمیل کننده عدد لازم (پنج نفر) باشند. شایان ذکر است این حکم در مورد مسافری که وظیفه اش تمام باشد؛ بنابر احتیاط واجب است بنابراین مقتضای احتیاط ترک نشود.

مسئله ۱۷۹۹ . هنگامی که امام مشغول خطبه خواندن است، حرف زدن مکروه می‏باشد و امّا اگر حرف زدن، مانع از گوش دادن به خطبه باشد، بنابر احتیاط واجب، جایز نیست.

مسئله ۱۸۰۰ . گوش دادن به دو خطبه، بنابر احتیاط واجب، بر کسانی که معنای خطبه را می‌فهمند، لازم است؛ ولی کسانی که معنای خطبه را نمی‌فهمند، گوش دادن بر آنان واجب نیست.

مسئله ۱۸۰۱ . حضور در وقت خطبه امام جمعه، واجب نیست و اگر نمازگزاری که در خطبه‌‌ها شرکت نکرده، خود را به اصلِ نماز جمعه برساند، نماز جمعه‌‌اش صحیح است و از نماز ظهر کفایت می‌‌کند.

مسئله ۱۸۰۲ . بنا بر آن چه ذکر شد، نماز جمعه در زمان غیبت امام عصر ارواحنا فداه، واجب تعیینی نیست، بنابر این، جایز است فرد در اول وقت ظهر شرعی، نماز ظهر را بخواند.

[۱] . واجب بودن در نماز جمعه در عصر غیبت و حضور امام(علیه‌السلام) به معنایی است که در مسأله ۱۷۸۴ و ۱۷۹۶ ذکر شده است.

[۲] . در مورد صدق اوائل ظهر عرفی، این نکته شایان توجه است که: اگر خطبه‌ها حداکثر ۴۰ دقیقه طول بکشد و سپس بلافاصله نماز جمعه جامع الشرایط خوانده شود کافی ‌است و خواندن نماز ظهر لازم نمی‏باشد و چنانچه خطبه‌ها بیشتر از ۴۰ دقیقه تا حدود یک ساعت و ربع طول بکشد مورد احتیاط بود و بنابر احتیاط، لازم است نماز ظهر نیز خوانده شود و اگر خطبه‌ها بیشتر از حدود ۷۵ دقیقه طول بکشد ظاهراً کافی ‌محسوب نمی‌‌شود و لازم است نماز ظهر خوانده شود و مکلّف در موارد تردید عرفی ‌چنانچه مطابق این دستور العمل زمانی ‌عمل نماید، کافی می‏باشد.

بازگشت به فهرست

thaniashar

نماز جماعت


احکام نماز
فهرست

نماز جماعت

احکام کلّی نماز جماعت

مسئله ۱۶۷۸ . مستحب است انسان نمازهای یومیّه را با جماعت بخواند. در روایات معتبره وارد است، که نماز با جماعت بیست و پنج درجه افضل از نماز فُرادا است و در نماز صبح ومغرب و عشا، خصوصاً برای همسایه مسجد و کسی که صدای اذان مسجد را می‏شنود، بیشتر سفارش شده و همچنین مستحب است سایر نمازهای واجب را با جماعت بخوانند، ولی بنابر احتیاط واجب نماز طواف و آیات در غیر خورشید و ماه گرفتگی - به جماعت - صحیح نمی‌باشد.

مسئله ۱۶۷۹ . مستحب است انسان صبر کند که نماز را با جماعت بخواند و نماز جماعتی را که مختصر بخوانند از نماز فرادا که آن را طول بدهند، بهتر می‏باشد و نیز نماز جماعت از نماز اوّل وقت که فرادا - یعنی تنها - خوانده شود بهتر است، ولی بهتر بودن نماز جماعت در غیر وقت فضیلت نماز، از نماز فرادا در وقت فضیلت آن، معلوم نیست.

مسئله ۱۶۸۰ . حاضر نشدن به نماز جماعت از روی بی اعتنائی جایز نیست و سزاوار نیست که انسان بدون عذر نماز جماعت را ترک کند.

مسئله ۱۶۸۱ . اگر امام یا مأموم بخواهد نمازی را که با جماعت خوانده دوباره با جماعت بخواند، دوباره خواندن آن - رجاءً (به امیدثواب) - مانعی ندارد؛ هرچند مستحب بودنش ثابت نیست و اقتدای مأمومی که نماز واجبش را نخوانده به امام جماعتی که برای بار دوّم نمازش را می­خواند، رجاءً مانعی ندارد ولی بنابر احتیاط واجب، مأموم نمی‌‌تواند به این نماز اکتفاء نماید.

مسئله ۱۶۸۲ . کسی که در نماز به حدّی وسواس دارد که موجب باطل شدن نمازش می‏شود و فقط در صورتی که نماز را با جماعت بخواند، از وسواس راحت می‏شود، باید نماز را با جماعت بخواند.[۱]

مسئله ۱۶۸۳ . اگر پدر یا مادر به فرزند خود امر کند که نماز را با جماعت بخواند، احتیاط مستحب است که نماز را به جماعت بخواند، البتّه اگر امر و نهی پدر یا مادر از روی دلسوزی نسبت به فرزند باشد و مخالفتش موجب اذیّت آنان شود، مخالفت نمودن فرزند حرام می‌باشد.

مسئله ۱۶۸۴ . وقتی که جماعت برپا می‏شود، مستحب است کسی که نمازش را فرادا خوانده، دوباره آن را با جماعت بخواند و اگر بعد بفهمد که نماز اوّلش باطل بوده، نماز دوّم او کافی است.

مسئله ۱۶۸۵ . موقعی که امام جماعت نماز یومیّه می‏خواند، هر کدام از نمازهای یومیّه را می‏توان به او اقتدا کرد.

مسئله ۱۶۸۶ . اگر امام جماعت قضای نماز یومیّه خود، یا شخص دیگری را که قضا شدن آن نماز یقینی باشد می‏خواند، می‏توان به او اقتدا کرد، ولی اگر نماز خود یا شخص دیگری را احتیاطاً بجا می‏آورد، اقتدا به او بنابر احتیاط واجب جایز نیست؛ مگر آنکه نماز مأموم هم احتیاطی باشد و سبب احتیاط امام سبب احتیاط مأموم نیز باشد، مثل آنکه هر دو به علّت احتمال در اشتباه مشترکی نسبت به قبله در نماز یا نمازهای قبل آنها را دوباره می‏خوانند، یا آنکه برای احتمال در غصبی بودن مکانی که مشترکاً در آن نماز خوانده‏اند آن را دوباره می‏خوانند. شایان ذکر است اگر مأموم علاوه بر جهت احتیاط امام، جهت یا جهات دیگری هم برای احتیاطش باشد، بازهم می‌تواند در این نماز، به او اقتدا کند.

مسئله ۱۶۸۷ . فرد نمی‌تواند نماز مستحبی را که از ابتدا مستحب بوده به جماعت بخواند (البته این حکم در بعضی از موارد بنابر احتیاط واجب است)، ولی نماز استسقاء - که برای آمدن باران خوانده می‌شود - را می‌توان با جماعت خواند و همچنین می‌توان نمازی را که واجب بوده و به جهتی مستحب شده، با جماعت خواند؛ مانند نماز عید فطر و قربان که در زمان حضور امام(علیه‌السلام) واجب بوده و به علّت غائب شدن ایشان مستحب می‏باشد.

مسئله ۱۶۸۸ . اگر انسان نداند نمازی را که امام می‏خواند نماز واجب یومیّه است، یا نماز مستحب، نمی‏تواند به او اقتدا کند.

احکام خواندن قرائت و اذکار توسط مأموم

مسئله ۱۶۸۹ . مأموم باید غیر از حمد و سوره[۲] ، اذکار دیگر نماز را خودش بخواند.

مسئله ۱۶۹۰ . اگر مأموم در رکعت اوّل و دوّم نماز صبح و مغرب و عشا صدای حمد و سوره امام را بشنود، هرچند کلمات را تشخیص ندهد، باید حمد و سوره را نخواند و اگر صدای امام را نشنود، مستحب است حمد و سوره را بخواند؛ ولی باید آن را آهسته بخواند حتّی «بسم اللّه الرحمن الرحیم» آن را هم بنابر احتیاط واجب، آهسته بگوید و چنانچه سهواً یا به دلیل ندانستن مسأله، بلند بخواند نمازش صحیح است.

مسئله ۱۶۹۱ . اگر مأموم بعضی از کلمات حمد و سوره امام را بشنود، می‌تواند آن مقداری را که نمی‌شنود بخواند.

مسئله ۱۶۹۲ . اگر مأموم سهواً حمد و سوره را بخواند، یا خیال کند صدایی را که می‌شنود صدای امام نیست و حمد و سوره را بخواند و بعد بفهمد صدای امام بوده، نمازش صحیح است.

مسئله ۱۶۹۳ . اگر مأموم شک کند که صدای امام را می‌شنود یا نه، یا صدایی بشنود و نداند صدای امام است یا صدای شخص دیگر، می‌تواند حمد و سوره را بخواند.

مسئله ۱۶۹۴ . مأموم در رکعت اول و دومِ نماز ظهر و عصر، بنابر احتیاط واجب، نباید حمد و سوره را بخواند و مستحب است به جای آن ذکر بگوید.

شرایط صحیح بودن نماز جماعت

صحیح بودن نماز جماعت یازده شرط دارد که توضیح آن در مسائل آینده ذکر می‏شود.

شرط اول:مأموم قصد اقتدا به امام جماعت را داشته باشد

مسئله ۱۶۹۵ . اگر انگیزه مأموم در اقتدا به امام، تقرّب به خداوند متعال باشد، کافی است؛ امّا اگر اقتدای او به امام جماعت به انگیزه دیگری مثل رهایی از وسواس یا آسان شدن نماز خواندن بر او و مانند آن باشد، در صورتی که در این انگیزه هم قصد قربت نماید، جماعتش صحیح است امّا بدون قصد قربت در این انگیزه، نماز جماعتش بنابر احتیاط واجب، صحیح نیست.

شرط دوم:بین امام و مأموم و همچنین بین مأموم و مأموم دیگر که واسطه بین مأموم و امام است حائلی نباشد

مسئله ۱۶۹۶ . منظور از حائل در شرط دوّم صحّت نماز جماعت، چیزی است که آنها را از هم جدا کند، خواه مانع از دیدن شود، مانند پرده یا دیوار و امثال اینها و خواه مانع نشود، مانند شیشه صاف و بی رنگ، پس اگر در تمام حالت‌های نماز یا بعضی از آنها، بین امام ومأموم یا بین مأموم و مأموم دیگر که واسطه اتّصال است، چنین حائلی باشد، جماعت باطل خواهد شد و زن از این حکم استثناء شده است، چنان‌که در مسأله بعد خواهد آمد.

مسئله ۱۶۹۷ . اگر امام جماعت، مرد و مأموم، زن باشد، چنانچه بین آن زن و امام، یا بین آن زن و مأموم دیگری که مرد است و زن به واسطه او به امام متّصل شده است، پرده، شیشه و مانند آن باشد، اشکال ندارد؛ امّا احکام مربوط به وجود حائل بین صفوف خودِ بانوان و همچنین در موردی‌که امام جماعت و مأموم هر دو زن هستند، همانند احکام وجود حائل در نماز جماعت مردان می‌باشد.

مسئله ۱۶۹۸ . اگر بعد از شروع به نماز، بین مأموم و امام، یا بین مأموم و کسی که مأموم به واسطه او متّصل به امام است، پرده یا چیز دیگری حائل شود، جماعت باطل می‏شود و لازم است مأموم به وظیفه فرادا عمل نماید؛ البتّه از این حکم همچنان‌که گذشت، زن استثناء شده است.

مسئله ۱۶۹۹ . اگر به جهت طولانی بودن صف اوّل - نه وجود حائل - کسانی که دو طرف صف ایستاده‏اند، امام را نبینند، می‏توانند اقتدا کنند و نیز اگر به علّت طولانی بودن یکی از صفهای دیگر، کسانی که دو طرف آن ایستاده‏اند صف جلوی خود را نبینند، می‏توانند اقتدا نمایند.

مسئله ۱۷۰۰ . اگر صف‌‌های جماعت تا دربِ مسجد - که باز می‌‌باشد - برسد، مأمومی که مقابل درب، پشت صف ایستاده و بین او و صفِ جلویش که در داخل مسجد می‏باشد، حائلی نباشد، نمازش به جماعت، صحیح است و نیز کسانی که پشت سر او اقتدا می‌کنند نمازشان به جماعت، صحیح ‌می‌باشد؛ بلکه کسانی که در دو طرفِ صف اوّلِ تشکیل شده در قسمت بیرون درب مسجد ایستاده‏اند و از جهت مأموم دیگر، اتّصال به جماعت دارند، هرچند نتوانند هیچ یک از افراد صف جلوی خود را که داخل مسجد هستند، به سبب وجود حائل (دیوار مسجد) ببینند، نماز جماعتشان صحیح است و به طور کلّی در صحّت نماز جماعت، شرط نیست که مأموم حدّاقل یک نفر از صف جلوی خویش را ببیند و اتّصال کافی است.

مسئله ۱۷۰۱ . کسی که پشت ستون ایستاده، اگر از طرف راست یا چپ به واسطه مأموم دیگر به امام متّصل نباشد، نمی‏تواند اقتدا کند؛ ولی چنانچه از طرف راست یا چپ به امام اتّصال داشته باشد می‌تواند اقتدا نماید هرچند نتواند هیچ یک از مأمومین صف جلوی خود را ببیند.

شرط سوم: جای ایستادن امام از جای مأموم بلندتر نباشد

مسئله ۱۷۰۲ . اگر جای ایستادن امام به مقدار ناچیز از جای ایستادن مأموم بلندتر باشد اشکال ندارد و نیز اگر زمین سراشیب باشد و امام در طرفی که بلندتر است بایستد، در صورتی که سراشیبی آن زیاد نباشد و طوری باشد که به آن زمین مسطّح می‌گویند، مانعی ندارد.

مسئله ۱۷۰۳ . اگر جای مأموم بلندتر از جای امام باشد، اشکال ندارد؛ ولی اگر به قدری بلندتر باشد که نگویند اجتماع کرده‏اند، جماعت صحیح نیست.

شرط چهارم:مأموم جلوتر از امام نایستد

مسئله ۱۷۰۴ . مأموم نباید جلوتر از امام بایستد - چه مرد باشد چه زن، یک نفر باشد یا چند نفر باشند - بلکه اگر مأمومینِ مرد در جماعت حضور دارند و بیشتر از یک نفر هستند، احتیاط واجب آن است که مساوی امام جماعت نایستند و مقداری عقب‌‌تر بایستند و احتیاط مستحب است که پشت سر امام بایستند ولی اگر مأمومِ مرد، تنها یک نفر باشد، اشکال ندارد که مساوی امام بایستد و احتیاط مستحب است که در مکان رکوع و سجده و نشستن خودش هم از امام جلوتر نباشد.

مسئله ۱۷۰۵ . اگر مأموم، زن و امام جماعت، مرد باشد، بنابر احتیاط واجب، باید مأمومِ زن از امام عقب‏تر بایستد و این فاصله حدّاقل به مقداری باشد که جای سجده او مساوی جای دو زانوی امام در حال سجده باشد و احتیاط مستحب است که زن به گونه‌‌ای عقب‌‌تر باشد که محل سجده او پشت جای ایستادن امام باشد. همچنین اگر واسطه اتّصال مأمومِ زن به امام جماعت، مأمومِ مرد است، بنابر احتیاط واجب، باید مأمومِ زن از مأمومِ مرد عقب‏تر بایستد، حداقلّ به مقداری که جای سجده او مساوی جای دو زانوی مأموم مرد در حال سجده باشد و احتیاط مستحب است که زن به گونه‌‌ای عقب‌‌تر باشد که محل سجده او پشت جای ایستادن مأمومِ مرد باشد.

مسئله ۱۷۰۶ . اگر امام و مأموم، هر دو زن باشند، احتیاط واجب آن است که امام جماعت و مأمومینِ صف اول، همه در یک ردیف بایستند و امام جلوتر از دیگران نایستد.

مسئله ۱۷۰۷ . اگر مأموم، یک مرد باشد، مستحب است طرف راست امام بایستد و اگر یک زن باشد، باز هم مستحب است که در طرف راست امام بایستد، ولی بنابر احتیاط لازم، حداقلّ به مقداری که مکان سجده زن مساوی جای دو زانوی امام در حال سجده باشد، از او عقب‏تر بایستد و احتیاط مستحب است که زن به گونه‌‌ای عقب‌‌تر باشد که محل سجده او پشت جای ایستادن امام باشد.

مسئله ۱۷۰۸ . اگر مأموم، یک مرد و یک زن یا یک مرد و چند زن باشند، مستحب است مرد طرف راست امام بایستد و یک زن یا چند زن پشت سر امام بایستند؛ البتّه بنابر احتیاط، لازم است مأمومین زن، حداقل به مقداری که در مسأله قبل ذکر شد، از امام جماعت عقب‌‌تر بایستند.

مسئله ۱۷۰۹ . اگر مأمومین، چند مرد و یک یا چند زن باشند، مستحب است مردان پشت سر امام جماعت و زنان پشت سر مردان بایستند و حداقل مقداری که بنابر احتیاط، باید زن یا زنان از امام عقب‌‌تر بایستند در مسأله (۱۷۰۷) گفته شد.

شرط پنجم:اتّصال بین صف‌های نماز جماعت رعایت شود

مسئله ۱۷۱۰ . در نماز جماعت فاصله بین مأموم و امام، نباید عرفاً زیاد باشد؛ بلکه احتیاط واجب آن است که بین جای سجده مأموم و جای ایستادن امام بیشتر از بزرگترین قدم معمولی[۳] فاصله نباشد و همین حکم در مورد فاصله انسان با مأمومی که جلوی او ایستاده و از طریق او به امام متصل است، جاری می‌باشد و احتیاط مستحب آن است که جای ایستادن مأموم با جای ایستادن امام یا کسی که جلوی او ایستاده، بیش از اندازه بدن انسان در حالی که به سجده می‌رود، فاصله نداشته باشد.

مسئله ۱۷۱۱ . اگر مأموم از سمت جلو به امام متّصل نباشد ولی به واسطه کسی که طرف راست یا چپ او اقتدا کرده به امام متّصل باشد، نباید فاصله بین مأموم و شخصی که وسیله اتّصال او به امام است، عرفاً زیاد باشد؛ بلکه بنابر احتیاط لازم، باید با چنین شخصی که در طرف راست یا چپ او اقتدا کرده، بیشتر از بزرگترین قدم معمولی فاصله نداشته باشد.

مسئله ۱۷۱۲ . اگر مأموم می‌‌خواهد از طریق مأمومین دیگر به امام جماعت متّصل شود، اتّصال به امام جماعت از سمت جلو و سمت راست و سمت چپ امکان پذیر است؛ ولی نمی‌تواند از طریق مأموم پشت سر به امام جماعت متّصل شود. همچنین لازم نیست مأموم از سه طرف (جلو، سمت راست، سمت چپ) به امام جماعت متّصل باشد بلکه اتّصال از یک طرف کافی است.

مسئله ۱۷۱۳ . اگر در میان نماز، بین مأموم و امام، یا بین مأموم و کسی که مأموم به واسطه او به امام متّصل است، فاصله زیاد پیش بیاید، ارتباط مأموم با امام قطع شده و نماز فرادا می‌‌شود؛ بلکه اگر بیشتر از یک قدم بزرگ فاصله پیدا شود، هرچند فاصله زیاد صادق نباشد، بنابر احتیاط واجب، نماز مأموم فرادا می‌‌شود و می‌تواند نمازش را به قصد فرادا ادامه دهد.

مسئله ۱۷۱۴ . بعد از تکبیرة الاحرام امام، اگر افرادی از صف جلو که واسطه اتّصال فرد به امام هستند، آماده نماز بوده و تکبیر گفتن آنان نزدیک باشد، نمازگزاری که در صف بعد ایستاده، می‌تواند تکبیر بگوید؛ هرچند آن افراد، هنوز تکبیر نگفته باشند؛ همچنین اگر مأموم در صف اول ایستاده، بعد از تکبیر امام چنانچه مأمومینی که واسطه اتّصال او به امام هستند، آماده نماز باشند و تکبیر گفتن آنان نزدیک باشد، می‌تواند تکبیر بگوید؛ ولی احتیاط مستحب آن است که در هر دو صورت مأموم صبر کند تا تکبیر گفتن مأمومینی که واسطه اتّصال او به امام جماعت هستند، تمام شود سپس تکبیرةالاحرام را بگوید.

مسئله ۱۷۱۵ . اگر نماز همه کسانی که در صف جلوی فرد هستند تمام شود و فوراً برای نماز دیگری به امام اقتدا نکنند، چنانچه فاصله بین افرادی که در صف عقب هستند با کسانی که در صف جلوتر از کسانی که نمازشان تمام شده قرار دارند، عرفاً زیاد باشد جماعت صف عقب باطل می‌شود و نماز آنان فرادا می‌‌گردد. همچنین اگر فاصله مذکور زیاد نباشد ولی کسانی که در صف جلو نمازشان تمام شده و قصد اقتدای مجدّد به امام را ندارند به گونه‌‌ای بایستند که عرفاً حائل محسوب شوند و ارتباط بین صفوف به جهت وجود آن حائل، کلاً قطع گردد، جماعت صف عقب باطل می‌شود و نماز آنان فرادا می‌‌گردد و اما اگر حائل محسوب نمی‌شوند و فاصله هم عرفاً زیاد نیست ولی بیشتر از بزرگترین قدم معمولی است جماعت صف عقب بنابر احتیاط واجب صحیح نمی‌باشد.

مسئله ۱۷۱۶ . اگر نماز همه کسانی که در صف جلوی فرد هستند تمام شود و فوراً اقتدا بکنند و فاصله مذکور، عرفاً زیاد باشد یا بیشتر از بزرگترین قدم معمولی باشد، هرچند زیاد هم محسوب نگردد، جماعت صف بعد بنابر احتیاط واجب صحیح نمی‌باشد.

مسئله ۱۷۱۷ . اگر واسطه اتّصال در جماعت، بچّه ممیز باشد، چنانچه ندانند نماز او باطل است یا نه و احتمال عقلایی بدهند که نمازش صحیح باشد، می‌توانند اقتدا کنند و همچنین اگر در جماعتی که امام آن شیعه دوازده امامی است، واسطه اتّصال، شیعه دوازده امامی نباشد، چنانچه نماز او بر طبق مذهب وی صحیح باشد، می‌توانند اقتدا کنند.

مسئله ۱۷۱۸ . اگر نمازگزار بداند نماز مأمومینی که واسطه اتّصال او به امام جماعت هستند باطل است، نمی‌تواند به واسطه آنان به امام اقتدا کند؛ ولی اگر نداند نماز آنان صحیح است یا نه، می‌تواند اقتدا نماید.

مسئله ۱۷۱۹ . اتصال مأمومین مرد به امام جماعت به وسیله مأموم یا مأمومین زن کافی نیست.

شرط ششم:متابعت و پیروی از امام جماعت مراعات گردد

مسئله ۱۷۲۰ . در نماز جماعت شرط است مأموم از امام جماعت، متابعت و پیروی نماید که توضیح موارد واجب وغیر واجب پیروی از امام در مسائل بعد ذکر می‌شود.

مسئله ۱۷۲۱ . در صحّت جماعت شرط است که مأموم تکبیرة الاحرام نماز را قبل از امام جماعت نگوید. همچنین نباید تکبیرة الاحرام را قبل از امام به پایان برساند، بلکه احتیاط مستحب آن است که تا تکبیر امام تمام نشده تکبیر نگوید.

مسئله ۱۷۲۲ . اگر مأموم سهواً پیش از امام سلام دهد، نمازش به جماعت صحیح است و لازم نیست دوباره با امام سلام بدهد، بلکه اگر عمداً هم پیش از امام سلام دهد، اشکال ندارد و نمازش به جماعت صحیح است.

مسئله ۱۷۲۳ . اگر مأموم غیر از تکبیرة الاحرام، ذکرهای دیگر نماز را قبل از امام بگوید اشکال ندارد، ولی اگر مأموم این ذکرها را می‌‌شنود یا بداند امام چه وقت آن‌ها را می‌گوید، احتیاط مستحب آن است که پیش از امام نگوید.

مسئله ۱۷۲۴ . مأموم باید غیر از آنچه در نماز خوانده می‌شود، کارهای دیگر آن مانند رکوع و سجود و نشستن و برخاستن را با امام یا کمی بعد از امام به جا آورد و اگر عمداً قبل از امام انجام دهد یا مدّتی زیادی بعد از امام - طوری که متابعت و پیروی در آن کار صدق نکند - انجام دهد، جماعتش در آن جزء باطل می‌شود؛ بلکه بنابر احتیاط واجب جماعتش کاملاً باطل می‌شود؛ ولی اگر نمازگزار به وظیفه فرادا عمل نماید به تفصیلی که در مسأله‌ (۱۷۳۵) خواهد آمد، نمازش صحیح است.

مسئله ۱۷۲۵ . اگر مأموم سهواً پیش از امام سر از رکوع بردارد چنانچه اطمینان دارد که اگر برگردد، در رکوع، به امام می‌رسد، بنابر احتیاط لازم، باید به رکوع برگردد و با امام سر بردارد و در این صورت زیاد شدن رکوع که رکن است نماز را باطل نمی‌کند و اگر عمداً بر نگردد، جماعتش، بنابر احتیاط، باطل می‌شود ولی نمازش به تفصیلی که در مسأله (۱۷۳۵) خواهد آمد صحیح است؛ ولی اگر به رکوع برگردد و پیش از آنکه به رکوع امام برسد، امام سر بردارد، نمازش بنابر احتیاط واجب، باطل است.

مسئله ۱۷۲۶ . اگر اشتباهاً سر از سجده بردارد و ببیند امام در سجده است چنانچه اطمینان دارد که اگر برگردد در سجده به امام می‌رسد، بنابر احتیاط لازم، باید به سجده برگردد و چنانچه در هر دو سجده این اتّفاق بیفتد، برای زیاد شدن دو سجده که رکن است، نماز باطل نمی‌شود.

مسئله ۱۷۲۷ . کسی که اشتباهاً قبل از امام سر از سجده برداشته، هرگاه به سجده برگردد و معلوم شود امام قبل از رسیدن او به سجده، سر برداشته است، نمازش صحیح است؛ ولی اگر در هر دو سجده این اتفاق بیفتد، نمازش - بنابر احتیاط واجب - باطل است.

مسئله ۱۷۲۸ . اگر مأموم اشتباهاً سر از رکوع یا سجده بردارد و سهواً یا به خیال اینکه به امام نمی‌رسد، به رکوع یا سجده برنگردد، جماعت و نمازش صحیح است.

مسئله ۱۷۲۹ . اگر مأموم سر از سجده بردارد و ببیند امام در سجده است، چنانچه به خیال اینکه سجده اول امام است، به قصد اینکه با امام سجده کند، به سجده رود و بفهمد سجده دوم امام بوده، آن سجده، سجده دوم او به حساب می‌‌آید و اگر به خیال اینکه سجده دوم امام است، به سجده رود و بفهمد سجده اول امام بوده، باید سجده را به قصد متابعت و همراهی با امام تمام کند و دوباره با امام به سجده رود و در هر صورت، احتیاط مستحب آن است که نماز را با جماعت تمام کند و دوباره بخواند.

مسئله ۱۷۳۰ . اگر مأموم سهواً قبل از امام به رکوع رود و طوری باشد که اگر سر بردارد به مقداری از قرائت امام می‌رسد، چنانچه ذکر رکوع را به مقدار واجب بگوید و فوراً سر بردارد و بعد از تمام شدن قرائت با امام به رکوع رود، نمازش صحیح است و اگر عمداً برنگردد، بنابر احتیاط واجب جماعتش صحیح نیست؛ ولی نمازش به تفصیلی که در مسأله (۱۷۳۵) خواهد آمد، صحیح می‏باشد.

مسئله ۱۷۳۱ . اگر مأموم سهواً پیش از امام به رکوع رود و طوری باشد که اگر برگردد به چیزی از قرائت امام نمی‌رسد، لازم است ذکر رکوع را به مقدار واجب بگوید، سپس بنابر احتیاط لازم سر برداشته و به قصد متابعت و همراهی، با امام جماعت به رکوع رود و در این صورت گفتن ذکر در رکوع دوم احتیاط مستحب است؛ ولی اگر گفتن ذکر در رکوع اوّل، موجب ترک متابعت امام جماعت در رکوع می‌شود (یعنی اگر ذکر را بگوید فرصتی برای سر برداشتن و رکوع با امام جماعت باقی نمی‌‌ماند) متابعت را ترک کند و در حال رکوع باقی بماند، تا امام جماعت به او ملحق ‌شود و در موردی که وظیفه‌اش سر برداشتن و متابعت از امام جماعت است، اگر عمداً بر نگردد جماعتش بنابر احتیاط واجب صحیح نیست؛ ولی نمازش به تفصیلی که در مسأله (۱۷۳۵) خواهد آمد، صحیح است.

مسئله ۱۷۳۲ . اگر مأموم سهواً قبل از امام به سجده برود لازم است ذکر سجود را به مقدار واجب بگوید و بنابر احتیاط لازم، سر برداشته سپس به قصد پیروی از امام جماعت به سجده برود و در این صورت، گفتن ذکر در این سجده احتیاط مستحب است. ولی اگر گفتن ذکر در سجده اول موجب ترک متابعت امام جماعت در سجود می‌شود، متابعت را ترک کند و در حال سجده باقی بماند تا امام جماعت به او ملحق ‌شود و در موردی که وظیفه‌اش سر برداشتن و متابعت از امام جماعت است اگر عمداً بر نگردد، جماعتش بنابر احتیاط واجب صحیح نیست؛ ولی نمازش به تفصیلی که در مسأله (۱۷۳۵) خواهد آمد، صحیح است.

مسئله ۱۷۳۳ . اگر امام در رکعتی که قنوت ندارد اشتباهاً قنوت بخواند، یا در رکعتی که تشهّد ندارد اشتباهاً مشغول خواندن تشهّد شود، مأموم نباید قنوت و تشهّد را بخواند، ولی نمی‏تواند پیش از امام به رکوع رود، یا پیش از ایستادن امام بایستد؛ بلکه باید صبر کند تا قنوت و تشهّد امام تمام شود و بقیه نماز را با او بخواند.

مسئله ۱۷۳۴ . کسی که یک یا چند رکعت دیرتر به امام اقتدا کرده است در صورتی که می‌داند اگر سوره یا قنوت را تمام کند به رکوع امام نمی‌رسد، چنانچه عمداً سوره یا قنوت را بخواند و به رکوع نرسد، جماعتش در آن جزء - بلکه بنابر احتیاط واجب کاملاً - باطل می‌شود؛ ولی چنانچه به وظیفه فرادا عمل نماید نمازش صحیح است و کسی که اطمینان دارد اگر سوره را شروع کند یا اگر شروع کرده تمام نماید به رکوع امام می‌رسد، در صورتی که زیاد طول نکشد، احتیاط مستحب آن است که سوره را شروع کند یا اگر شروع کرده تمام نماید؛ ولی اگر زیاد طول بکشد طوری که نگویند متابعت و همراهی امام می‌کند، باید شروع نکند و چنانچه شروع کرده تمام ننماید وگرنه جماعتش در آن جزء بلکه بنابر احتیاط واجب کاملاً باطل خواهد شد؛ ولی اگر به توضیحی که در مسأله (۱۷۳۵) خواهد آمد به وظیفه فرادا عمل کند، نمازش صحیح است.

شرط هفتم:مأموم در بین نماز بدون عذر قصد فرادا نکند

مسئله ۱۷۳۵ . اگر مأموم در بین نماز بدون عذر قصد فرادا نماید، جماعتش بنابر احتیاط واجب صحیح نیست؛ ولی نمازش صحیح است مگر آنکه به وظیفه فرادا عمل نکرده باشد که بنابر احتیاط واجب، باید نماز را دوباره بخواند ولی اگر چیزی را کم و زیاد کرده باشد که در صورت عذر، نماز را باطل نمی‌کند، دوباره خواندن نماز لازم نیست؛ مثلاً اگر از اول نماز قصد فرادا کردن آن را نداشته و حمد وسوره را نخوانده ولی در حال رکوع چنین قصدی برایش پیدا شود، در این صورت می‌تواند نمازش را به قصد فرادا تمام کند و لازم نیست که آن را دوباره بخواند و همچنین است حکم اگر مأموم در نماز جماعت از اوّل نماز قصد فرادا کردن آن را نداشته و یک سجده را برای متابعت و همراهی زیاد کرده باشد و بعد از آن چنین قصدی برایش پیش آید، امّا اگر مأموم از اول نماز قصد فرادا کردن آن را داشته و حمد وسوره را نخوانده باشد، بنابر احتیاط واجب، جماعت، بلکه اصل نمازش صحیح نمی‌باشد؛ مگر آنکه جاهل قاصر باشد (یعنی در فراگیری مسأله کوتاهی نکرده باشد) و رکنی را به قصد متابعت از امام جماعت، اضافه نکرده باشد که در این صورت لازم نیست نمازش را دوباره بخواند.

مسئله ۱۷۳۶ . اگر مأموم بعد از حمد و سوره امام جماعت، به علّت عذری نیّت فرادا کند، لازم نیست حمد و سوره را بخواند، ولی اگر بدون عذر باشد یا پیش از تمام شدن حمد و سوره نیّت فرادا نماید، بنابر احتیاط، لازم است همه حمد و سوره را بخواند.

مسئله ۱۷۳۷ . اگر در بین نماز جماعت نیّت فرادا نماید، نمی‌تواند دوباره نیّت جماعت کند و همچنین است بنابر احتیاط واجب، اگر مردّد شود که نیّت فرادا کند یا نه و بعد تصمیم بگیرد که نماز را با جماعت تمام کند.

مسئله ۱۷۳۸ . اگر شک کند که در بین نماز نیّت فرادا کرده یا نه، باید بنا بگذارد که نیّت فرادا نکرده است.

مسئله ۱۷۳۹ . اگر نماز امام جماعت تمام شود و مأموم مشغول تشهّد یا سلام اوّل باشد، لازم نیست نیّت فرادا کند.

شرط هشتم: مأموم در حال قیام یا رکوع امام به او اقتدا کند

مسئله ۱۷۴۰ . در نماز جماعت شرط است مأموم در حال قیام امام یا در رکوع امام، به وی رسیده و به او اقتدا نماید و توضیح موارد رسیدن به امام جماعت در مسائل بعد ذکر می‏شود.

مسئله ۱۷۴۱ . اگر مأموم موقعی که امام جماعت در رکوع است اقتدا کند و به رکوع امام برسد، هرچند ذکر امام تمام شده باشد نمازش صحیح است و یک رکعت محسوب می‌شود؛ امّا اگر مأموم اقتدا نماید و به مقدار رکوع خم شود و به رکوع امام نرسد، نمازش به جماعت تشکیل نمی‌‌شود و در صورتی‌‌که مطمئن بوده به رکوع امام می‌رسد نمازش فرادا محسوب می‌‌شود و می‌تواند نمازش را فرادا تمام کند[۴] یا برای رسیدن به رکعت بعد نماز را شکسته و رها کند و امّا اگر مطمئن نبوده و به احتمال رسیدن به رکوع اقتداء نموده، نمازش باطل است.

مسئله ۱۷۴۲ . اگر مأموم موقعی که امام در رکوع است اقتدا کند و به مقدار رکوع خم شود و شک کند که به رکوع امام رسیده یا نه، چنانچه شکش بعد از رسیدن به حدّ رکوع باشد جماعتش صحیح است؛ هرچند مشغول ذکر رکوع نشده باشد و در غیر این صورت حکم کسی را دارد که به رکوع امام نرسیده که در مسأله قبل ذکر شد.

مسئله ۱۷۴۳ . اگر مأموم موقعی که امام جماعت در رکوع است اقتدا کند و پیش از آنکه به اندازه رکوع خم شود، امام سر از رکوع بردارد، بین سه کار مخیّر است یا نماز را فرادا تمام کند، یا اینکه همراه امام جماعت به قصد قربت مطلقه به سجده رود (یعنی سجده را به قصد سجده مخصوص نماز یا سجده خاص دیگری به جا نیاورد؛ بلکه قصدش به طور کلی قربةً الی اللّه باشد) و بعد در حال ایستادن تکبیر را به قصد أعمّ از تکبیرة‌الاحرام و ذکر مطلق دوباره گفته و نماز را به جماعت بخواند و یا برای رسیدن به رکعت بعد نماز را قطع کرده و بشکند.

مسئله ۱۷۴۴ . اگر مأموم، اول نماز، یا بین حمد و سوره به امام جماعت اقتدا کند و سهواً قبل از آنکه به رکوع برود، امام سر از رکوع بردارد، نماز او به طور جماعت صحیح است.

مسئله ۱۷۴۵ . اگر امام جماعت ایستاده باشد و مأموم نداند که در کدام رکعت است می‌تواند اقتدا کند و بنابر احتیاط واجب، باید حمد و سوره را آهسته به قصد أعمّ از جزئیّت نماز و قرائت قرآن بخواند و در این صورت نمازش به جماعت صحیح است؛ هرچند بعداً بفهمد که امام در رکعت اول یا دوم بوده است.

مسئله ۱۷۴۶ . اگر در بین نماز شک کند که اقتدا کرده یا نه، چنانچه به نشانه‏هایی اطمینان یا یقین پیدا کند که اقتدا کرده، باید نماز را به جماعت تمام کند و در غیر این صورت، باید نماز را به نیّت فرادا تمام نماید.

مسئله ۱۷۴۷ . اگر مأموم در رکعت دومِ امام اقتدا کند، لازم نیست حمد و سوره را بخواند؛ ولی مستحب است قنوت و تشهّد را با امام‏بخواند و احتیاط واجب آن است که موقعِ نشستن برای تشهّد، به صورت تجافی بنشیند (یعنی انگشتان دست و سینه پا را به زمین بگذارد و زانوها را از زمین کمی بلند کند) - هرچند نخواهد در حال تجافی تشهّد را بخواند همچنین مأموم باید بعد از تشهّد با امام جماعت برخیزد و حمد و سوره را آهسته بخواند - و اگر برای سوره وقت ندارد، حمد را تمام کند و در رکوع خود را به امام برساند و اگر برای تمام حمد وقت ندارد به گونه‌ای که چنانچه حمد را تمام کند به رکوع امام نمی‌رسد، می‌تواند یا نماز را فرادا نماید و یا حمد را به مقداری که وقت دارد خوانده، سپس حمد را قطع کرده و خود را به رکوع امام جماعت برساند؛ هرچند احتیاط مستحب آن است که نماز را به نیّت فرادا تمام کند.

مسئله ۱۷۴۸ . اگر مأموم موقعی که امام جماعت در رکعت دوّم نماز چهار رکعتی است اقتدا کند، باید مأموم در رکعت دوّم نمازش که رکعت سوّم امام است، بعد از دو سجده بنشیند و تشهّد را به مقدار واجب بدون مستحبات بخواند، سپس برخیزد و چنانچه برای گفتن سه مرتبه تسبیحات اربعه وقت ندارد، باید تسبیحات اربعه را یک مرتبه بگوید و در رکوع خود را به امام جماعت برساند و اگر وقت برای گفتن یک بار تسبیحات اربعه نباشد، باز هم لازم است فوراً یک بار تسبیحات اربعه را بخواند و در این صورت، اگر به رکوع امام نرسد معذور است و جماعتش صحیح می‌باشد.

مسئله ۱۷۴۹ . اگر امام جماعت در رکعت سوم یا چهارم باشد و مأموم بداند یا احتمال بدهد که اگر اقتدا کند و حمد را بخواند، به رکوع امام نمی‌رسد، بنابر احتیاط لازم، باید صبر کند تا امام به رکوع برود و بعد اقتدا نماید.

مسئله ۱۷۵۰ . اگر مأموم در حال قیامِ رکعت سوم یا چهارمِ امام اقتدا کند، باید حمد و بنابر احتیاط لازم، یک سوره کامل را بخواند و اگر برای سوره وقت ندارد، باید حمد را تمام کند و در رکوع، خود را به امام جماعت برساند.

 امّا اگر مأموم در حال قیامِ رکعت سوم یا چهارمِ امام با اطمینان به اینکه می‌‌تواند حمد را تمام نماید، اقتدا کند ولی پس از اقتدا متوجّه ‌‌شود برای تمام حمد وقت ندارد به گونه‌ای که چنانچه آن را تمام کند به رکوع امام جماعت نمی‌رسد، در این صورت، حمد را به مقداری که وقت دارد خوانده، سپس آن را قطع کرده و بدون آنکه باقیمانده حمد را بخواند خود را به رکوع امام جماعت برساند، هرچند احتیاط مستحب در این حالت آن است که قصد فرادا کرده و نماز را فرادا تمام کند.

مسئله ۱۷۵۱ . اگر مأموم در حال قیامِ رکعت سوّم امام جماعت در نماز چهار رکعتی اقتدا کند، در رکعت چهارمِ امام که رکعت دوّم مأموم می‌‌باشد، باید حمد و بنابر احتیاط لازم، یک سوره کامل را بخواند و اگر برای سوره وقت ندارد، باید حمد را تمام کند و در رکوع، خود را به امام جماعت برساند و اگر برای تمام حمد وقت ندارد، حکمی که در مسأله قبل ذکر شد، جاری می‌شود.

مسئله ۱۷۵۲ . اگر رکعت اوّل یا دوّم مأموم، رکعت سوّم یا چهارم امام باشد، باید مأموم، حمد و سوره را به تفصیلی که در مسأله قبل ذکر شد، بخواند و واجب است آن را آهسته بخواند حتّی «بسم اللّه الرحمن الرحیم» آن را هم بنابر احتیاط واجب، آهسته بگوید و چنانچه آن را سهواً یا به علّت ندانستن مسأله، بلند خوانده باشد، نمازش صحیح است.

مسئله ۱۷۵۳ . اگر مأموم به خیال اینکه امام جماعت در رکعت اوّل یا دوّم است، حمد و سوره را نخواند و بعد از رکوع بفهمد که در رکعت سوم، یا چهارم بوده، نمازش صحیح است؛ ولی اگر مأموم پیش از رکوع بفهمد، باید حمد و سوره را بخواند و اگر وقت ندارد، طوری که در مسأله (۱۷۵۰) گفته شد، عمل نماید.

مسئله ۱۷۵۴ . اگر مأموم به خیال اینکه امام در رکعت سوّم یا چهارم است، حمد و سوره را بخواند و پیش از رکوع یا بعد از آن بفهمد که در رکعت اوّل یا دوّم بوده، نمازش صحیح است و اگر در بین حمد و سوره بفهمد، لازم نیست آنها را تمام کند و در صورتی که بخواهد آن را تمام کند، تنها در مواردی که در مسائل (۱۶۹۰ تا ۱۶۹۳) مطرح شده، می‌تواند این کار را انجام دهد.

مسئله ۱۷۵۵ . کسی که یک رکعت از امام عقب مانده، بهتر آن است که وقتی امام جماعت تشهّد رکعت آخر را می‌خواند، به حالت تجافی بنشیند؛ یعنی انگشتان دست و سینه پا را به زمین بگذارد و زانوها را بلند نگهدارد و صبر کند تا امام سلام نماز را بگوید و بعد برخیزد و اگر در همان جا بخواهد قصد فرادا نماید، مانعی ندارد و نماز را فرادا ادامه می‌دهد.

مسئله ۱۷۵۶ . اگر فرد موقعی برسد که امام مشغول خواندن تشهّد آخر نماز است، چنانچه بخواهد به ثواب جماعت برسد، باید بعد از نیّت و گفتن تکبیرة الاحرام بنشیند (نشستن معمولی، نه نیم خیز) و می‌تواند تشهّد را به قصد قربت مطلقه با امام بخواند (یعنی قصد خواندن خصوص تشهّد نماز را نداشته باشد؛ بلکه نیتش در خواندن تشهد، به طور کلی قربةً الی اللّه باشد) همچنان که می‌تواند خواندن آن را ترک نماید؛ ولی سلام را بنابر احتیاط واجب نگوید و صبر کند تا امام سلام نماز را بدهد، بعد بایستد بدون آنکه دوباره نیّت کند یا تکبیرة الاحرام بگوید، حمد و سوره را بخواند و آن را رکعت اوّل نماز خود محسوب نماید و نماز را ادامه دهد.

مسئله ۱۷۵۷ . اگر موقعی که نمازگزار مشغول نماز مستحبّی است، نماز جماعت بر پا شود و وی ترس این داشته باشد که چنانچه نماز مستحبّی را تمام کند به جماعت ‏نرسد، هرچند به این مقدارکه تکبیرة الاحرام امام را درک نکند، مستحب است نماز را رها کرده و مشغول نماز جماعت شود؛ بلکه در این صورت بعید نیست با شروع گفتن اقامه در نماز جماعت، قطع نماز مستحبّی، مستحب باشد.

مسئله ۱۷۵۸ . اگر نمازگزار موقعی که مشغول نماز واجب سه رکعتی یا چهار رکعتی است، نماز جماعت بر پا شود چنانچه برگزاری نماز جماعت برای همان نمازی باشد که نمازگزار مشغول خواندن آن است و وارد قیام رکعت سوم نشده مستحب است نیّت نماز واجبش را به مستحبی برگرداند و آن را به نیّت نماز مستحبّی دو رکعتی تمام کند و خود را به جماعت برساند و چنانچه فرد بعد از برگرداندن نیّت تصمیم بگیرد که نماز مستحبی را بشکند، مانعی ندارد و حکمی که در مسأله ‌قبل برای نماز مستحبی ذکر شد، در مورد این نماز مستحبّی نیز جاری می‌شود.

امّا اگر نمازگزار برای رکعت سوّم ایستاده و به رکوع نرفته، بنابر احتیاط واجب، برگرداندن نیّت از نماز واجب به نماز مستحبّی صحیح نیست.

شایان ذکر است:

الف. جواز برگرداندن نیّت شامل نماز دو رکعتی واجب مثل نماز صبح نمی‌‌شود و مشروعیّت برگرداندن نیّت از نماز دو رکعتی واجب به نماز دو رکعتی مستحبّی ثابت نیست.

ب. جواز برگرداندن نیّت از واجب به مستحب، چنانچه فرد از ابتدا بنای بر قطع نماز مستحب را داشته باشد، محلّ اشکال است و احتیاط واجب در ترک این طور برگرداندن نیّت است.

شرط نهم:امام در نزد مأموم معیّن باشد

مسئله ۱۷۵۹ . در نماز جماعت شرط است که مأموم در هنگام نیّت، امام را معیّن نماید ولی دانستن اسم او لازم نیست و معیّن بودن اجمالی کافی است و اگر نیّت کند اقتدا می‌کنم به امام جماعت حاضر، نمازش صحیح است هرچند نیّت را به زبان نیاورد.

شرط دهم: امام جماعت دارای شرایط امامت باشد

مسئله ۱۷۶۰ . برای صحیح بودن نماز جماعت امام جماعت باید دارای شرایطی باشد که این شرایط در مسائل بعد ذکر می‌شود.

شرایط امام جماعت

شرط اول، دوم، سوم و چهارم: بالغ، عاقل، حلال زاده و شیعه دوازده امامی باشد

مسئله ۱۷۶۱ . اقتدا به بچّه‌‌ای که ده سالش کامل شده احتمال دارد جایز باشد؛ ولی احتیاط واجب در ترک این کار است. همچنین بنابر احتیاط واجب، امامت فرد غیر بالغ برای افراد غیر بالغ صحیح نیست.

شرط پنجم: عادل باشد

مسئله ۱۷۶۲ . اقتدا به امام جماعت غیر عادل و نیز کسی که معلوم نیست عادل است یا نه، صحیح نیست و عدالت این است که فرد واجبات را انجام دهد و کارهای حرام را ترک کند و نشانه آن حسن ظاهر در گفتار و رفتار و اعمال است به شرط آنکه انسان اطّلاع از خلاف آن نداشته باشد و توضیح کامل معنای عدالت و راه‏های اثبات آن در فصل تقلید مسأله (۵) گذشت.

شرط ششم: قرائتش صحیح باشد

مسئله ۱۷۶۳ . قرائت امام جماعت باید صحیح باشد و حمد و سوره نماز را به عربی صحیح بخواند؛ بنابر این اقتدای مأمومی که قرائتش صحیح است به امامی که قرائتش صحیح نیست - هرچند امام در عملش شرعاً معذور باشد - جایز نمی‌باشد.

همچنین اگر امام و مأموم هر دو قرائتشان صحیح نباشد و در کلمه‌‌ای که آن را اشتباه تلفّظ می‏کنند مشترک نباشند، اقتدا صحیح نیست؛ بلکه اگر در کلمه‌‌ای که آن را اشتباه تلفّظ می‌‌کنند مشترک باشند، باز هم بنابر احتیاط واجب، اقتدا صحیح نمی‏باشد.

شایان ذکر است اقتدا به امامی که قرائت حمد و سوره‌‌اش صحیح نیست و شرعاً معذور از تصحیح آن است، در غیر محلّی که امام جماعت، خواندن حمد و سوره را از طرف مأمومین به عهده می‌‌گیرد اشکال ندارد؛ مثل اینکه مأموم در رکوع رکعت دوّم یا در رکعت سوّم یا چهارم به امام اقتدا نماید که محلّ قرائت گذشته است. همچنین اقتدا به امامی که اذکار رکوع یا سجود یا تشهّد یا تسبیحات اربعه و مانند آن را در نماز غلط می‌خواند و شرعاً معذور از تصحیح آن است اشکال ندارد.

مسئله 1764 . اگر فرد در صحیح بودن حمد و سوره امام جماعت شک داشته باشد، بنابر احتیاط واجب، نمی‌‌تواند در محلّی که امام، خواندن حمد و سوره را از طرف مأمومین به عهده می‌گیرد - مثل رکعت اوّل یا دوّم قبل از رکوع - به او اقتدا نماید. البتّه اگر بداند که امام جماعت قرائتش صحیح است ولی احتمال بدهد از روی سهو و اشتباه قرائت را غلط بخواند، به این احتمال اعتنا نمی‌‌شود و قرائتش حمل بر صحّت می‏گردد و می‌‌تواند به او اقتدا نماید.

شرط هفتم: در صورتی که مأموم مرد است، امام جماعت مرد باشد

مسئله 1765 . اقتدای زنان به امامی که زن است اشکال ندارد. امّا زن جایز نیست امام جماعت برای مردان باشد هرچند آن مردان از محرم‌های او باشند.

شرط هشتم: بنابر احتیاط واجب حدّ شرعی بر او جاری نشده باشد

مسئله 1766 . بنابر احتیاط واجب به امام جماعتی که حدّ شرعی بر او جاری شده و توبه کرده است، نمی‌توان اقتدا کرد.

شرط نهم: اگر مأموم نمازش ایستاده است، امام نیز نمازش ایستاده باشد

مسئله 1767 . کسی که ایستاده نماز می‌خواند، نمی‌تواند به کسی که نشسته یا خوابیده نماز می‌خواند، اقتدا کند و نیزکسی که نشسته نماز می‌خواند، نمی‌تواند به کسی که خوابیده نماز می‌خواند، اقتدا نماید؛ ولی اقتدای مأمومی که وظیفه او نماز نشسته است به امام جماعتی که ایستاده یا نشسته نماز می‌خواند اشکال ندارد.

مسئله 1768 . کسی که خوابیده نماز می‌خواند، بنابر احتیاط واجب اقتدای او صحیح نیست؛ چه امام ایستاده باشد، چه نشسته و چه خوابیده باشد.

شرط دهم: قبله او و مأموم یکی باشد

مسئله 1769 . کسی که اعتقاد دارد قبله در فلان جهت است جایز نیست به امام جماعتی اقتدا کند که اعتقاد دارد قبله در جهت دیگر است؛ مگر آنکه اختلاف بین دو جهت، کم و اندک باشد که عرفاً جماعت صادق باشد که در این صورت اقتدا اشکال ندارد.

شرط یازدهم: نمازش در نظر مأموم صحیح باشد

مسئله 1770 . تفصیل و جزئیات این شرط در کتاب‌های مفصل ذکر شده است که با توجه به آن در بعضی از موارد، اقتدا صحیح و در بعضی از موارد صحیح نمی‏باشد. در این قسمت به ذکر چند مثال اکتفاء می‌شود:

الف. اگر در کف دست امام مانعی است که به هیچ وجه رفع نمی‌‌شود و امام به علّت مجتهد بودن خودش یا به خاطر نظر مرجع تقلیدش معتقد است وظیفه‌‌اش وضوی جبیره‌‌ای یا غسل جبیره‌‌ای است، ولی مأموم از روی اجتهاد یا تقلید معتقد است وظیفه امام، تیمّم است، در این صورت، مأموم نمی‌‌تواند به امامی که با وضو یا غسل جبیره نماز می‌‌خواند اقتدا نماید.

ب. اگر مأموم می‌‌داند آبی که امام با آن وضو گرفته، نجس است، ولی امام اعتقاد به پاکی آب دارد، در این صورت اقتدای به او جایز نیست زیرا وضو گرفتن با آب نجس، حتّی در صورت جهل به آن هم موجب باطل شدن وضو و نماز می‌‌شود.

ج. اگر مأموم بداند امام وضو ندارد هرچند خود امام متوجّه نباشد، نمی‏تواند به او اقتدا کند.

د. اگر مأموم متوجّه شود لباس امام نجس است، ولی امام از نجاست لباسش اطّلاع نداشته باشد، در این حال، اقتدا به او اشکال ندارد و بر مأموم هم لازم نیست به امام جماعت خبر دهد.

مسئله ۱۷۷۱ . اگر امام جماعت به علّت عذری با بدن یا لباس نجس یا با تیمّم یا با وضوی جبیره‏ای نماز بخواند، می‌توان به او اقتدا کرد؛ البته اگر نظر اجتهادی یا تقلیدی امام ومأموم در مورد آن عذر فرق دارد تفصیلات مسأله قبل در آن جاری می‌شود.

احکام دیگر شرایط امام جماعت

مسئله ۱۷۷۲ . اگر مأموم به اعتقاد اینکه امام شرایط امامت را داراست به او اقتدا کند و بعد از اتمام نماز بفهمد که شرایط را دارا نبوده است، مثل اینکه امام عادل نبوده یا شیعه نبوده یا کافر بوده یا به جهتی نمازش باطل بوده، مثلاً سهواً بی وضو نماز خوانده، نماز مأموم صحیح است و جماعت محسوب می‌‌شود.

مسئله ۱۷۷۳ . اگر امام بیماری دارد که نمی‌تواند از بیرون آمدن ادرار و مدفوع خودداری کند، می‌توان به او اقتدا کرد و نیز زنی که مستحاضه نیست، می‌تواند به زن مستحاضه‌‌ای که مطابق وظایف استحاضه رفتار کرده، اقتدا نماید.

مسئله ۱۷۷۴ . بهتر است کسی که مرض خوره یا پیسی دارد، امام جماعت نشود.

مستحبّات و مکروهات مربوط به نماز جماعت

مسئله ۱۷۷۵ . مستحب است امام جماعت در وسط صف بایستد و اهل علم و کمال و تقوا در صف اوّل قرار بگیرند.

مسئله ۱۷۷۶ . مستحب است صف‌‌های جماعت منظّم باشد و بین کسانی که در یک صف ایستاده‏اند، فاصله نباشد و شانه آنان در یک ردیف باشد.

مسئله ۱۷۷۷ . مستحب است هنگام گفتن «قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ» مأمومین برخیزند و آماده نماز جماعت شوند.

مسئله ۱۷۷۸ . مستحب است امام جماعت حال مأمومی را که از دیگران ضعیف‏تر است رعایت کند و قنوت و رکوع و سجود را طول ندهد، مگر بداند همه کسانی که به او اقتدا کرده‏اند، مایل به این امر هستند.

مسئله ۱۷۷۹ . مستحب است امام جماعت در حمد و سوره و ذکرهایی که بلند می‌خواند، صدای خود را به قدری بلند کند که دیگران بشنوند، ولی باید بیش از اندازه صدا را بلند نکند.

مسئله ۱۷۸۰ . اگر امام در رکوع بفهمد کسی تازه رسیده و می‌خواهد اقتدا کند، مستحب است رکوع را دو برابر همیشه طول بدهد و بعد بایستد، هرچند بفهمد فرد دیگری هم برای اقتدا وارد شده است.

مسئله ۱۷۸۱ . اگر در صف‌‌های جماعت جا باشد، مکروه است انسان تنها بایستد.

مسئله ۱۷۸۲ . مکروه است مأموم ذکرهای نماز را چه واجب و چه مستحب، طوری بگوید که امام جماعت بشنود.

مسئله ۱۷۸۳ . مسافری که نماز ظهر و عصر و عشا را دو رکعت می‌خواند، مکروه است در این نمازها به کسی که مسافر نیست اقتدا کند و کسی که مسافر نیست، مکروه است در این نمازها به مسافر اقتدا نماید.

[۱] . در خواندن نماز به جماعت نکته‌ای ‌را که در مسأله ۱۶۹۵ ذکرمی‌‌شود مراعات نماید.

[۲] . البتّه خواندن حمد و سوره نیز در بعضی از موارد که مأموم، یک یا چند رکعت دیر آمده، باتوضیحاتی که در مسائل بعد می‌آید، واجب است.

[۳] . یک قدم بزرگ، حدوداً یک متر است.

[۴] . یعنی ‌نماز را از همان حال رکوع ادامه دهد و آن را یک رکعت محسوب نماید و اینکه حمد و سوره نخوانده است، اشکال ندارد.

بازگشت به فهرست

thaniashar

نماز آیات


احکام نماز

نماز آیات

در اثر وقوع بعضی از پدیده‌‌های طبیعی یا رخداد بعضی از حوادث، خواندن نمازی بر فرد مکلّف واجب می‌شود که آن را نماز آیات می‌نامند و این فصل اختصاص به بیان احکام و شرایط آن دارد.

موارد واجب شدن نماز آیات

مسئله ۱۸۰۳ . نماز آیات که کیفیّت آن بعداً ذکر خواهد شد، در سه مورد واجب می‌شود:

اوّل:گرفتن خورشید (کسوف). دوّم: گرفتن ماه (خُسوف)؛ هرچند مقدار کمی از ماه یا خورشید گرفته شود و کسی هم از آن نترسد. سوم: زلزله، بنابر احتیاط واجب، هرچند کسی هم نترسد.

 امّا در رعد و برق و بادهای سیاه و سرخ و مانند اینها از آیات آسمانی، در صورتی که بیشتر مردم بترسند و همچنین در حوادث زمینی مانند فرو رفتن زمین و افتادن کوه که موجب ترس اکثر مردم شود، بنابر احتیاط مستحب، نماز آیات ترک نشود.

مسئله ۱۸۰۴ . موارد و اسبابی که موجب نماز آیات می‌شود، با یقین یا شهادت دو عادل یا هر راه معقولی که باعث اطمینان فرد شود، ثابت می‌گردد؛ بنابر این اگر انسان به گفته کسانی که از روی قواعد علمی، زمان گرفتن خورشید یا ماه را می‌دانند یقین یا اطمینان پیدا کند که خورشید یا ماه گرفته، باید نماز آیات را بخواند و نیز اگر بگویند فلان وقت خورشید یا ماه می‌گیرد و فلان مقدار طول می‌کشد و انسان به گفته آنان اطمینان پیدا کند، باید به اطمینان خویش عمل نماید.

مسئله ۱۸۰۵ . اگر برای مکلّف، از مواردی که نماز آیات برای آنها واجب است، بیشتر از یک مورد اتّفاق بیفتد، باید برای هر یک از آنها یک نماز آیات بخواند؛ مثلاً اگر خورشید بگیرد و زلزله هم بشود، باید دو نماز آیات بخواند.

مسئله ۱۸۰۶ . مواردی که نماز آیات برای آنها واجب است، در هر مکانی اتّفاق بیفتد و احساس شود، فقط مردم همان‌جا باید نماز آیات بخوانند و بر مردم جاهای دیگر که آیه را احساس ننموده‌اند، واجب نمی‌شود؛ هرچند آن مکان‌های دیگر، متّصل به آن مکان یا مجاور و نزدیک آن باشند.

وقت نماز آیات

مسئله ۱۸۰۷ . آغاز وقت نماز آیات برای خورشید گرفتگی یا ماه گرفتگی، موقعی است که خورشید یا ماه شروع به گرفتن می‌کند و تا زمانی که خورشید یا ماه به حالت طبیعی برنگشته، ادامه دارد (هر‌چند بهتر آن است که خواندن نماز آیات را به قدری تأخیر نیندازند که خورشید یا ماه شروع به باز شدن کند)؛ ولی تمام کردن نماز آیات را می‌توان تا بعد از باز شدن خورشید یا ماه به تأخیر انداخت؛ بنابراین فرد می‌تواند نماز آیات را طوری به جا آورد که مقداری از ابتدای آن در وقت وقوع خورشید گرفتگی یا ماه گرفتگی انجام گردد و بقیّه آن پس از برطرف شدن خورشید گرفتگی یا ماه گرفتگی انجام شود.

مسئله ۱۸۰۸ . اگر خواندن نماز آیات را به قدری تأخیر بیندازد که خورشید یا ماه شروع به باز شدن کند، نیّت ادا مانعی ندارد؛ ولی بعد از باز شدنِ تمام آن، نماز، قضاء می‌شود و باید آن را به نیّت نماز آیات قضاء بخواند.

مسئله ۱۸۰۹ . اگر مدّت گرفتن خورشید یا ماه، به اندازه خواندن یک رکعت نماز یا کمتر باشد، باید فرد نماز آیات را به نیّت ادا بخواند و همچنین است اگر مدّت گرفتن آنها بیشتر باشد ولی فرد نماز را نخواند تا به اندازه خواندن یک رکعت یا کمتر، به آخر وقت آن مانده باشد که در این صورت، نماز آیات، باز هم باید به نیّت ادا خوانده ‌‌شود.

مسئله ۱۸۱۰ . موقعی که زلزله، رعد و برق و مانند اینها اتّفاق می‌افتد و انسان بخواهد احتیاط کند (که این احتیاط در زلزله احتیاط واجب و در بقیه مستحب است)، اگر وقتشان وسعت داشته باشد، لازم نیست نماز آیات را فوراً بخواند و اگر وقت تنگ باشد، مثل بسیاری از موارد زلزله، باید فوراً آن را بخواند طوری که در نظر عرف تأخیر محسوب نشود و اگر خواندن نماز را به تأخیر بیاندازد تا زمان متّصل به آیه بگذرد، خواندن نماز آیات بر او واجب نیست ولی احتیاط مستحب است که آن را بعداً بدون نیّت ادا و قضاء بخواند.

کیفیّت خواندن نماز آیات

مسئله ۱۸۱۱ . نماز آیات دو رکعت است که در هر رکعت پنج رکوع دارد و به دو صورت خوانده می‌شود:

صورت اوّل:بعد از از نیّت، تکبیرة الاحرام بگوید و یک بار حمد و یک سوره تمام بخواند و به رکوع برود و سر از رکوع بردارد، دوباره یک بار حمد و یک سوره تمام بخواند، باز به رکوع رود و همین‌طور تا پنج مرتبه و بعد از بلند شدن از رکوع پنجم دو سجده نماید و برخیزد و رکعت دوم را هم مثل رکعت اول به جا آورد و تشهّد بخواند و سلام دهد.

صورت دوّم:بعد از نیّت و تکبیرة الاحرام و خواندن حمد، آیه‏های یک سوره را پنج قسمت کند و یک آیه یا بیشتر از آن را بخواند؛ بلکه کمتر از یک آیه را نیز می‌تواند بخواند؛ ولی بنابر احتیاط لازم، باید جمله کامل باشد. همچنین بنابر احتیاط واجب، از اول سوره شروع کند و نیز بنابر احتیاط لازم، به گفتن «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیٖم‏» به تنهایی اکتفاء نکند و پس از خواندن آیه با ویژگی‌هایی که ذکر شد به رکوع برود و سر بردارد و بدون اینکه حمد بخواند، قسمت دوم از همان سوره را بخواند و به رکوع برود و همین طور تا پیش از رکوع پنجم سوره را تمام نماید.

به طور مثال فردی که می‌خواهد پس از حمد، سوره قدر را بخواند، چنین عمل می‌کند:

 بعد از نیّت و تکبیرة الاحرام و خواندن سوره مبارکه حمد، می‌گوید:

 «بِسْم اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ اِنّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ القَدْر».

سپس به رکوع رفته، بعد از آن می‌ایستد و می‌گوید: «وَ ما اَدْریٰکَ ما لَیْلَةُ القَدْر».

دوباره به رکوع رود و بعد از رکوع ایستاده و می‌گوید: «لَیْلَةُ القَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ».

باز به رکوع رفته، سر بر می‌دارد و می‌گوید: «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَالرّوحُ فیها بِإِذْنِ رَبِّهِم مِنْ کُلِّ اَمْر».

سپس به رکوع رفته و می‌ایستد و می‌گوید: «سَلامٌ هِیَ حَتّی مَطْلَعِ الفَجْر».

و بعد از آن به رکوع پنجم می‌رود و بعد از سر برداشتن، دو سجده نموده و رکعت دوّم را هم مثل رکعت اوّل به جا می‌آورد و بعد از سجده دوّم، تشهّد خوانده و نماز را سلام می‌دهد و نیز جایز است که سوره را به کمتر از پنج قسمت تقسیم نماید؛ ولی هر وقت سوره را تمام کرد، لازم است حمد را قبل از رکوع بعدی در حال قیام بخواند، سپس مشغول خواندن سوره شود.

مثال سوره توحید: اگر فرد بخواهد در نماز آیات سوره توحید را بخواند، با توجّه به اینکه بنابر احتیاط واجب، نمی‌‌تواند به گفتن «بسم اللّه الرحمن الرحیم‏» در یک قسمت اکتفاء کند، جایز است به شیوه دیگری سوره توحید را پنج قسمت کند؛ به گونه‌‌ای که هر بخش، یک جمله کامل باشد؛ مثل اینکه سوره را این طور تقسیم نماید: قسمت اول: «بسم اللّه الرحمن الرحیم قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ». قسمت دوم: «اَللّهُ الصَّمَدُ». قسمت سوم: «لَمْ یَلِد». قسمت چهارم: «وَ لَمْ یولَد». قسمت پنجم: «وَلَمْ یَکُن لَه کُفُواً اَحَد» و نیز جایز است که به کمتر از پنج قسمت تقسیم نماید؛ ولی هر وقت سوره را تمام کرد، لازم است حمد را قبل از رکوع بعدی در حال قیام بخواند.

مسئله ۱۸۱۲ . اگر در یک رکعت از نماز آیات پنج مرتبه حمد و سوره بخواند و در رکعت دیگر یک حمد بخواند و سوره را پنج قسمت کند، مانعی ندارد.

احکام دیگر نماز آیات

مسئله ۱۸۱۳ . جایز است نماز آیات خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی را به جماعت بخوانند؛ ولی بنابر احتیاط واجب نماز طواف و آیات در غیر خوردشید و ماه گرفتگی - به جماعت - صحیح نمی‌باشد.

مسئله ۱۸۱۴ . اگر در نماز آیات شک کند که چند رکعت خوانده و فکرش به جایی نرسد، نماز باطل است؛ امّا اگر به گمان یا اطمینان یا یقین رسید، به همان عمل می‌‌کند.

مسئله ۱۸۱۵ . اگر نمازگزار در عدد رکوع‌‌ها شک کند بنا را بر کمتر می‌‌گذارد؛ مگر در صورتی‌‌که شک کند چهار رکوع کرده یا پنج رکوع، چنانچه شک او بعد از محلّ باشد، مثل اینکه هنگام گفتن «سَمِعَ اللّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ» یا در موقع رفتن به سمت سجده یا در سجده شک کند، در این موارد، به شک خود اعتنا نمی‌‌کند، امّا اگر در محلّ است و وارد عمل بعد نشده است، رکوعی را که شک دارد به جا آورده یا نه، باید به جا آورد.

مسئله ۱۸۱۶ . اگر در نماز آیات موارد سجده سهو پیش بیاید یا سجده را فراموش کرده تا محلّ تدارک آن بگذرد، باید به همان احکامی که برای نمازهای یومیه ذکر شد عمل نماید و به طور کلی، احکام شک و سهوِ نمازهای یومیه در این نماز هم جاری است.

مسئله ۱۸۱۷ . هر یک از رکوع‌‌های نماز آیات رکن است،که اگر عمداً کم یا زیاد شود، نماز باطل است و همچنین اگر اشتباهاً کم شود نماز باطل می‏باشد و چنانچه سهواً زیاد شود، بنابر احتیاط واجب نماز باطل است.

مسئله ۱۸۱۸ . مواردی که در نمازهای یومیه، واجب یا مستحب است، در نماز آیات هم واجب یا مستحب می‌باشد؛ ولی نماز آیات اذان و اقامه ندارد و اگر با جماعت خوانده می‌شود، بهتر است رجاءً به جای اذان و اقامه، سه مرتبه گفته شود: «الصَّلاةَ» و در غیر جماعت، گفتن سه مرتبه «الصَّلاةَ» وارد نشده است.

مسئله ۱۸۱۹ . مستحب است نمازگزار پیش از رکوع دوّم و چهارم و ششم و هشتم و دهم قنوت بخواند و اگر فقط پیش از رکوع دهم، قنوت بخواند نیز کافی است.

مسئله ۱۸۲۰ . اگر مکلّف بداند که خورشید یا ماه گرفته است و عمداً یا از روی فراموشی نماز آیات را نخواند تا وقت آن بگذرد، واجب است آن را قضا نماید و فرق ندارد تمام خورشید یا ماه گرفته باشد یا قسمتی از آن و اگر تمام خورشید یا ماه بگیرد و مکلّف از آن باخبر باشد و عمداً نماز آیات را نخواند تا زمان آن بگذزد، بنابر احتیاط واجب، باید برای قضای آن غسل کند.

مسئله ۱۸۲۱ . اگر تمام خورشید یا ماه گرفته باشد و در آن زمان، فرد از گرفتن خورشید یا ماه باخبر نشده باشد، باید قضای نماز آیات را بخواند؛ ولی اگر بخشی از ماه یا خورشید گرفته باشد و در آن زمان، فرد از گرفتن خورشید یا ماه باخبر نشده باشد، لازم نیست پس از آن، نماز آیات را قضاء نماید.

مسئله ۱۸۲۲ . اگر عدّه‏ای بگویند که خورشید یا ماه گرفته است، چنانچه فرد از گفته آنان یقین یا اطمینان شخصی پیدا نکند و در میان آنان، اشخاصی که گفته آنان شرعاً معتبر است مثل دو عادل (که شهادت دهند) نباشد و فرد نماز آیات نخواند و بعد معلوم شود راست گفته‏اند، در صورتی که تمام خورشید یا ماه گرفته باشد، باید قضای نماز آیات را بخواند؛ ولی اگر مقداری از آن گرفته باشد، خواندن قضای نماز آیات بر او واجب نیست و همچنین است حکم اگر دو نفر که عادل بودن آنان معلوم نیست بگویند خورشید یا ماه گرفته، بعد معلوم شود که عادل بوده‏اند.

مسئله ۱۸۲۳ . کسی که قضای چند نماز آیات بر او واجب است، چه همه آنها برای یک مورد بر او واجب شده باشد، مثلاً سه مرتبه خورشید گرفته و نماز آنها را نخوانده باشد و چه برای چند مورد نماز آیات بر او واجب شده باشد، مثلاً برای خورشید گرفتن و ماه گرفتن، نماز آیات بر او واجب شده و آن را نخوانده باشد، موقعی که قضای آنها را می‌خواند، لازم نیست معیّن کند که برای کدام یک از آنهاست.

مسئله ۱۸۲۴ . همان طور که در مسأله (۱۸۱۰) ذکر شد، مکلّف باید پس از وقوع زلزله فوراً نماز آیات را بخواند طوری که در نظر مردم تأخیر محسوب نشود؛ اما اگر به هر دلیلی خواندن نماز آیات زلزله را به تأخیر بیاندازد تا زمانِ متّصل به حادثه زلزله بگذرد، خواندن نماز آیات بر او واجب نیست هرچند احتیاط مستحب آن است که آن را بعداً بدون نیّت ادا و قضاء بخواند.

مسئله ۱۸۲۵ . اگر مکلّف بفهمد نماز آیاتی که برای خورشید گرفتگی یا ماه گرفتگی خوانده، باطل بوده، باید آن را دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضاء نماید و اگر انسان متوجّه شود نماز آیاتی که برای زلزله خوانده، باطل بوده ، در صورتی که زمان متّصل به حادثه زلزله گذشته باشد، نماز آیات از او ساقط است و لازم نیست آن را دوباره بخواند هرچند احتیاط مستحب است که بعداً بدون نیّت ادا و قضاء آن را بخواند.

مسئله ۱۸۲۶ . اگر در حال حیض یا نفاسِ زن، خورشید یا ماه بگیرد، یا زلزله اتّفاق بیفتد، نماز آیات بر او واجب نیست و خواندن نماز آیات در این حال، صحیح نمی‏باشد و قضای آن هم واجب نیست؛ هرچند احتیاط مستحب است رجاءً بعد از پاکی، نماز آیات خورشید گرفتگی یا ماه گرفتگی را قضاء نماید و نماز آیات زلزله را بدون نیّت اداء و قضاء بخواند.

مسئله ۱۸۲۷ . اگر در وقت نماز یومیّه، نماز آیات هم بر انسان واجب شود، چنانچه برای هر دو نماز وقت دارد، هر کدام را ابتدا بخواند، اشکال ندارد و اگر وقت یکی از آن دو تنگ باشد، باید اوّل آن را بخواند و اگر وقت هر دو تنگ باشد، باید اوّل نماز یومیّه را بخواند.

مسئله ۱۸۲۸ . اگر در بین نماز یومیّه بفهمد که وقت نماز آیات تنگ است، چنانچه وقت نماز یومیّه هم تنگ باشد، باید آن را تمام کند بعد نماز آیات را بخواند و اگر وقت نماز یومیّه تنگ نباشد، آن را بشکند و اوّل نماز آیات و بعد نماز یومیّه را به جا آورد.

مسئله ۱۸۲۹ . اگر در بین نماز آیات بفهمد که وقت نماز یومیّه تنگ است، باید نماز آیات را ناقص بگذارد و بدون انجام عملی که نماز را باطل می‌کند مشغول نماز یومیّه شود و بعد از آنکه نماز را تمام کرد پیش از انجام کاری که نماز را به هم بزند، بقیه نماز آیات را از همان جا که رها کرده ادامه داده و بخواند.

بازگشت به فهرست

thaniashar

نجاسات


احکام طهارت

نجاسات

اقسام نجاسات

مسئله ۹۵. نجاسات ده چیز است:

اوّل:ادرار. دوّم: مدفوع. سوّم: منی. چهارم: مردار. پنجم: خون. ششم و هفتم: سگ و خوک. هشتم: کافر. نهم: شراب. دهم: عرق حیوان نجاست خوار.

۱و۲. ادرار و مدفوع

مسئله ۹۶. ادرار و مدفوع انسان و هر حیوان حرام گوشتی که خون جهنده دارد یعنی اگر رگ آن را ببُرند خون با جهش از آن بیرون می‌آید، نجس است. بنابر این فضله موش و خرگوش و گربه و حیوانات درنده و مانند آنها نجس است و مدفوع حیوان حرام گوشتی که خون جهنده ندارد مثل ماهی حرام گوشت و همچنین فضله حیوانات کوچک مثل پشه و مگس که گوشت ندارند، پاک است ولی بنابر احتیاط واجب از ادرار حیوان حرام گوشتی که خون جهنده ندارد، لازم است اجتناب شود.

مسئله ۹۷. ادرار و فضله پرندگان حرام گوشت مثل کلاغ و عقاب و خفّاش و مانند آن، پاک است هرچند بهتر است از آنها پرهیز گردد.

مسئله ۹۸. ادرار و مدفوع حیوان نجاست خوار که عادت به خوردن مدفوع انسان کرده، نجس است و همچنین ادرار و مدفوع بچّه بزی که شیر خوک خورده (به تفصیلی که در احکام خوردنی‌‌ها و آشامیدنی‌‌ها ذکر می‌شود) و نیز حیوانی که انسان با آن نزدیکی نموده است، نیز نجس می‌‌باشد.

۳. منی

مسئله ۹۹. منی مرد و هر حیوان نر حرام گوشتی که خون جهنده دارد، نجس است و رطوبتی که از زن با شهوت خارج می‌‌شود و موجب جنابت او است به تفصیلی که در مسأ‌له (۴۱۷) ذکر خواهد شد، در حکم منی است و بنابر احتیاط واجب، باید از منی حیوان نر حلال گوشت هم اجتناب شود.

۴. مردار

مسئله ۱۰۰. مردار انسان و هر حیوانی که خون جهنده دارد، نجس است، چه خودش مرده باشد و چه اینکه به غیر دستوری که در شرع معیّن شده، آن را کشته باشند و ماهی چون خون جهنده ندارد، هرچند در ‌آب بمیرد، پاک است.

مسئله ۱۰۱. چیزهایی از مردار مثل پشم و مو و کرک و استخوان و دندان که روح ندارد، پاک است مگر سگ و خوک و کافر غیر کتابی که تمام اجزای بدنشان نجس می‌باشد.

مسئله ۱۰۲. اگر از بدن انسان یا حیوانی که خون جهنده دارد، در حالی که زنده است گوشت یا چیز دیگری که روح دارد جدا شود، نجس می‌‌باشد.

مسئله ۱۰۳. اگر پوست‌‌های مختصر لب و جاهای دیگر بدن را بکنند، چنانچه روح نداشته باشد و به آسانی کنده شود، پاک است.

مسئله ۱۰۴. تخم مرغی که از شکم مرغ مرده بیرون می‌‌آید، پاک است هرچند پوست روی آن سفت نشده باشد ولی ظاهر ‌آن را باید آب کشید.

مسئله ۱۰۵. اگر برّه و بزغاله پیش از آنکه علفخوار شوند بمیرند، پنیر مایه‌‌ای که در شیردان آنها می‌‌باشد، پاک است ولی چنانچه ثابت نشود که مایع است، باید ظاهر آن را که با بدن حیوان مرده برخورد کرده است، بشویند.

مسئله ۱۰۶. انواع مختلف دارو، عطر، روغن نباتی، واکس، صابون، پارچه و مانند اینها که از کشورهای غیر اسلامی می‌‌‌آورند، چنانچه انسان یقین به نجاست آنها نداشته باشد، پاک است.

مسئله ۱۰۷. گوشت و پیه و چرم اگر از حیوانی که به دستور شرع کشته نشده به دست آمده است، نجس می‌باشد و نماز در آن چرم، باطل است و امّا اگر احتمال معقول داده می‌شود که گوشت و پیه و چرم از حیوانی باشد که به دستور شرع کشته شده، پاک می‌‌باشد و نماز در آن چرم، جایز است و در این مورد فرق ندارد گوشت، پیه و چرم نشانه‌‌های تذکیه و ذبح اسلامی را دارا باشد یا دارا نباشد. شایان ذکر است حکم خوردن آن گوشت و پیه و همچنین نشانه‌‌های تذکیه در فصل احکام خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها خواهد آمد.

۵. خون

مسئله ۱۰۸. خونی که از انسان و هر حیوانی که خون جهنده دارد (یعنی حیوانی که اگر رگ آن را ببُرند خون با جهش از آن بیرون می‌آید) خارج شود، نجس است. بنابر این، خون حیواناتی مانند ماهی و پشه که خون جهنده ندارند، پاک می‌‌باشد.

مسئله ۱۰۹. اگر حیوان حلال گوشت را به دستوری که در شرع معیّن شده، بکشند و خون به مقدار معمول بیرون آید، خونی که در بدنش باقی می‌‌ماند، پاک است هرچند خوردن آن حرام می‌‌باشد ولی اگر به علّت نفس کشیدن، خون به بدن حیوان برگردد یا به دلیل اینکه سر حیوان در جای بلند بوده خون به مقدار معمول بیرون نیاید، آن خون، نجس است و بنابر احتیاط مستحب، از خونی که در اجزای حرام از حیوان حلال گوشت مانده، پرهیز شود.

همچنین حیوان حلال گوشت وحشی که با وسایل صید به طور شرعی کشته شده باشد، خونی که در بدنش پس از خروج خون به مقدار معمول باقی می‌‌ماند، پاک است.

مسئله ۱۱۰. در مورد خون باقیمانده در حیوان ذبح شده چنانچه شک شود از نوع خون پاک می‌باشد یا از خون نجس، حکم به پاکی آن می‌شود مگر آنکه حیوان در حکم حیوانی باشد که ذبح شرعی نشده، هر‌چند از این جهت که خون به مقدار معمول از بدن حیوان خارج نشده باشد.

مسئله ۱۱۱. خونی که داخل تخم مرغ می‌‌باشد، نجس نیست ولی خوردن آن خون، حرام است، بنابراین اگر ذرّه خون را بردارند، خوردن بقیه تخم مرغ مانعی ندارد هرچند احتیاط مستحب آن است که از خوردن زرده تخم مرغی که ذرّه‌‌ خون در آن می‌‌باشد، پرهیز شود.

مسئله ۱۱۲. خونی که گاهی موقع دوشیدن شیر دیده می‌‌شود، نجس است و شیر را نجس می‌‌کند هرچند مقدار شیر دوشیده شده به اندازه یک کر و مانند آن باشد.

مسئله ۱۱۳. اگر خونی که از لای دندان‌‌ها می‌‌آید، به علّت مخلوط شدن با آب دهان از بین برود، پرهیز از آب دهان لازم نیست.

مسئله ۱۱۴. خونی که به سبب کوبیده شدن، زیر ناخن یا زیر پوست می‌‌میرد، اگر طوری شود که دیگر به آن خون نگویند، پاک است و اگر به آن خون بگویند و ظاهر گردد، نجس است. پس چنانچه ناخن یا پوست سوراخ شود به طوری که خون، جزء ظاهر بدن حساب شود، چنانچه بیرون آوردن خون و تطهیر محلّ، برای وضو یا غسل، ضرر یا زحمت فوق العاده‌‌ای ندارد باید آن را بیرون آورند و اگر ضرر یا سختی فوق العاده دارد چنانچه در قسمت‌های مربوط به تیمّم نمی‌باشد، تیمّم کافی است و اگر درقسمت‌های مربوط به تیمّم است و مانع شمرده می‌شود، باید هم تیمّم نماید و هم وضوی جبیره بگیرد. توضیح این مطلب در بحث وضوی جبیره خواهد آمد.

مسئله ۱۱۵. اگر انسان نداند که خون زیر پوست مرده یا گوشت به سبب‌‌ کوبیده شدن به آن حالت در آمده، پاک است.

مسئله ۱۱۶. اگر موقع جوشیدن غذا ذرّه‌‌ای خون در آن بیفتد تمام غذا و ظرف آن نجس می‌‌شود و بنابر احتیاط لازم، جوشیدن و حرارت و آتش پاک کننده نیست.

مسئله ۱۱۷. زردابه‌‌ای که درحال بهبودی زخم در اطراف آن پیدا می‌‌شود چنانچه معلوم نباشد که با خون مخلوط است یانه، پاک می‌‌باشد.

مسئله ۱۱۸. پوست سرخ رنگی که بعد از شستن زخم یا هنگام بهبودی روی زخم پیدا می‌شود چنانچه معلوم نباشد که خون در آن است یانه، پاک می‌‌باشد.

۶ و ۷. سگ و خوک

مسئله ۱۱۹. سگ و خوکی که در خشکی زندگی می‌‌کنند، نجس‌‌اند، حتّی مو و استخوان و پنجه و ناخن و آب دهان و سایر رطوبت‌‌های آنها نجس می‌باشد و در این حکم بین اقسام آنها فرقی نیست.

۸. کافر غیر کتابی

مسئله ۱۲۰. کافر کسی است که الف. به خداوند متعال یا به یگانگی او معترف نباشد ب. یا معترف به نبوّت خاتم الأنبیاء(صلى الله علیه و آله) نباشد ج. یا یکی از ضروریات دین را منکر شود و این انکار طوری باشد که به تکذیب خاتم الأنبیاء پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله)، برگردد هرچند به طور اجمالی باشد و در این رابطه فرقی نمی‌‌کند که آن ضروری، از واجبات مانند نماز، روزه، زکات و حجاب باشد یا از کارهای حرام مانند شراب خوردن، ربا و غنا؛ باشد؛ یا از مسائل اعتقادی مثل معاد یا مودّت اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه و آله) باشد.

بنابراین فردی که دینی را انتخاب نکرده باشد یا دارای دینی غیر از دین اسلام باشد یا دین اسلام را انتخاب نموده امّا بعضی از دستوراتی را که از ناحیه خداوند متعال به پیامبر(صلى الله علیه و آله) ابلاغ شده - در حالی که می‌‌داند گفته پیامبر خداست - انکار نماید، کافر می‌‌باشد.

 امّا فردی که اسلام را به عنوان دین خویش انتخاب نموده ولی به دلایلی مانند دوری از محیط مسلمانان یا القاء شبهات مخالف دین، بعضی از احکام فرعی دین مثل خمس و حجاب را بدون آنکه قصد تکذیب پیامبر(صلى الله علیه و آله) و گفته ایشان را داشته باشد منکر گردد، کافر نمی‌‌باشد هرچند منحرف است.

کافر به طور کلّی، به دو دسته کافرِ کتابی یعنی یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان و کافر غیر کتابی یعنی کافری که یهودی یا مسیحی یا زرتشتی نمی‌‌باشد، طبقه بندی می‌‌گردد که حکم پاک یا نجس بودن آنان در مسائل بعد می‌‌آید.

مسئله ۱۲۱. تمام بدن کافر غیر اهل کتاب، حتّی مو و ناخن و رطوبت‌‌های او نجس است و امّا اهل کتاب (یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان) پاک می‌باشند.

لازم به ذکر است که حکم پاک یا نجس بودن مرتدّ یعنی کسی که از اسلام خارج شده، حکم همان گروهی است که مرتد به آن وارد شده، پس اگر فردِ مرتد، کافر کتابی گردد، پاک است و چنانچه کافرِ غیرکتابی شود، نجس می‌‌گردد.

مسئله ۱۲۲. اگر پدر و مادر و پدربزرگ و مادر بزرگ بچّه نابالغ، کافر غیر اهل کتاب باشند، آن بچّه هم نجس است مگر در صورتی که آن بچه نابالغ ممیز باشد و اظهار اسلام کند که در این صورت، پاک و اگر از پدر و مادر خود روگرداند و به مسلمان‌‌ها تمایل داشته باشد و یا در حال تحقیق و بررسی باشد حکم به نجاست وی محلّ اشکال است بنابر این احتیاط واجب آن است که در چنین موردی مقتضای احتیاط رعایت شود.

و اگر یکی از پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ، مسلمان باشد - به تفصیلی که در مسأله (۲۲۵) خواهد آمد - بچّه، پاک است.

مسئله ۱۲۳. کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه و نشانه‌‌ای هم بر اسلامش وجود ندارد، پاک است ولی سایر احکام مسلمان را ندارد، مثلاً زن مسلمان نمی‌‌تواند با او ازدواج کند و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود؛ البتّه اگر چنین فردی در سرزمین و بلاد اسلام، فوت شود، در ظاهر تمام احکام فرد مسلمان بر وی بار می‌‌شود و امّا کسانی که در جامعه‌های غیر اسلامی زندگی می‌کنند و اعتقادات آنها و دین و آیین‌‌ شان معلوم نیست ولی احتمال معقول داده می‌شود که مسلمان یا کافر اهل کتاب باشند، پاکند ولی احکام مسلمانان را ندارند.

مسئله ۱۲۴. غُلات یعنی آنهایی که یکی از ائمّه(علیهم‌السلام) را خدا خوانده یا بگویند خدا در او حلول کرده است و نواصب یعنی آنهایی که نسبت به ائمّه(علیهم‌السلام) اظهار دشمنی می‌‌نمایند، نجس‌‌ هستند. همچنین شخصی که به یکی از چهارده معصوم(علیهم‌السلام) از روی دشمنی و بغض دشنام دهد، نجس می‌‌باشد.

 امّا خوارج دو نوع هستند، گروهی از آنان که نسبت به اهل بیت(علیهم‌السلام) اظهار دشمنی می‌‌نمایند، جزء ناصبی‌ها به حساب می‌آیند و نجس‌‌ هستند و گروه دیگر دشمنی با اهل بیت(علیهم‌السلام) ندارند - هرچند به جهت پیروی از احکام فقهی خوارج، از آنان شمرده می‌‌شوند - امّا پاک می‌‌باشند.

۹. شراب

مسئله ۱۲۵. شراب، نجس است و غیر آن از چیزهایی که انسان را مست می‌‌کند، نجس نیست ولی استعمال آن به هر حال، حرام است و حکم فُقّاع بعداً بیان می‌‌شود.

مسئله ۱۲۶. الکل، چه صنعتی و چه طبّی، تمام اقسامش، پاک است مگر آن که معلوم و محرز باشد آن الکل از تبخیر و تقطیر شراب، حاصل شده است که در این صورت، نجس می‌باشد.

مسئله ۱۲۷. اگر آب انگور به خودی خود یا با پختن جوش بیاید، پاک است ولی خوردن آن آب انگور حرام می‌باشد مگر آنکه شراب شود که در این صورت، علاوه‌‌ بر حرام بودن، نجس نیز هست و همچنین خوردن انگور جوشیده، بنابر احتیاط واجب، حرام است ولی نجس نمی‌باشد.

مسئله ۱۲۸. خرما و مویز و کشمش و آب آنها هرچند جوش بیایند، پاک و خوردن آنها حلال است ولی اگر آب خرما، مویز و کشمش، به جوش آید و معلوم شود که مست کننده است، خوردن آنها حرام است امّا نجس نمی‌باشد.

مسئله ۱۲۹. فُقّاع که غالباً از جو گرفته می‌‌شود و موجب درجه خفیفی از مستی است حرام و بنابر احتیاط واجب، نجس نیز می‌باشد و امّا آب جو که برای خواصّ طبّی از جو می‌‌گیرند و به آن ماءالشعیر می‌‌گویند و موجب هیچ‌‌گونه مستی نیست، پاک و حلال می‌‌باشد.

۱۰. عرق حیوان نجاست خوار

مسئله ۱۳۰. عرق شتری که به خوردن مدفوع انسان عادت کرده باشد به گونه‌ای که تنها غذای او به حساب می‌آید، نجس است و همچنین است، بنابر احتیاط واجب، عرق حیوانات دیگری که این چنین باشند.

مسئله ۱۳۱. عرق جنب از حرام (مثل جنابت حاصل از زنا یا استمناء) پاک است و نماز با ‌آن صحیح می‌باشد هرچند احتیاط مستحب آن است که فرد با بدن یا لباسی که به آن آلوده شده تا خشک نشده و عین آن باقی است، نماز نخواند.

راه‌‌‌های ثابت شدن نجاست

مسئله ۱۳۲. نجاست هر شیئی از سه راه ثابت می‌‌شود:

اوّل:آنکه خود انسان یقین یا از راه معقول اطمینان پیدا کند که آن شیء نجس است و اگر گمان داشته باشد چیزی نجس است، حکم نجس را ندارد. بنابراین غذا خوردن در مکان‌های عمومی، رستوران‌‌ها و مهمان‌‌خانه‌‌هایی که مردمان لاابالی و کسانی که پاکی و نجسی را مراعات نمی‌‌کنند در آنجا غذا می‌‌خورند، اگر انسان اطمینان نداشته باشد غذایی را که برای او آورده‌‌اند نجس است، اشکال ندارد.

دوم:آنکه کسی که چیزی در اختیار اوست - ومتّهم نباشد- بگوید آن چیز نجس است، مثل آنکه همسر یا خادم انسان بگوید ظرف یا چیز دیگری که در اختیار اوست نجس می‌‌باشد.

سوم:آنکه دو مرد عادل بگویند که آن شیء، نجس است، به شرط آنکه از سبب نجاست خبر دهند مثلاً بگویند: آن شیء با خون یا ادرار برخورد کرده است و اگر یک مرد عادل یا شخصی که مورد اعتماد است خبر دهد و اطمینان از گفته‌‌ او پیدا نشود احتیاط واجب آن است که در مورد آن شیئ، حکم نجس جاری شود.

مسئله ۱۳۳. اگر فرد به علّت ندانستن مسأله، نجس بودن و پاک بودن چیزی را نداند مثلاً نداند فضله موش پاک است یا نه، باید مسأله را بپرسد یا احتیاط کرده حکم نجس را در مورد آن جاری نماید. ولی اگر با اینکه مسأله را می‌‌داند در چیزی شک کند که پاک است یا نه، مثلاً شک کند آن چیز، خون است یا نه، یا نداند که خون پشه است یا خون انسان، پاک می‌‌باشد و بررسی کردن یا پرسیدن لازم نیست.

مسئله ۱۳۴. شیء نجسی که انسان شک دارد پاک شده یا نه، نجس است و اگر انسان شک کند شیء پاک نجس شده یا نه، پاک می‌باشد و اگر هم بتواند نجس بودن یا پاک بودن آن را بفهمد، لازم نیست بررسی کند.

مسئله ۱۳۵. اگر بداند یکی از دو ظرف یا دو لباسی که از هر دوی آنها استفاده می‌‌کند نجس شده و نداند کدام است، باید از هر دو پرهیز نماید، ولی اگر مثلاً نمی‌‌داند لباس خودش نجس شده، یا لباسی که در اختیار او نبوده و مال دیگری می‌باشد، لباس خودش حکم لباس پاک را دارد.

چگونگی نجس شدن شیء پاک

مسئله ۱۳۶. اگر شیء پاکی به شیء نجسی برسد و هر دو یا یکی از آنها طوری تر باشد که تری یکی به دیگری برسد، آن شیء پاک نیز نجس می‌‌شود ولی اگر واسطه‌ها در نجاست زیاد شود، نجاست سرایت نمی‌کند به این صورت که: مثلاً اگر دست راست به ادرار متنجّس شود آنگاه آن دست پس از خشک شدن با تری جدیدی با دست چپ برخورد کند، این برخورد موجب نجاست دست چپ خواهد بود و اگر دست چپ بعد از خشک شدن با شیء دیگری مانند لباس با تری جدیدی، برخورد کند لباس نیز نجس می‌شود ولی اگر آن لباس با چیز دیگری با تری جدید برخورد کند، حکم به نجاست آن چیز نمی‌شود. بنابراین واسطه‌‌ سوم نجس می‌‌شود ولی واسطه‌‌ چهارم را نجس نمی‌‌کند.

و در هر صورت اگر تری به قدری کم باشد که به دیگری نرسد، چیزی که پاک بوده نجس نمی‌شود، هرچند به عین نجس برسد.

مسئله ۱۳۷. اگر شیء پاکی به شیء نجس، برسد و انسان شک کند که هر دو یا یکی از آنها تر بوده یا نه و یا اگر تر بوده، تری آن به قدری بوده که به دیگری سرایت کند یا نه، آن شیءِ پاک، نجس به حساب نمی‌آید.

مسئله ۱۳۸. دو شیئی که انسان به طور اجمالی می‌داند یکی از آن دو نجس است ولی به طور مشخّص نمی‌‌داند کدام پاک و کدام نجس است، اگر شیء پاکی با تری سرایت کننده به یکی از آنها برسد، آن شیء حکم نجس را ندارد؛ مگر در بعضی از موارد مانند دو مورد زیر:

مورد اوّل:حالت قبلی در هر دوشیئِ اوّلیه، نجاست باشد و یکی از آن‌ها - که معلوم نیست کدام بوده - پاک شده باشد و بعد از آن، شیءِ پاکی - مثلاً دست انسان - با یکی از آن دوطرف، با تری سرایت کننده برخورد کرده باشد که در این صورت، حکم به نجاست دست می‌شود.

مورد دوّم:شیئ پاکی - مثلاً دست راست - به یکی از دو طرف و شیئ پاک دیگری - مثلاً دست چپ - به طرف دیگر، با تری سرایت کننده برخورد کرده باشد[۱] که در این صورت دست راست و چپ هم حکم دو شیئ اولیه را دارند.

‍‍مسئله ۱۳۹. هرگاه شیره، عسل، روغن، رب گوجه فرنگی و مانند اینها، به گونه‌‌ای روان باشد که اگر مقداری از آن را بردارند، جای آن خالی نمی‌‌ماند، همین که نقطه‌‌ای از آن نجس شد، تمام آن نجس می‌‌شود ولی اگر طوری باشد که جای آن در موقع برداشتن خالی بماند، هرچند بعد پر شود، فقط جایی که نجاست به آن رسیده، نجس می‌‌باشد. پس اگر مثلاً فضله موش در آن بیفتد، جایی که فضله افتاده، نجس و بقیه پاک است.

مسئله ۱۴۰. زمین و پارچه و مانند اینها، اگر تری سرایت کننده داشته باشد، هر قسمتی که نجاست به آن برسد، نجس می‌‌شود و جاهای دیگر آن پاک است هرچند جای پاک به جای نجس متّصل باشد و این حکم در مورد خیار و خربزه و مانند اینها نیز جاری می‌باشد.

مسئله ۱۴۱. اگر مگس یا حیوانی مانند آن روی شیء نجسی که تر است بنشیند و بعد روی شیء پاکی که آن هم تر است بنشیند، چنانچه انسان بداند نجاست همراه آن حیوان بوده، شیء پاک، نجس می‌‌شود و اگر نداند، پاک است.

مسئله ۱۴۲. اگر مثلاً تمام یا قسمتی از بدن کسی عرق دارد و جایی از آن نجس شود، در صورتی که عرق از آنجا به جای دیگری برود، هر جا که عرق به آن برسد، نجس می‌‌شود و اگر عرق به جای دیگر نرود یا سرایت آن به جای دیگر مشکوک باشد، جاهای دیگر بدن، پاک است.

مسئله ۱۴۳. اخلاط غلیظی که از بینی یا گلو بیرون می‌‌آید اگر خون داشته باشد، جایی که خون دارد نجس و بقیه آن پاک است، پس اگر به بیرون دهان یا بینی برسد، مقداری که انسان یقین یا اطمینان دارد جای نجس اخلاط به آن رسیده، نجس است و محلّی را که شک دارد جای نجس به آن رسیده یا نه، پاک می‌‌باشد.

مسئله ۱۴۴. اگر ظرفی مانند آفتابه را که کف آن سوراخ است روی زمین نجس بگذارند، چنانچه آب از جریان بیفتد و زیر آن جمع گردد به طوری که با آب آفتابه یکی حساب شود، آب آفتابه نجس می‌‌شود ولی اگر آب آفتابه با فشار جریان داشته باشد، آب داخل آن نجس نمی‌شود.

احکام دیگر نجاسات

مسئله ۱۴۵. خوردن و آشامیدن شیء متنجّس، حرام است و همچنین خوراندن آن به فرد دیگری که مکلّف است حرام می‌باشد، ولی خوراندن آن به طفل یا دیوانه جایز است و اگر خود طفل یا دیوانه غذای نجس را بخورد یا با دست نجس، غذا را نجس کند و بخورد، لازم نیست از او جلوگیری شود.

مسئله ۱۴۶. فروختن و عاریه دادن شیء نجسی که قابل پاک شدن است، اشکال ندارد ولی با دو شرط لازم است نجس بودن آن را به طرف بگوید:

اوّل: آنکه طرف در معرض آن باشد که در موارد خاصی از تکالیف شرعی برایش اشکال ایجاد شود مثل آنکه در معرض خوردن و آشامیدن چیز نجس یا باطل بودن وضو و غسلی که با آن نماز واجبش را می‌خواند واقع شود[۲] و امّا اگر در معرض مخالفت احکام نباشد یا آن که در معرض مخالفت با بعضی از احکام مثل نجس بودن لباسی که با آن نماز واجبش را می‌خواند قرار گیرد لازم نیست به او بگوید.

دوم: آنکه احتمال بدهد که طرف به گفته او ترتیب اثر دهد و امّا اگر بداند که وی به آن گفته ترتیب اثر نمی‌‌دهد، گفتن لازم نیست.

مسئله ۱۴۷. اگر انسان ببیند کسی شیء نجسی را می‌‌خورد یا می‌‌نوشد یا از شیء نجسی استفاده می‌‌کند یا با لباس نجس نماز می‌‌خواند یا با آب نجس وضو می‌‌گیرد لازم نیست به او بگوید مگر در دو مورد:

اوّل: آنکه کاری را که فرد انجام می‌دهد کاری است که شارع مقدّس[۳] راضی به انجام آن حتّی از کسانی که موضوع را نمی‌دانند - یا حتی غیر مکلفین - نمی‌باشد مثل آشامیدن شراب یا خوردن گوشت خوک یا سم هلاک کننده و کشنده.

دوم: آنکه انسان در معرض آن باشد که خودش در مخالفت تکلیف شرعی[۴] واقع شود مثل اینکه با شخصی که عمل مذکور را مرتکب می‌‌شود به گونه‌‌ای معاشرت داشته باشد که اگر به او نگوید، لوازم منزل خودش نجس خواهد شد و به سبب نجس بودن آنها، خود او مبتلا به خوردن یا آشامیدن چیز نجس می‌‌شود یا موجب می‌‌شود با آب نجس غسل کرده یا وضو بگیرد و با همان وضو و غسل نماز واجبش را بخواند.

مسئله ۱۴۸. اگر جایی از خانه یا فرش کسی نجس باشد و ببیند بدن یا لباس یا شیء دیگرِ کسانی که وارد خانه او می‌‌شوند با تری سرایت کننده به جای نجس رسیده است، چنانچه او باعث این امر شده باشد باید با دو شرطی که در مسأله (۱۴۶) گذشت، به آنان بگوید.

مسئله ۱۴۹. اگر صاحب‌‌خانه در بین غذا خوردن بفهمد غذا نجس است، باید با شرط دومی که در مسأله (۱۴۶) گذشت به مهمان‌‌ها بگوید و امّا اگر یکی از مهمان‌‌ها بفهمد لازم نیست به دیگران خبر دهد ولی در مورد دوم مسأله (۱۴۷) باید بعد از غذا به آنان بگوید.

مسئله ۱۵۰. اگر شیئی را که عاریه کرده، نجس شود، باید صاحبش را از نجس شدن آن با دو شرطی که در مسأله (۱۴۶) گذشت آگاه کند.

مسئله ۱۵۱. اگر بچّه‌ای بگوید که چیزی نجس است یا چیزی را آب کشیده، حرفش قبول نمی‌شود ولی بچّه‌‌ای که ممیز است و پاکی و نجسی را به خوبی درک می‌‌کند، چنانچه بگوید چیزی را آب کشیدم در صورتی که آن شیء، در اختیار او باشد یا گفته‌‌اش مورد اطمینان باشد قبول می‌‌شود و همچنین است اگر از نجس بودن چیزی اطّلاع دهد.

[۱] . و این در حالی باشد که هر دو شیئ محل ابتلاء باشد.

[۲] . برای اطّلاع از تفصیل مواردِ این تکالیف خاص، می‌توان به کتب علمی فقهی مراجعه کرده یا از اهل علم سؤال نمود.

[۳] . بنیان‌گذار شریعت.

[۴] . منظور، مواردی از تکالیف شرعی است که در مورد اول از مسأله ۱۴۶ به آن اشاره شد.

بازگشت به فهرست

thaniashar

مکان نمازگزار


احکام نماز

مقدّمه ششم نماز: رعایت شرایط مکان نمازگزار

مسئله ۱۰۲۲ . مکان نمازگزار هفت شرط دارد:

۱. بنابر احتیاط واجب، غصبی نباشد.

۲. استقرار داشته باشد.

۳. در جایی نماز بخواند که احتمال بدهد نماز را تمام می‌کند.

۴. توانایی انجام واجبات را در آن محلّ داشته باشد.

۵. اگر مکان نمازگزار نجس است، موجب نجاست لباس و بدن او نشود.

۶. زن جلوتر یا مساوی مرد نماز نخواند (بنابر احتیاط واجب).

۷. مکان نمازگزار مسطّح باشد.

شرط اول: بنابر احتیاط واجب غصبی نباشد

مسئله ۱۰۲۳ . کسی که در ملک غصبی نماز می‌خواند، هرچند روی فرش و موکت و تخت و مانند اینها - که مال خودش است - باشد و نیز کسی که در ملک خودش نماز می‌خواند، امّا فرش یا تخت و مانند اینها که بر روی آن نماز می‌خواند، غصبی باشد، در هر دو صورت بنابر احتیاط واجب، نمازش باطل است؛ ولی نماز خواندن در زیر سقف غصبی و خیمه غصبی مانعی ندارد.

مسئله ۱۰۲۴ . نماز خواندن در ملکی که منفعت آن مال دیگری است بدون اجازه کسی که منفعتِ ملک، مال او می‌باشد، در حکم نماز خواندن در ملک غصبی است مثلاً اگر مالک خانه اجاره‏ای (موجر) یا فرد دیگری بدون اجازه مستأجر در آن نماز بخواند، نمازش، بنابر احتیاط واجب، باطل است.

مسئله ۱۰۲۵ . کسی که در مسجد نشسته، اگر شخص دیگری جای او را اشغال کند و بدون اجازه‏اش در آنجا نماز بخواند، نمازش صحیح می‌باشد هرچند گناه کرده است.

مسئله ۱۰۲۶ . اگر در جایی که نمی‌داند غصبی است، نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد، یا در جایی که غصبی بودن آن را فراموش کرده نماز بخواند و بعد از نماز یادش بیاید، نماز او صحیح است ولی کسی که خودش جایی را غصب کرده اگر فراموش کند و در آنجا نماز بخواند، نمازش، بنابر احتیاط واجب، باطل است.

مسئله ۱۰۲۷ . اگر بداند جایی غصبی است و تصرّف در آن حرام است ولی نداند که در جای غصبی نماز خواندن اشکال دارد و در آنجا نماز بخواند، نماز او، بنابر احتیاط واجب، باطل می‌باشد.

مسئله ۱۰۲۸ . کسی که ناچار است نماز واجب را در حالی‌‌که سوار بر وسیله نقلیه است بخواند، یا آنکه بخواهد نماز مستحبی را در آن حال بخواند، حکم غصبی بودن آن ماشین و صندلی آن که فرد بر روی آن نماز می‌خواند و نیز چرخ‌های آن، حکم غصبی بودن مکان نمازگزار را دارد.

مسئله ۱۰۲۹ . کسی که در عین ملکی با دیگری شریک است اگر سهم او جدا نباشد، بدون اجازه شریکش نمی‌‌تواند در آن ملک تصرّف کند و نماز در آن، بنابر احتیاط واجب، باطل است. همچنین است حکم ورثه‌ای که ملکی را به ارث می‌برند و در عین آن با هم شریک هستند که در این صورت، هر یک از ورّاث نمی‌‌تواند بدون اجازه سایر وارثین، در ملک به ارث رسیده تصرّف کند و نماز در آن، بنابر احتیاط واجب، باطل است.

مسئله ۱۰۳۰ . اگر فرد ملکی (زمین، منزل ویلایی، آپارتمان، مغازه و مانند آن) را با پول خمس نداده خریداری نماید اقسام و احکام کسی را دارد که با پول خمس نداده لباسی خریده که به طور مفصّل در مسأله (۹۸۹) ذکر شد.

مسئله ۱۰۳۱ . اگر صاحب ملک با زبان، اجازه نماز خواندن بدهد و انسان بداند که قلباً راضی نیست، نماز خواندن در ملک او جایز نمی‌باشد و در این صورت چنانچه شک داشته باشد که قلباً راضی است یا نه نماز او صحیح است و اگر صاحب ملک اجازه نماز خواندن ندهد و انسان یقین کند که قلباً راضی است، نماز خواندن جایز می‌باشد و در این صورت چنانچه شک داشته باشد که قلباً راضی است یا نه نماز خواندن در ملک او جایز نیست.

مسئله ۱۰۳۲ . تصرّف در اموال میتی که بدهکاری به مردم دارد، چنانچه با ادای بدهی ناسازگار نباشد - مثل نماز خواندن در خانه‏اش - با اجازه ورثه، اشکال ندارد. همچنین اگر بدهی او را بپردازند یا ضامن شوند که قرض‌‌های او را بپردازند و طلبکاران هم قبول کنند یا از ترکه به مقدار بدهی او باقی بگذارند - حتّی اگر تصرّف موجب تلف شدن مال گردد - تصرّف در مال او، با اجازه ورثه اشکال ندارد و نماز هم صحیح است.

مسئله ۱۰۳۳ . میتی که ذمّه‌‌اش به زکات یا سایر حقوق شرعی به جز خمس، مشغول و بدهکار بوده است، تصرّف در مال وی، چنانچه با ادای بدهی او ناسازگار نباشد - مثل نماز خواندن در خانه‏اش - با اجازه ورثه، اشکال ندارد و امّا اگر میت، خمس بدهکار بوده، در صورتی‌‌که از کسانی بوده است که اهل پرداخت خمس بوده یا وصیت به پرداخت خمس اموالش نموده، حکمش مانند صورت قبل است و امّا اگر از کسانی بوده که از روی معصیت یا اعتقاد به واجب نبودن خمس، خمس نمی‌‌داده‌‌اند و وصیت هم به پرداخت خمسی که بدهکار بوده، ننموده ‌‌است، بر ورثه‌‌ای که شیعه دوازده امامی باشند، پرداخت بدهی خمسی میت واجب نیست و برای آنان، تصرّف در ما ترک او جایز است. همچنین اگر ورثه بدهی شرعی میت را بپردازند یا با قبول حاکم شرع[۱] ، ضامن شوند که ادا نمایند، تصرّف در مال او اشکال ندارد و نماز هم صحیح است.

مسئله ۱۰۳۴ . اگر میت قرض و بدهی نداشته باشد ولی بعضی از ورثه میت صغیر یا دیوانه یا غایب باشند، تصرّف در ملک او بدون اجازه ولی شرعی آنها، حرام است و نماز در آن جایز نمی‌باشد ولی تصرّفات معمولی که مقدّمه تجهیز میت است، اشکال ندارد.

شایان ذکر است چنانچه میت در این مورد وصیت کرده باشد که مثلاً تا مدّت چهل روز هر رفت و آمدی که در منزل وی صورت می‌‌گیرد یا از اموال وی در آنجا مصرف می‌گردد از ثلث مال او باشد، در این صورت چنین وصیتی تا حد ثلث صحیح است.

مسئله ۱۰۳۵ . نماز خواندن در ملک دیگران، در صورتی جایز است که یقین یا اطمینان یا حجّت شرعی دیگری بر رضایت مالک داشته باشد بنابراین اگر مالک آن صریحاً اجازه برای خواندن نماز بدهد یا عملی انجام دهد که معلوم باشد برای نماز خواندن اجازه داده است، مثلاً سجّاده نماز را برای نماز خواندنِ وی پهن نماید یا در اختیار وی گذارد کافی است. همچنین اگر مالک، اجازه در تصرّفی بدهد که عرفاً از آن، اجازه در نماز خواندن هم فهمیده می‌شود مانند اینکه به کسی اجازه بدهد در ملک او بنشیند و بخوابد و فرد از این اجازه، بفهمد که به نماز خواندن وی هم راضی است، همین مقدار برای صحیح بودن نماز کافی می‌باشد.

مسئله ۱۰۳۶ . نماز خواندن در زمین‌‌های بسیار وسیع جایز است هرچند که مالک آنها صغیر و یا دیوانه باشد و یا آنکه مالک آنها راضی به نماز خواندن در آنها نباشد و همچنین در باغ‌‌ها و زمین‌‌هایی که در و دیوار ندارند، می‌‌توان در آنها بی‌‌اجازه مالک نماز خواند ولی در این صورت، اگر بداند مالک راضی نیست نباید تصرّف کند و همچنین اگر مالک صغیر یا دیوانه باشد یا آنکه گمان به راضی نبودن او داشته باشند، احتیاط لازم آن است که در آنها تصرّف نکنند و در آنجا نماز نخوانند.

شرط دوم: استقرار داشته باشد

مسئله ۱۰۳۷ . مکان نمازگزار در نمازهای واجب باید طوری نباشد که از شدّت حرکت، مانع از ایستادن نمازگزار و انجام رکوع و سجود اختیاری شود، بلکه بنابر احتیاط لازم، نباید مانع از آرامش و سکون بدن او باشد و اگر به دلیل کمی وقت یا جهت دیگر ناچار باشد، در چنین جایی - مانند بعضی از انواع اتومبیل، کشتی و قطار - نماز بخواند، باید به قدری که ممکن است استقرار و قبله را رعایت نماید و اگر آن وسایل نقلیه از قبله به طرف دیگر حرکت کنند، فرد مکلّف است به طرف قبله برگردد و در هنگام حرکت و برگشتن به سمت قبله، قرائت و اذکار واجب نماز را نخواند و اگر رعایت استقبال قبله دقیقاً ممکن نباشد سعی کند که اختلاف کمتر از (۹۰) درجه باشد و اگر این هم ممکن نباشد فقط در تکبیرة الاحرام قبله را رعایت کند و اگر این هم امکان نداشته باشد، رعایت قبله لازم نیست.

مسئله ۱۰۳۸ . نماز خواندن در اتومبیل، کشتی، قطار و مانند اینها در حال اختیار، هنگامی که ایستاده‏اند اشکال ندارد و همچنین در وقتی که حرکت می‌کنند چنانچه به حدّی تکان نداشته باشند که مانع از آرامش بدن نمازگزار شود.

مسئله ۱۰۳۹ . روی خرمن گندم و جو یا تپّه‌ای از ریگ و مانند اینها که انسان نمی‌تواند بی‌حرکت بماند و مانع از استقرار و آرامش بدن است، نماز باطل است. امّا اگر حرکت کم باشد به گونه‌ای که بتوان نماز را با رعایت شرایط آن از جمله استقرار و آرامش بدن خواند اشکال ندارد.

شرط سوم: احتمال بدهد در آن محل، نماز را تمام می‌کند

مسئله ۱۰۴۰ . نمازگزار باید در جایی نماز بخواند که احتمال بدهد نماز را تمام می‌کند ولی اگر در جایی که به علّت باد و باران و زیادی جمعیت و مانند اینها اطمینان نداشته باشد که بتواند نماز را تمام کند، می‌‌تواند رجاءً نماز را بخواند و چنانچه آن را تمام کند، نمازش صحیح است. بلکه اگر اطمینان داشته باشد که نمی‌تواند نماز را تمام کند ولی احتمال ضعیف به تمام کردن نماز بدهد، می‌‌تواند رجاءً نماز را بخواند و چنانچه اتّفاقاً آن را تمام کرد، صحیح است.

مسئله ۱۰۴۱ . اگر در جایی که ماندن در آن حرام است مثلاً زیر سقفی که نزدیک است خراب شود، نماز بخواند، هرچند گناه کرده ولی نمازش اشکالی ندارد.

مسئله ۱۰۴۲ . نماز خواندن روی چیزی که ایستادن و نشستن روی آن حرام است مثل جایی از فرش که اسم خداوند متعال بر آن نوشته شده، چنانچه مانع از قصد قربت شود صحیح نیست.

شرط چهارم: توانایی انجام واجبات را در آن محل داشته باشد

مسئله ۱۰۴۳ . نباید مکان نمازگزار دارای سقف کوتاهی باشد، به گونه‌‌ای که نتواند در آنجا راست بایستد و همچنین مکان نمازگزار نباید به اندازه‏ای کوچک باشد که جای رکوع و سجود نداشته باشد.

مسئله ۱۰۴۴ . اگر فرد ناچار شود در جایی نماز بخواند که به طور کلّی قادر به ایستاده نماز خواندن نباشد، لازم است نشسته نماز بخواند و اگر توانایی رکوع و سجود را نیز ندارد، آنها را با اشاره سر، انجام دهد.

مسئله ۱۰۴۵ . پشت کردن به قبر پیغمبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهم‌السلام)در صورتی‌‌که بی‌‌احترامی و هتک حرمت به آنان محسوب شود، در نماز و غیر نماز حرام است و امّا چنانچه به دلیل فاصله زیاد یا وجود مانع مثل دیوار هتک و توهین محسوب نشود، اشکال ندارد؛ البتّه فاصله شدن صندوق شریف و پارچه‌ای که روی آن انداخته‌اند یا ضریح مطهّر، برای برطرف شدن بی ادبی، کافی نیست؛ ولی در هر دو حال اگر قصد قربت حاصل شود، نماز صحیح است.

شرط پنجم: اگر مکان نمازگزار نجس است، موجب نجاست لباس و بدن او نشود

 

مسئله ۱۰۴۶ . اگر مکان نمازگزار نجس است نباید به طوری تر‌ باشد که رطوبت آن به بدن یا لباس او برسد؛ مگر آنکه نجاستی باشد که در نماز بخشید شده است و مبطل نماز نیست ولی چیزی که پیشانی را برای سجده بر آن می‌گذارد، مثل مهر، حداقل به مقداری که سجده صدق می‌کند، نباید نجس باشد و نجس بودن آن حتّی در صورت خشک بودن، نماز را باطل می‌کند امّا نجس بودن بقیه مهر یا پشت مهر یا فرش و زمین زیر مهر اشکال ندارد و احتیاط مستحب آن است که مکان نمازگزار اصلاً نجس نباشد.

شرط ششم: بنابر احتیاط واجب زن جلوتر یا مساوی مرد نماز نخواند

مسئله ۱۰۴۷ . اگر زن و مرد می‌‌خواهند در یک مکان نماز بخوانند، بنابر احتیاط لازم، باید زن عقب‌‌تر از مرد بایستد و این عقب ایستادن، حداقل به مقداری باشد که جای سجده او برابر جای دو زانوی مرد در حال سجده باشد امّا اگر یکی از آنان نماز نمی‌خواند، نماز دیگری صحیح است هرچند زن هم‌ردیف یا جلوتر از مرد باشد.

مسئله ۱۰۴۸ . اگر زن برابر و هم ردیف مرد یا جلوتر از مرد بایستد و با هم وارد نماز شوند یعنی همزمان تکبیرة الاحرام را بگویند، بنابر احتیاط واجب، هر دو نفر باید نماز را دوباره بخوانند مگر از مواردی باشد که در مسأله (۱۰۵۷) خواهد آمد.

مسئله ۱۰۴۹ . اگر زن هم ردیف مرد یا جلوتر از مرد بایستد، در صورتی‌‌که یکی زودتر از دیگری مشغول نماز شود، نماز نفری که دیرتر تکبیرة الاحرام را گفته، بنابر احتیاط واجب، باطل است و نماز نفر اول که زودتر تکبیرة الاحرام را گفته، در صورتی که بتواند در بین نماز، مثلاً حائلی مانند پرده بین خود و نفر دیگر ایجاد کند یا بیش از چهار متر و نیم از نفر دیگر فاصله بگیرد[۲] یا اگر مرد است، راه رفته و از زنی که در بین نماز، مقابل او مشغول نماز شده، جلوتر بایستد و اگر زن است، عقب آمده و از آن مرد عقب تر قرار گیرد - برای آن‌که نمازش صحیح باشد - باید این کار را انجام دهد و گرنه نماز نفر اول هم، بنابر احتیاط واجب، باطل است امّا اگر این کارها امکان پذیر نیست نماز را ادامه می‌‌دهد و در این صورت، نماز نفر اول صحیح است.

شایان ذکر است در هنگام راه رفتن یا ایجاد حائل باید نکات ذیل رعایت گردد:

الف. در حال حرکت ذکر نگوید ب. از قبله منحرف نشود. ج. این کار عرفاً صورت نماز را بر هم نزند.

مسئله ۱۰۵۰ . حکم ‌‌ذکر شده در این شرط‌ (شرط ششم) همانند سایر شروط[۳] مکان نمازگزار، شامل همه انواع نمازها، نماز واجب و مستحبی، فرادا و جماعت و نیز شامل همه مکان‌ها می‌‌شود و فرقی بین منزل، مسجد، حرم و مشاهد مشرّفه نیست؛ البتّه این حکم یک استثناء دارد و آن هنگام شلوغی جمعیت در مکّه مکرّمه است که رعایت این مسأله لازم نیست و سایر مکان‌ها این حکم را ندارند.

مسئله ۱۰۵۱ . این حکم (شرط ششم)، شامل حال اضطرار نمی‌‌شود مثلاً اگر زن و مردی در مکان کوچکی حبس و زندانی شده‌‌ و وقت نماز نیز تنگ باشد، در این صورت، نماز هر دو نفر صحیح است امّا اگر وقت وسعت دارد ابتدا یکی از دو نفر نماز بخواند و دیگری نمازش را به تأخیر بیاندازد و پس از اتمام نماز نفر اول، نفر دوم نمازش را بخواند و بهتر آن است که زن، نمازش را به تأخیر بیاندازد.

مسئله ۱۰۵۲ . در حکم ذکر شده (شرط ششم) فرقی بین مَحرم و نامحرم نیست. بنابراین، این حکم در مورد زن و شوهر، برادر و خواهر و سایر محارم نیز جاری است. البتّه حکم اختصاص به افراد بالغ دارد. بنابراین اگر در صف نماز جماعت مردان، دختر بچه نابالغی مشغول نماز باشد، اشکال ندارد.

مسئله ۱۰۵۳ . حکم ذکر شده (شرط ششم) اختصاص به نمازِ صحیح ندارد و شامل آنچه که عرفاً نماز محسوب می‌‌شود هرچند آن نماز، از جهت دیگری غیر از این حکم (شرط ششم) باطل باشد، نیز می‌‌گردد. بنابراین اگر مثلاً همسر انسان سهواً بدون وضو مشغول نماز است و شوهر، عمداً بدون رعایت مواردی که در مسأله (۱۰۵۷) ذکر می‌شود،جلوتر از او نماز را ببندد، نماز مرد هم بنابر احتیاط واجب، باطل است.

مسئله ۱۰۵۴ . اگر مثلاً ‌مرد نماز بخواند و پس از اتمام نماز، متوجّه شود زنی جلوی او یا هم ردیف او مشغول نماز بوده، نماز مرد صحیح است امّا اگر در بین نماز متوجّه شود، در صورتی نمازش صحیح است که به توضیح مسأله (۱۰۴۹) عمل نماید.

مسئله ۱۰۵۵ . اگر کسی به علّت ندانستن حکم شرعی، این مسأله (شرط ششم) را رعایت نمی‌‌کرده، در صورتی‌‌که در یادگیری مسأله کوتاهی کرده و جاهل مقصّر باشد، حکم فردی را دارد که عمداً این حکم را رعایت نکرده است؛ بنابراین نمازش، به احتیاط واجب، باطل است امّا اگر در یادگیری مسأله کوتاهی نکرده و جاهل قاصر است، نمازهایی را که با چنین جهلی خوانده، صحیح است و لازم نیست آن را دوباره خوانده یا قضا نماید.

مسئله ۱۰۵۶ . اگر در مقابل یا در کنار مردی که می‌‌خواهد نماز بخواند، زنی است که نماز نمی‌‌خواند، نماز مرد صحیح است، همچنین اگر در پشت سر یا در کنار زنی که می‌‌خواهد نماز بخواند، مردی است که نماز نمی‌‌خواند، نماز زن صحیح است. بنابراین حکم مذکور، اختصاص به زمانی دارد که زن و مرد، هر دو نماز بخوانند.

مسئله ۱۰۵۷ . اگر بین مرد و زنی که برابر هم ایستاده‏اند یا زن جلوتر از مرد ایستاده و نماز می‌خوانند، دیوار یا پرده یا چیز دیگری باشد که عرفاً حائل و مانع محسوب شود هر‌چند مانع از مشاهده نباشد و بتوانند همدیگر را ببینند، نماز هر دو صحیح است بنابر این اگر جنس حائل از شیشه شفاف باشد یا آنکه ارتفاع آن به اندازه قد آنها نباشد - مثل پرده‌ای که عرفاً زن و مرد را از هم جدا کرده و حدوداً یک متر ارتفاع داشته باشد - نماز هر دو صحیح می‌‌باشد هرچند بهتر است حائل به گونه‌‌‌ای باشد که مرد و زن نمازگزار یکدیگر را مشاهده نکنند.

همچنین اگر فاصله بین مرد و زن نمازگزار که برابر هم ایستاده‏اند یا زن جلوتر ایستاده بیش از ده ذراع‌[۴] باشد یا اینکه محل آنها عرفاً دو مکان محسوب شود، نماز هر دو صحیح است و نیز اگر زن در حال نماز عقب‌‌تر از مرد بایستد - اقلاً به مقداری که جای سجده او برابر جای دو زانوی مرد در حال سجده باشد - نماز هر دو صحیح است.

شرط هفتم:مکان نمازگزار مسطّح باشد

مسئله ۱۰۵۸ . جای پیشانی نمازگزار نباید از جای دو زانو و سر انگشتان پای او، بیش از چهار انگشت بسته پایین‌تر یا بالاتر باشد و تفصیل این مسأله در احکام سجده گفته می‌شود.

احکام دیگر مکان نمازگزار

مسئله ۱۰۵۹ . بودن مرد و زن نامحرم در خلوت اگر احتمال به گناه افتادن را بدهند، حرام است و احتیاط مستحب آن است که در آنجا نماز نخوانند.

مسئله ۱۰۶۰ . نماز خواندن در مکانی که آواز غنایی می‌خوانند یا موسیقی حرام می‌نوازند، باطل نیست هرچند گوش دادن به آن و نواختن آن، معصیت می‌باشد.

مکان ‌‌هایی که نماز خواندن در آنها مستحب یا مکروه است

مسئله ۱۰۶۱ . در شرع مقدّس اسلام سفارش بسیاری به خواندن نماز در مسجد شده است و بهتر از همه مسجدها، مسجد الحرام است و بعد از آن، مسجد پیغمبر(صلی الله علیه و آله) و بعد از آن، مسجد کوفه و مسجد بیت المقدس و بعد از آن، مسجد جامع هر شهر و بعد از آن، مسجد محلّه و بعد از آن، مسجد بازار است.

مسئله ۱۰۶۲ . برای زنان بهتر است نماز خود را در جایی بخوانند که از جهت محفوظ بودن از نامحرم، از جاهای دیگر مناسب‏تر باشد، خواه آنجا خانه باشد یا مسجد یا جای دیگر؛ و در این حکم فرقی بین نماز واجب و نماز مستحب نیست.

مسئله ۱۰۶۳ . نماز خواندن در حرم امامان(علیهم‌السلام) مستحب است، بلکه گفته شده بهتر از مسجد است و روایت شده که نماز در حرم مطهّر حضرت امیر المؤمنین(علیه‌السلام) برابر دویست هزار نماز است.

مسئله ۱۰۶۴ . نماز خواندن در چند جا مکروه می‌باشد و از آن جمله است:

۱. حمام. ۲. زمین نمکزار. ۳. مقابل انسانی که ایستاده یا نشسته است. ۴. مقابل دری که باز است. ۵. در جاده و خیابان و کوچه، اگر برای کسانی که عبور می‌کنند زحمت نباشد و چنانچه زحمت باشد، مزاحمت حرام است. ۶. مقابل آتش و چراغ. ۷. در آشپزخانه و هر جا که کوره آتش باشد. ۸. مقابل چاه و چاله‏ای که محلّ ادرار باشد. ۹. روبروی عکس و مجسّمه چیزی که روح دارد مگر آنکه روی آن پرده بکشند. ۱۰. در جایی که عکس یا مجسّمه جاندار باشد هر‌چند روبروی نمازگزار نباشد. ۱۱. در اتاقی که جُنب در آن باشد. ۱۲. مقابل قبر. ۱۳. روی قبر. ۱۴. بین دو قبر. ۱۵. در قبرستان. ۱۶. همسایه مسجد، اگر عذری نداشته باشد، مکروه است در غیر مسجد نماز بخواند.

مسئله ۱۰۶۵ . کسی که در محلّ عبور مردم نماز می‌خواند یا کسی روبروی اوست، مستحب است جلوی خود چیزی بگذارد و اگر تسبیح یا عصا یا چوب یا ریسمانی هم باشد کافی است.

[۱] . در مواردی ‌که حاکم شرع در آن ولایت دارد و می‌‌تواند اجازه دهد.

[۲] . فاصله چهار متر و نیم بین زن و مرد از محلّ ایستادن یکی ‌تا محلّ ایستادن دیگری ‌محاسبه می‌‌شود؛ حتّی ‌در صورتی ‌که زن نمازگزار روبرو و جلوی ‌مرد نمازگزار مشغول نماز باشد.

[۳] . البتّه در نماز مستحبی ‌با توضیحاتی ‌که در محل خود ذکر شده، شرایطی ‌مانند استقرار، توانایی ‌ایستادن و قبله دارای ‌استثنائاتی ‌می‌‌باشد.

[۴] . ده ذراع نقریباً چهار متر ونیم است.

بازگشت به فهرست

thaniashar

مطهرات (پاک‌کننده‌ها)


احکام طهارت

مطهّرات

اقسام مطهّرات

مسئله ۱۵۲. دوازده چیز نجاست را پاک می‌‌کند و آنها را مطهّرات گویند:

اوّل: آب. دوم: زمین. سوم: آفتاب. چهارم: استحاله. پنجم: انقلاب. ششم: انتقال. هفتم: اسلام. هشتم: تبعیت. نهم: برطرف شدن عین نجاست. دهم: استبراء حیوان نجاست خوار. یازدهم: غایب شدن مسلمان. دوازدهم: خارج شدن خون از حیوان ذبح شده.

احکام اینها به طور مفصّل در مسائل آینده بیان می‌شود.

۱.آب

شرایط تطهیر (پاک کردن) أشیاء با آب

مسئله ۱۵۳. آب با چند شرط شیء نجس را پاک می‌‌کند:

اوّل: آنکه مطلق باشد. پس آب مضاف مانند آب هندوانه، گلاب و عرق بید مِشک، شیء نجس را پاک نمی‌‌کند.

دوم: آنکه پاک باشد.

سوم: آنکه وقتی شیء نجس را می‌‌شویند تا قبل از کامل شدن تطهیر، آب، مضاف نشود.[۱]

چهارم: در شستنی که بعد از آن، شستنِ دیگری لازم نیست، باید آب، بو یا رنگ یا مزه نجاست نگیرد و در غیر آن شستن، تغییر بو یا رنگ یا مزه آب بوسیله نجاست ضرر ندارد مثلاً اگر چیزی را با آب کُر یا قلیل بشویند و فرض شود دو دفعه شستن در آن لازم باشد، در دفعه اوّل هرچند آب با رنگ یا بو یا مزه نجاست تغییر نماید چنانچه در دفعه دوم با آبی تطهیر کند که چنین تغییری نکند، پاک می‌‌شود.

پنجم: آنکه بعد از آب کشیدنِ شیء نجس، اجزاء کوچکِ عین نجاست در آن نباشد.

شایان ذکر است در بعضی از موارد در تطهیر با آب شرایط دیگری نیز لازم است که در مسائل بعد گفته خواهد شد.

مسئله ۱۵۴. در تطهیر با آب کر یا جاری یا باران جدا شدن غساله لازم نیست. بنابراین در لباس و فرش و سایر اشیایی که آب در آنها نفوذ می‌کند و با فشار دادن و مانند آن خارج می‌شود، چنانچه با آب کر یا جاری یا باران تطهیر شود خارج کردن آب باقیمانده در آنها با فشار دادن و مانند آن لازم نیست.

مسئله ۱۵۵. در تطهیر با آب قلیل جدا شدن غساله لازم است و این لزوم در مواردی که غساله آب قلیل بنابر فتوی نجس است، بنابر فتوی می‌باشد و در مواردی که غساله آب قلیل بنابر احتیاط نجس است، بنابر احتیاط واجب می‌باشد.[۲] بنابراین در لباس و فرش و سایر اشیایی که آب در آنها نفوذ می‌کند و با فشار دادن و مانند آن خارج می‌شود، چنانچه با آب قلیل تطهیر شود، خارج کردن آب باقیمانده در این اشیاء با فشار دادن و مانند آن (بنابر فتوی یا احتیاط) لازم است.

مسئله ۱۵۶. اگر حصیر نجس را که با نخ بافته شده در آب کُر یا جاری فرو برند بعد از برطرف شدن عین نجاست پاک می‌شود ولی اگر بخواهند آن را با آب قلیل آب بکشند باید هرطور ممکن است، هرچند با لگدکردن، فشار دهند تا غساله آن جدا شود.[۳]

مسئله ۱۵۷. اگر فرد موی سر و صورت را با آب قلیل آب بکشد چنانچه مو انبوه نباشد برای جدا شدن غساله لازم نیست فشار دهد زیرا غساله به مقدار معمول خود به خود جدا می‌شود.

مسئله ۱۵۸. در تطهیر با آب قلیل، لازم نیست آب بر روی شیء متنجّس ریخته شود، بلکه می‌توان آن را در آب فرو برد؛ بنابر این چنانچه آن شیء از اشیائی باشد که با یک بار شستن پاک می‌شود، شیء متنجّس، پاک می‌شود ولی آب قلیل نجس می‌گردد.

مسئله ۱۵۹. پارچه رنگی‌ای که به هنگام شستشو رنگ پس می‌دهد اگر با آب کر یا جاری یا باران تطهیر شود، در صورتی که آب، پیش از آنکه به سبب رنگ پارچه، مضاف شود به تمام آن برسد، آن پارچه پاک می‌شود و اگر با آب قلیل شسته شود، چنانچه موقع فشار دادن، آب مضاف از آن بیرون نیاید پاک می‌شود هرچند بعد از آن، آب به سبب رنگ پس دادن پارچه مضاف شود و از آن بریزد.

کیفیت و احکام تطهیر أشیاء

 اشیای پیرامون ما که نجس شده‌‌اند، یا ظرف‌‌اند یا غیر ظرف، که حکم تطهیر هر یک در مسائل آینده می‌‌آید:

تطهیر ظرف ‌‌ها

مسئله ۱۶۰. داخل ظرف نجس را با آب قلیل و همچنین بنابر احتیاط واجب با آب کر و جاری و باران باید سه مرتبه شست.

مسئله ۱۶۱. ظرفی که به شراب نجس شده با هر آبی، باید سه بار شسته شود و احتیاط مستحب است آن را هفت بار بشویند.

مسئله ۱۶۲. ظرفی را که سگ لیسیده یا از آن آب یا شیء روان دیگری خورده، باید اوّل داخل آن را با خاک پاک، خاک مالی کرد سپس خاک آن را بر طرف نموده و بعد دو مرتبه با آب قلیل یا کُر یا جاری شست. همچنین اگر نیم خورده ظرفی را که سگ از آن آب (یا چیز روان دیگری) خورده، در ظرف دیگر بریزند، آن ظرف نیز در کیفیت تطهیر، حکم ظرفی را دارد که سگ از آن، آب یا چیز روان دیگری خورده است. شایان ذکر است در این موارد باید ابتدا خاک مالی و سپس شستن انجام گردد و اگر به عکس عمل شود ظرف پاک نمی‌شود.

مسئله ۱۶۳. اگر آب دهان سگ در ظرف بریزد، یا عرق یا ادرار یا سایر فضولات سگ به داخل آن اصابت کند، بنابر احتیاط لازم، باید آن را خاک‌‌مالی کرد و بعد سه مرتبه با آب شست. همچنین اگر جای دیگری از بدن سگ مثل دست یا پای سگ با تری سرایت کننده به داخل ظرف برسد، بنابر احتیاط لازم، باید آن را خاک‌‌مالی کرد و بعد سه مرتبه با آب شست، امّا غیر ظرف مانند دست انسان که سگ لیسیده حکم ظرف را ندارد و خاک مال کردن آن لازم نیست.

مسئله ۱۶۴. اگر دهانه ظرفی که سگ دهن زده تنگ باشد باید خاک در آن ریخته و به شدّت حرکت دهند تا خاک به همه‌‌ آن ظرف برسد سپس به ترتیبی که ذکر شد، بشویند.

مسئله ۱۶۵. ظرفی را که خوک بلیسد یا از آن چیز روان بخورد یا اینکه در آن موش صحرایی مرده باشد، با آب قلیل یا کُر یا جاری باید هفت مرتبه شست و خاک مالی لازم ندارد.

مسئله ۱۶۶. کوزه یا ظرف دیگری که از گل نجس ساخته شده یا آب نجس در آن فرو رفته است اگر در آب کُر یا جاری گذاشته شود، به هرجای آن که ‌آب برسد، پاک می‌شود و اگر بخواهند باطن آن هم پاک شود، باید به قدری در آب کُر یا جاری بماند که آب به تمام آن فرو رود و اگر ظرف رطوبتی داشته باشد که از رسیدنِ آب به باطن آن مانع باشد باید خشکش نمایند و بعداً در آب کُر یا جاری بگذارند.

مسئله ۱۶۷. ظرف نجس را با آب قلیل به دو گونه می‌‌توان آب کشید:

الف. ظرف را سه مرتبه از آب، پر و خالی کنند ب. سه مرتبه قدری آب در آن بریزند و در هر دفعه آب را طوری در آن بگردانند که به جاهای نجس آن برسد و سپس آب را بیرون بریزند.

مسئله ۱۶۸. اگر ظرف بزرگی مثل پاتیل و خُمره نجس شود، چنانچه سه مرتبه آن را از آب، پر و خالی کنند، پاک می‌‌شود و همچنین است اگر سه مرتبه از بالا آب در آن بریزند به طوری که تمام اطراف آن را بگیرد و در هر دفعه آبی که در ته آن جمع می‌‌شود بیرون آورند و احتیاط مستحب آن است که در مرتبه دوم و سوم ظرفی را که با آن، آبها را بیرون می‌‌آوردند، آب بکشند.

مسئله ۱۶۹. تنور، حوض آب و مانند آن، حکم ظرف را ندارند. بنابر این با یک مرتبه شستن پاک می‌‌شوند و اگر تنور یا حوض آب سوراخ و مجرایی ندارد که آب از آنجا خارج شود و آب در کف آن جمع می‌‌شود در صورتی که بخواهند آن را با آب قلیل تطهیر کنند برای پاک شدن آنجا باید آب جمع شده را با پارچه یا ابر یا ظرف و مانند آن بیرون آورند.

تطهیر اشیاء غیر ظرف

مسئله ۱۷۰. اگر شیء نجسی که ظرف نیست را یک مرتبه با آب کُر یا جاری یا باران بشویند که آب به تمام جاهای نجس آن برسد، پاک می‌‌شود و در فرش و لباس و مانند اینها، فشار یا مانند آن (مثل مالیدن یا لگد کردن) لازم نیست. شایان ذکر است فقط در صورتی که بدن یا لباس متنجّس به ادرار باشد، بنابر احتیاط واجب، باید با آب کُر و آب باران دو مرتبه شسته شود ولی در آب جاری با یک‌‌بار شستن پاک می‌‌شود و این حکم اختصاص به لباس و بدن دارد و شامل فرش، موکت، پارچه‌ای که لباس نیست و مانند آن نمی‌شود.

مسئله ۱۷۱. اگر نجاست بدن را در آب کر یا جاری برطرف کنند، بدن پاک می‌شود، مگر آنکه بدن به ادرار نجس شده باشد که در این صورت، بنابر احتیاط واجب، با آب کر به یک مرتبه پاک نمی‌شود، ولی بیرون آمدن و دو مرتبه در آب رفتن لازم نیست، بلکه اگر در زیر آب به آن محلّ دست بکشند که آب از بدن جدا شود و دو مرتبه آب به بدن برسد کافی است.

مسئله ۱۷۲. اگر بخواهند غیر ظرف را که به ادرار نجس شده با آب قلیل آب بکشند، چنانچه یک مرتبه آب روی آن بریزند و از آن جدا شود، در صورتی که ادرار در آن شیء نمانده، پاک می‌‌شود مگر در لباس یا بدن که باید دو بار شسته شود تا پاک گردد و در هر حال برای شستن لباس و فرش و مانند اینها با آب قلیل (بنابر فتوی یا احتیاط واجب)[۴] باید آن را فشار دهند تا غساله آن بیرون آید.

مسئله ۱۷۳. اگر شیئی به ادرار پسر یا دختر شیرخواری که غذا خور نشده، نجس شود، چنانچه یک مرتبه آب - هرچند کم - روی آن بریزند که به تمام جاهای نجس آن برسد و نجاست داخل آب از بین رفته حساب شود، پاک می‌‌شود ولی احتیاط مستحب آن است که یک مرتبه دیگر هم آب روی آن بریزند و در لباس و فرش و مانند اینها، فشار دادن لازم نیست.

مسئله ۱۷۴. اگر شیئی که ظرف نیست به غیر ادرار نجس شود (مثل خون، مدفوع و منی) چنانچه با برطرف کردن نجاست، یک مرتبه آب قلیل روی آن بریزند و از آن جدا شود، پاک می‌گردد ولی لباس و مانند آن را (بنابر فتوی یا احتیاط) باید فشار دهند تا غساله آن بیرون آید.

سایر احکام مربوط به تطهیر أشیاء با آب

مسئله ۱۷۵. هر شیء نجس، تا عین نجاست را از آن بر طرف نکنند پاک نمی‌شود ولی اگر بو یا رنگ یا مزه نجاست در آن مانده باشد، اشکال ندارد. به عنوان مثال اگر لباسی را که متنجّس به خون است، آب بکشند و عین خون از لباس برطرف شود ولی رنگ خون در آن بماند، لباس پاک می‌باشد و چنانچه بتوانند رنگ را با مواد شوینده بر طرف کنند، این کار لازم نیست.

مسئله ۱۷۶. در مواردی که برای تطهیر چند بار شستن لازم است پی در پی بودن دفعات شستن لازم نیست؛ بنابراین شیئی که نیاز به دو بار شستن دارد چنانچه در یک روز یک بار و در روز دیگر بار دیگر شسته شود کافی است، همچنین در مواردی که فشار دادن برای خارج نمودن غساله لازم است (مثل مورد تطهیر لباس متنجّس با آب قلیل)، لازم نیست که فشار فوراً و بدون فاصله بعد از شستن انجام شود امّا این کار به قدری تأخیر انداخته نشود که موجب خشک شدن مقدار قابل توجّهی از آب غساله گردد.

مسئله ۱۷۷. اگر ظاهر برنج و حبوبات و گندم و مانند اینها نجس شود، همانند سایر اشیاء، با ریختن آب بر آن یا فرو بردن در آب، پاک می‌شود و اگر باطن آن نجس شود چنانچه بخواهند باطن آن هم پاک شود، باید به قدری در آب کُر یا جاری بماند که آب به باطن آن برسد و اگر آن شیء رطوبتی داشته باشد که از رسیدنِ آب به باطن آن مانع می‌شود باید آن را خشک نمایند و بعداً در آب کُر یا جاری بگذارند.

مسئله ۱۷۸. اگر ظاهر صابون نجس شود، می‌توان آن را تطهیر کرد، ولی اگر باطن آن نجس شود قابل تطهیر نیست و اگر انسان شک کند که آب نجس به باطن صابون رسیده یا نه، باطن آن پاک می‌‌باشد.

مسئله ۱۷۹. غذای متنجّسی که لای دندان‌‌ها مانده، اگر آب در دهان بگردانند (هرچند آبِ قلیل باشد) و معلوم شود آب به تمام اجزای غذای نجس رسیده، پاک می‌شود.

مسئله ۱۸۰. اگر جسم نجسی مانند اجسام فلزی یا پلاستیکی را ذوب کنند و در اثر ذوب کردن باطن آن هم نجس شود چنانچه پس از منجمد شدن، آن را آب بکشند، ظاهرش پاک می‌‌شود.

مسئله ۱۸۱. اگر ظاهر نمک سنگ و مانند آن نجس شود، با آب کشیدن در صورتی که آب مضاف نگردد پاک می‌‌شود، خواه با آب قلیل باشد، یا با آب کُر یا آب جاری باشد.

مسئله ۱۸۲. اگر از شکرِ نجسِ آب شده، قند بسازند و سپس آن را در آب کر یا جاری بگذارند پاک نمی‌شود.

مسئله ۱۸۳. اگر فرد شیئی را آب بکشد و یقین کند پاک شده و بعد شک کند که عین نجاست را از آن بر طرف کرده یا نه، باید دوباره آن را آب بکشد تا یقین یا اطمینان پیدا کند که عین نجاست بر طرف شده است؛ مگر آنکه آن شخص، مبتلا به وسواس باشد که در این صورت به شک خویش اعتناء نکند.

مسئله ۱۸۴. اگر فرد لباسی را در کر یا جاری آب بکشد و بعد مثلاً لجن آب در آن ببیند، چنانچه احتمال ندهد که لجن از رسیدن آب جلوگیری کرده، آن لباس پاک است.

مسئله ۱۸۵. اگر فرد، لباس و مانند آن را که نجس می‌‌باشد، آب بکشد و بعد از آن، خورده گِل یا صابون یا از این قبیل چیزها، در آن مشاهده کند، چنانچه احتمال ندهد آن چیز، از رسیدن آب جلوگیری کرده است، آن لباس، پاک می‌باشد امّا اگر می‌داند خورده گِل یا صابون و مانند آن مانع از رسیدن آب به محلّ متنجّس شده یا در این مورد، شک داشته باشد، آن محل حکم نجس را دارد.

شایان ذکر است اگر آب نجس به باطن گِل یا صابون رسیده باشد، باطن آنها نجس است ولی ظاهر گِل و صابونی که بر روی لباس مشاهده می‌‌شود، پاک می‌‌باشد؛ مگر آن که بداند در هنگام فشار دادن لباس، قسمتِ نجسِ گل و صابون که باطن و مخفی بوده، ظاهر شده است.

مسئله ۱۸۶. گوشت و دنبه‏ای که نجس شده، مثل اشیای دیگر آب کشیده می‌شود و همچنین است اگر بدن یا لباس یا ظرف نجس، چربی کمی داشته باشد که از رسیدن آب به آنها جلوگیری نکند.

مسئله ۱۸۷. اگر ظرف یا بدن، نجس باشد و بعد طوری چربی شود که از رسیدن آب به آنها جلوگیری کند، چنانچه بخواهند ظرف و بدن را آب بکشند، باید چربی را بر طرف کنند تا آب به آنها برسد.

مسئله ۱۸۸. زمینی که آب در آن فرو می‌رود مثل زمینی که روی آن شن یا ریگ باشد، اگر نجس شود با آب قلیل نیز پاک می‌شود امّا زیر شن و ریگ‌‌ها به علّت برخورد با غساله آب قلیل حکم غساله آب قلیل را دارد که در مسأله (۳۶) گذشت.

مسئله ۱۸۹. زمین سنگ فرش و آجر فرش و زمین سختی که آب در آن فرو نمی‌رود، اگر نجس شود با آب قلیل پاک می‌گردد، ولی باید به قدری آب روی آن بریزند که جاری شود و چنانچه آبی که روی آن ریخته‏اند از مجرایی بیرون نرود و در جایی جمع شود، برای پاک شدن آنجا باید آبِ جمع شده را با شیء پاکی مثل پارچه‏ یا ظرف بیرون آورند یا با وسیله مکنده‌‌ای جمع کنند.

۲. زمین

مسئله ۱۹۰. زمین با پنج شرط کف پا و ته کفش را پاک می‌کند:

اول:آنکه زمین پاک باشد.

دوم:آنکه زمین خشک باشد ولی وجود تری و رطوبتی که سرایت کننده نیست، در زمین اشکال ندارد.

سوم:آنکه بنابر احتیاط لازم، نجاست از ناحیه زمینِ نجس به ته کفش یا کف پا سرایت کرده باشد.

چهارم:آنکه اگر عین نجس مانند خون و ادرار، یا متنجّس مثل گِلی که نجس شده در کف پا و ته کفش باشد، با راه رفتن یا مالیدن پا به زمین بر طرف شود و چنانچه قبلاً عین نجاست بر طرف شده باشد - مثل ته کفشی که آلوده به ادرار شده و قبل از تماس با زمین، خشک شده - بنا‌بر احتیاط لازم با راه رفتن یا مالیدن پا به زمین، پاک نمی‌شود.

پنجم:زمین باید خاک یا سنگ یا آجر فرش و مانند اینها باشد بنابراین با راه رفتن روی فرش، حصیر و سبزه و مانند اینها، کف پا و ته کفش نجس، پاک نمی‌شود.

مسئله ۱۹۱. بنابر احتیاط واجب کف پا و ته کفش نجس، با راه رفتن روی آسفالت و روی زمینی که با چوب فرش شده و همین طور با مالیدن و کشیدن به دیوار پاک نمی‌شود.

مسئله ۱۹۲. برای پاک شدن کف پا و ته کفش بهتر است مقدار پانزده ذراع[۵] یا بیشتر راه بروند، هرچند به کمتر از پانزده ذراع یا مالیدن پا به زمین، نجاست بر طرف شود.

مسئله ۱۹۳. لازم نیست کف پا و ته کفش تر باشد، بلکه اگر خشک هم باشد با راه رفتن پاک می‌شود.

مسئله ۱۹۴. بعد از آنکه کف پا یا ته کفش نجس با راه رفتن پاک شد، مقداری از اطراف آن هم که معمولاً به گِل آلوده می‌شود پاک می‌گردد.

مسئله ۱۹۵. کسی که با دست و زانو راه می‌رود، اگر کف دست یا زانوی او نجس شود، بنابر احتیاط واجب با راه رفتن پاک نمی‌شود و همچنین است ته عصا و ته پای مصنوعی و نعل چهار پایان و چرخ موتور، ماشین و مانند اینها.

مسئله ۱۹۶. اگر بعد از راه رفتن، بو یا رنگ یا ذرّه‏های کوچکی از نجاست که دیده نمی‌شود، در کف پا یا ته کفش بماند اشکال ندارد، هرچند احتیاط مستحب آن است که به قدری راه برود که آنها هم بر طرف شود.

مسئله ۱۹۷. داخل کفش با راه رفتن پاک نمی‌شود و کف جوراب نیز بنابر احتیاط واجب با راه رفتن پاک نمی‌شود، مگر اینکه کف آن از چرم یا مانند آن باشد و راه رفتن با آن روی زمین نیز معمول باشد.

۳. آفتاب

مسئله ۱۹۸. آفتاب، زمین و ساختمان و دیوار را با پنج شرط پاک می‌کند:

اول آنکه شیء نجس تری سرایت کننده داشته باشد، پس اگر خشک باشد باید به وسیله‏ای آن را تر کنند - هرچند با آب مضاف یا آب نجس - تا آفتاب آن را خشک کند.

دوم آنکه عین نجاست در آن شیء باقی نمانده باشد.

سوم آنکه چیزی از تابیدن آفتاب جلوگیری نکند، پس اگر آفتاب از پشت پرده یا ابر و مانند اینها بتابد و شیء نجس را خشک کند، آن شیء، پاک نمی‌شود، ولی اگر ابر به قدری نازک باشد یا شیشه شفاف باشد که از تابیدن آفتاب جلوگیری نکند، اشکال ندارد.

چهارم آنکه آفتاب به تنهایی شیء نجس را خشک کند، پس اگر مثلاً شیء نجس به وسیله باد و آفتاب خشک شود، پاک نمی‌گردد ولی اگر طوری باشد که خشک شدن عرفاً به آفتاب نسبت داده شود، اشکال ندارد.

پنجم آنکه آفتاب مقداری از بنا و ساختمان را که نجاست به آن فرو رفته، یک مرتبه خشک کند، پس اگر یک مرتبه بر زمین و ساختمان نجس بتابد و روی آن را خشک کند و دفعه دیگر زیر آن را خشک نماید، فقط روی آن پاک می‌شود و زیر آن نجس می‌ماند.

مسئله ۱۹۹. اشیاء منقولی (غیر ثابت) که در اصل از زمین بوده ولی به صورتی در آمده که در حال حاضر به آن زمین نمی‌‌گویند مثل کوزه و تسبیح و مهر، با آفتاب پاک نمی‌‌شود و آنچه در حال حاضر جزء زمین شمرده می‌‌شود مانند پاره سنگ و امثال آن با آفتاب پاک می‌شود هرچند منقول و قابل نقل و انتقال باشد امّا اگر عرفاً جزء زمین محسوب نشود با آفتاب پاک نمی‌‌شود مانند آجر یا گچی که روی زمینِ موزاییک فرش یا سنگ فرش یاآسفالت یا قیر شده و... ، انداخته شده است.

مسئله ۲۰۰. آفتاب حصیر و بوریای نجس را پاک می‌کند ولی اگر با نخ بافته شده باشد نخ‌ها را پاک نمی‌کند.

مسئله ۲۰۱. درختان و برگ‌ها و میوه‌های آنها، گیاهان و سبزی‌‌ها، در و پنجره و میخ‌‌ و چوب‌‌های به کار رفته در ساختمان، بنابر احتیاط واجب، با آفتاب پاک نمی‌‌شود.

مسئله ۲۰۲. اگر آفتاب به زمین نجس بتابد و بعد از آن انسان شک کند که زمین موقع تابیدن آفتاب تر بوده یا نه، یا تری آن با آفتاب خشک شده یا نه، آن زمین، نجس است و همچنین است اگر شک کند که عین نجاست از آن بر طرف شده یا نه و اگر شک کند که چیزی مانع تابش آفتاب بوده یا نه، بنابر احتیاط واجب پاک محسوب نمی‌شود.

مسئله ۲۰۳. اگر آفتاب به یک طرف دیوار نجس بتابد و به وسیله آن، طرفی که آفتاب به آن نتابیده نیز خشک شود، بعید نیست هر دو طرف پاک شود، ولی اگر یک روز ظاهر دیوار یا زمین را و روز دیگر باطن آن را خشک کند، فقط ظاهر آن پاک می‌شود.

۴. استحاله

مسئله ۲۰۴. اگر حقیقت شیء نجس - عرفاً - طوری عوض شود که به صورت شیء دیگر - که از اعیان نجس (چیزهایی که عین نجس هستند) نیست - در آید، پاک می‌شود؛ به تعبیر دقیق‌تر، تبدیل صورت نوعی شیء - عرفاً - به شیء پاک دیگر، استحاله نام دارد. چند مثال:

۱. چوب نجس بسوزد و خاکستر یا دود گردد. ۲. سگ در نمکزار فرو رود و نمک شود. ۳. گیاه، آب و املاح نجس را جذب نموده و آنها را تبدیل به گُل یا برگ یا میوه نماید. ۴. حیوان حلال گوشت، آب نجس یا غذای نجس را بخورد و در بدن او تبدیل به ادرار یا سرگین یا عرق و مانند آن گردد.

امّا اگر تغییر و تبدیل به گونه‌ای باشد که جنس شیء عوض نشود بلکه تنها اسم یا صفت آن عوض شود، پاک نمی‌گردد، به عنوان مثال:

۱. اگر گندم نجس را آرد کنند یا از آن نان بپزند، این تغییر فیزیکی استحاله محسوب نمی‌شود و نان یا آرد مذکور نجس است. ۲. اگر آب مطلق یا مضاف نجس یا عین نجس مثل ادرار را تبخیر نموده و سپس بخار مذکور را تقطیر نمایند، مایع پدید آمده نجس است البتّه اگر بخار مذکور قبل از تبدیل شدن به قطرات مایع به بدن یا لباس یا سایر اشیاء برخورد نماید آنها را نجس نمی‌کند.

مسئله ۲۰۵. کوزه گِلی و مانند آن که از گِل نجس ساخته شده، نجس است و امّا زغالی که از چوب نجس درست شده چنانچه هیچ یک از خواص چوب در آن نباشد، پاک است و اگر گِل نجس بر اثر آتش تبدیل به سفال یا آجر شود، بنابر احتیاط واجب، نجس می‌باشد.

مسئله ۲۰۶. شیء نجسی که معلوم نیست استحاله شده یا نه، نجس است.

۵.انقلاب

مسئله ۲۰۷. اگر شراب خود به خود یا با ریختن چیزی مثل سرکه و نمک در آن، سرکه شود، پاک می‌گردد و آن را انقلاب گویند.

مسئله ۲۰۸. شرابی که از انگور نجس و مانند آن به دست آید، یا نجاست دیگری به آن برسد، با سرکه شدن، پاک نمی‌شود.

مسئله ۲۰۹. سرکه‏ای که از انگور و کشمش و خرمای نجس به دست آید، نجس است.

مسئله ۲۱۰. اگر پوشال ریز انگور یا خرما داخل دانه‌‌های انگور و خرما باشد و بخواهند سرکه درست کنند، اشکال ندارد، بلکه ریختن خیار، هویج و بادنجان و مانند اینها در آن هرچند قبل از سرکه شدن باشد نیز اشکال ندارد، مگر اینکه پیش از سرکه شدن، مسکر و مست کننده شده باشد.

مسمسئله ۲۱۱. آب انگوری که به آتش یا خود به خود جوش بیاید، خوردن آن، حرام می‌شود و اگر آن قدر بجوشد که دو قسمت آن (دو سوم آن) کم شود و یک قسمت آن (یک سوم) باقی بماند، حلال می‌شود و اگر ثابت شود که مست کننده است (چنانچه بعضی گفته‏اند در صورتی که آب انگور خود به خود جوش بیاید مسکر و مست کننده می‌شود) تنها با سرکه شدن حلال می‌شود.

شایان ذکر است همانطور که در مسأله (۱۲۷) گذشت آب انگور با به جوش آمدن نجس نمی‌شود مگر آنکه شراب شود.

مسئله ۲۱۲. اگر دو قسمت (دو سوم) آب انگور بدون جوش آمدن کم شود، چنانچه باقیمانده آن جوش بیاید در صورتی که عرفاً به آن آب انگور بگویند - نه شیره - بنابر احتیاط لازم، حرام است.

مسئله ۲۱۳. آب انگوری که معلوم نیست جوش آمده یا نه، خوردن آن، حلال است ولی اگر جوش بیاید تا انسان یقین نکند که دو قسمت آن (دو سوم آن) کم شده، حلال نمی‌شود.

مسئله ۲۱۴. اگر مثلاً در یک خوشه غوره، مقداری انگور باشد، چنانچه به آبی که از آن خوشه گرفته می‌شود آب انگور نگویند و آن آب بجوشد، خوردن آن حلال است.

مسئله ۲۱۵. اگر یک دانه انگور در چیزی که با آتش می‌جوشد بیفتد و بجوشد و طوری در آن مخلوط نشود که از بین رفته حساب گردد، فقط خوردن آن دانه، بنابر احتیاط لازم، حرام است.

مسئله ۲۱۶. اگر بخواهند در چند دیگ شیره بپزند، جایز است کفگیری‌‌ را که در دیگِ جوش آمده زده‏اند، در دیگی که جوش نیامده بزنند.

مسئله ۲۱۷. آب غوره حکم آب انگور را ندارد بنابر این اگر به جوش آید پاک و حلال است و چیزی هم که معلوم نیست غوره است یا انگور چنانچه جوش بیاید حلال است.

۶. انتقال

مسئله ۲۱۸. چنانچه حیوانی که عرفاً خون ندارد، خون بدن انسان یا خون حیوانی که خون جهنده دارد را بمکد به طوری که خونِ مکیده شده، در معرض آن باشد که جذب بدن آن حیوان گردد، مانند پشه‌‌ای که از بدن انسان یا حیوانی خون می‌مکد، آن خون مکیده شده، پاک می‌شود و این را انتقال می‌گویند و امّا خونی که زالو از انسان برای معالجه می‌مکد چون معلوم نیست جزء بدن او می‌شود یا نه، نجس است.

مسئله ۲۱۹. اگر کسی پشه‏ای را که به بدنش نشسته، بکُشد و خونی را که پشه مکیده از او بیرون بیاید، آن خون پاک است زیرا در معرض آن بوده که غذای پشه شود هرچند فاصله میان مکیدن خون و کشتن پشه بسیار کم باشد ولی احتیاط مستحب آن است که در این صورت، احکام خون نجس در مورد آن جاری شود.

۷. اسلام

مسئله ۲۲۰. اگر کافر شهادتین بگوید یعنی به یگانگی خدا و نبوت خاتم الأنبیاء(صلى الله علیه و آله) شهادت بدهد، به هر زبانی که باشد، مسلمان می‌شود و چنانچه قبلاً حکم نجس را داشته، بعد از مسلمان شدن، بدن و آب دهان و بینی و عرق او پاک است ولی اگر موقع مسلمان شدن، عین نجاست به بدن او بوده، باید بر طرف کند و جای آن را آب بکشد، بلکه اگر قبل از مسلمان شدن عین نجاست بر طرف شده باشد، احتیاط واجب آن است که جای آن را آب بکشد.

مسئله ۲۲۱. اگر موقعی که کافر بوده لباس او با رطوبت به بدنش رسیده باشد چه آن لباس در موقع مسلمان شدن در بدن او باشد چه نباشد، بنابر احتیاط واجب، باید آن لباس را برای اموری که پاک بودن در آن شرط است، تطهیر نماید.

مسئله ۲۲۲. اگر کافر شهادتین بگوید و انسان نداند قلباً مسلمان شده یا نه، پاک است و همچنین اگر کافر شهادتین را بگوید و انسان بداند قلباً مسلمان نشده است ولی چیزی که با اظهار شهادتین ناسازگار باشد از او سر نزند، پاک به حساب می‌آید.

۸. تبعیّت

مسئله ۲۲۳. تبعیّت آن است که شیء نجسی به سبب پاک شدن شیء دیگر، پاک شود.

مسئله ۲۲۴. اگر شراب، سرکه شود، ظرف آن هم تا جایی که شراب موقع جوش آمدن به آنجا رسیده، پاک می‌شود و پارچه و چیزی هم که معمولاً روی آن می‌گذارند اگر با آن نجس شده، پاک می‌گردد ولی اگر به علّت جوشش، پشت ظرف به آن شراب آلوده شود، بنابر احتیاط واجب، با تبعیت پاک نمی‌‌شود.

مسئله ۲۲۵. بچه کافر در دو مورد با تبعیّت پاک می‌شود:

۱. کافری که مسلمان شود، طفل او در پاک بودن تابع اوست و همچنین اگر پدربزرگ طفل یا مادر یا مادربزرگ او مسلمان شوند ولی حکم به پاک بودن در این مورد، مشروط به آن است که: الف. پیش از این، بچه نابالغ به تبعیت از فرد تازه مسلمان (پدر یا مادر یا...) در حکم نجاست بوده باشد. ب. بچّه، همراه آن تازه مسلمان و تحت سرپرستی او باشد. ج. کافری نزدیک‌تر از او، همراه آن بچـه نباشد.

۲. طفل کافری که به دست مسلمانی اسیر گردد و پدر یا یکی از اجداد همراه او نباشد، در پاک بودن تابع آن مسلمان است و در این مورد، پاک شدن طفل با تبعیّت، مشروط به این است که طفل در صورت ممیّز بودن، اظهار کفر ننماید.

مسئله ۲۲۶. تخته یا سنگی که روی آن، میّت را غسل می‌دهند و پارچه‏ای که با آن عورت میّت را می‌پوشانند و دست کسی که او را غسل می‌دهد، تمامی این موارد - به مقداری که معمولاً موقع غسل، با میّت و آب‌هایی که بر او ریخته، در تماس است- بعد از تمام شدن غسل، پاک می‌شوند و پارچه‌‌ای که با آن عورت میّت را می‌پوشانند، فشار دادن نیاز ندارد. امّا لباس و بدن غسّال و سایر وسایل غسل دادن - حتی بنابر احتیاط واجب در مواردی که معمولاً هنگام غسل میت نجس می‌شوند - به تبعیت پاک نمی‌شود ونیاز به شستن جداگانه دارد.

مسئله ۲۲۷. کسی که شیئ نجسی را آب می‌کشد، بعد از پاک شدن آن شیء، دست او هم که وسیله شستن شیء بوده - به مقداری که معمولاً موقع شستن، با شیء نجس و یا آب‌هایی که از آن می‌ریزد در تماس است - پاک می‌شود. همچنین در تطهیر لباس با ماشین‌‌های لباس شویی چنانچه لباس‌‌ها مطابق با دستور شرعی شسته شده باشد، بعد از پاک شدن لباسها محفظه گردان ماشین و قسمت داخلی درب ماشین هم (که عرفاً وسیله شستشو به حساب می‌آیند) با تبعیت پاک می‌‌شوند و نیاز به آب کشیدن ندارند.

مسئله ۲۲۸. اگر جایی از بدن یا لباس را با آب قلیل آب بکشند، از آنجا که غساله آب قلیل نجس می‌باشد[۶] ، ممکن است در بعضی از موارد اطراف آن محل به سبب برخورد با این غساله نجس، نجس شده باشد. در چنین مواردی برای پاک شدن اطراف - که متّصل به قسمت نجس است و معمولاً موقع آب کشیدن، آب، به آنها سرایت می‌کند - لازم نیست تطهیر جداگانه صورت گیرد؛ بلکه پس از ریخته شدن آب بر قسمت نجس و پاک شدن آن، اطراف آن هم - بر فرض نجس شدن با غساله نجس - پاک می‌شود.

همین‌طور است اگر چیز پاکی را کنار چیز نجس بگذارند و روی هر دو آب بریزند؛ بنابر این اگر برای آب کشیدن انگشت نجس، روی همه انگشتان آب بریزند، طوری که آب از انگشت نجس روی انگشتان دیگر بریزد، نیاز به شستن جداگانه انگشتان دیگر نیست، بلکه با پاک شدن انگشت نجس، آنها نیز - که محل عبور آب بوده‌اند - پاک می‌شوند.

مسئله ۲۲۹. اگر لباس و مانند آن را با آب قلیل آب بکشند و به اندازه معمول فشار دهند تا آبی که با آن شسته شده جدا شود، آبی که پس از پاک شدنِ آن شیء در آن می‌ماند، پاک است.

مسئله ۲۳۰. اگر ظرف نجس را با آب قلیل آب ‏بکشند، بعد از آن که آب را سه مرتبه در ظرف گردانده بیرون ریختند (یا آن که ظرف را سه مرتبه پر کرده و خالی نمودند) وظرف پاک شد، آب کمی که در ظرف می‌ماند پاک است.

مسئله ۲۳۱. اگر ظاهر برنج و گوشت و چیزی مانند اینها نجس شده باشد، چنانچه آن را در کاسه پاک و مانند آن بگذارند و یک مرتبه آب روی آن بریزند و خالی کنند، (هرچند آبِ قلیل باشد) پاک می‌‌شود و ظرف آن هم به تبعیّت پاک می‌‌گردد و چند بار شستن لازم نیست و اگر در ظرفِ نجس بگذارند، با آب قلیل و بنابر احتیاط واجب با آب کر یا جاری باید سه مرتبه این کا ر را انجام دهند و در این صورت ظرف هم پاک می‌‌شود.

۹. برطرف‌شدن عین نجاست

مسئله ۲۳۲. اگر بدن حیوان به عین نجس مثل خون، یا متنجّس مثل آبِ نجس، آلوده شود، چنانچه آنها بر طرف شوند، بدن آن حیوان پاک می‌شود و نیاز به شستن نیست؛ بنابراین اگر به طور مثال سطح بدن حیوان مجروح شده و آغشته به خون گردد یا بچه حیوان هنگام تولّد، بدنش آلوده به خون باشد با برطرف شدن عین خون و رطوبت آن پاک می‌شود و نیز اگر منقار مرغ آلوده به مدفوع گردد یا بدنش آلوده به ادرار گردد با برطرف شدن مدفوع و ادرار و خشک شدن رطوبت آن، پاک می‌شود و نیاز به شستن نیست.

مسئله ۲۳۳. باطن غیر محض در بدن انسان مثل داخل دهان و بینی و گوش و چشم با برخورد به نجاستی از بیرون، نجس می‌شود و با از بین رفتن آن پاک می‌گردد؛ بنابراین اگر انگشت آلوده به خون را داخل فضای دهان نموده و داخل دهان نجس شود، با برطرف شدن عین خون، دهان پاک به حساب می‌آید و نیاز به شستن آن نیست.

مسئله ۲۳۴. باطن غیر محض در بدن انسان مثل داخل دهان و بینی و گوش و چشم با برخورد به نجاست داخلی، نجس نمی‌شود؛ بنابراین خونی که از لثه بیرون می‌آید، موجب نجس شدن دندان‌ها یا لثه نمی‌شود.

مسئله ۲۳۵. باطن محض مثل معده یا روده یا رگ‌های بدن در انسان یا حیوانات با برخورد به نجاستی از داخل یا بیرون نجس نمی‌شود؛ بنابراین فردی که غذای نجس می‌خورد یا آب نجس می‌آشامد، معده و روده او نجس نمی‌شود. همچنین مدفوع موجود در روده بزرگ، موجب نجاست روده نمی‌شود و نیز خون موجود در قلب و رگ‌‌ها باعث نجاست آنها نمی‌شود.

مسئله ۲۳۶. مقداری از لب‌‌ها و پلک چشم که موقع بستن، روی هم می‌آید، حکم باطن را دارد، پس چنانچه با نجاستی از بیرون برخورد کند آب کشیدن آن لازم نیست.

مسئله ۲۳۷. جایی را که انسان نمی‌داند از ظاهر بدن است یا باطن غیر محض، اگر با نجاستی از بیرون برخورد کند، لازم است آن را آب بکشد و چنانچه با نجاست داخلی برخورد نماید آب کشیدن آن لازم نیست.

مسئله ۲۳۸. جایی را که انسان نمی‌داند از ظاهر بدن است یا باطن محض، اگر با نجاست چه داخلی و چه از بیرون برخورد کند آب کشیدن آن لازم نیست.

مسئله ۲۳۹. مسائلی که ذکر شد (۲۳۳ تا ۲۳۸) درباره پاک شدن و نجس شدن خودِ باطن بدن بود، امّا اگر شیء پاکی با شیء نجسی در باطن بدن برخورد کند، حکم نجس شدن یا نجس نشدن شیء پاک به این صورت است:

۱. اگر برخورد در باطن محض مثل معده یا روده باشد نجاست از شیء نجس به شیء پاک منتقل نمی‌شود و فرقی نمی‌کند که:

الف. شیء پاک و نجس هر دو از داخل بدن باشند مثل برخورد «ودی[۷] » که در باطن با ادرار برخورد کرده باشد.

ب. و یا هر دو از بیرون بدن باشند مثل هسته خرمای بلعیده شده که با آب نجسِ آشامیده شده در باطن برخورد کرده باشد.

ج. و یا آنکه یکی از داخل و دیگری از بیرون باشد، مثل آمپولی که در رگ، با خون برخورد کرده یا اسباب اماله یا آبِ آن که در مخرج مدفوع، با مدفوع برخورد کرده باشد. پس در تمام این موارد، شیء پاک، که با شیء نجس در باطن برخورد کرده، در صورتی که موقع بیرون آمدن آلوده به نجاست نباشد، پاک می‌باشد.

۲. اگر برخورد در باطن غیر محض مثل داخل دهان یا بینی باشد در صورتی که:

الف. هر دو از داخل بدن باشند مثل آب دهان یا بینی که با خونی از باطن بدن، برخورد کرده است،

ب. و یا این که شیء پاک از بیرون و نجاست از داخل باشد، مثل دندان عاریه‌ای که در دهان با خونی که از بین دندان‌های دیگر آمده برخورد کند و یا مثل انگشتی که در دهان با خون مربوط به لثه برخورد کرده یا مثل غذای بین دندان‌ها که با خون مربوط به بین لثه‌ها برخورد کند:

در این دو صورت (الف و ب) نجاست از شیء نجس به شیء پاک سرایت نمی‌کند، البتّه به شرطی که موقع بیرون آمدن، شیء پاک آلوده با آن نجاست - مثلاً خون - نباشد.

ج. شیء پاک و نجس هر دو از بیرون باشند و در داخل بدن با هم برخورد کنند، مثل دندان عاریه‌ای که در دهان با غذایی که با نجاستی از بیرون نجس شده برخورد کرده، در این صورت نجاست از شیء نجس به شیء پاک سرایت کرده و آن را نجس می‌گرداند.

۱۰. استبراء حیوان نجاست ‌‌خوار

مسئله ۲۴۰. ادرار و مدفوع حیوان حلال گوشتی که به خوردن مدفوع انسان عادت کرده به گونه‌ای که عرفاً تنها غذای او به حساب می‌آید، نجس است و خوردن گوشت و شیر آن هم حرام می‌باشد و حکم عرق آن در مسأله (۱۳۰) ذکر شد و اگر بخواهند پاک شود، باید آن را استبراء کنند یعنی تا مدّتی نگذارند نجاست بخورد و غذای دیگری به آن بدهند که بعد از آن مدّت، دیگر نجاست خوار به آن حیوان نگویند و احتیاط مستحب آن است که شتر نجاست خوار را چهل روز، گاو را بیست روز، گوسفند را ده روز، مرغابی را پنج یا هفت روز و مرغ خانگی را سه روز، از خوردن نجاست جلوگیری کنند، هرچند قبل از گذشت این مدّت، به آنها نجاست خوار گفته نشود.

مسئله ۲۴۱. غذایی که به حیوان در مدّت استبراء می‌‌دهند لازم نیست پاک باشد و دادن غذای متنجّس یا عین نجاست غیر مدفوع انسان - مثل خون - هم کافی می‌باشد.

۱۱.غایب شدن مسلمان

مسئله ۲۴۲. اگر بدن یا لباس یا شیء دیگری مانند ظرف و فرش که در اختیار مسلمان بالغ - یا نابالغ ممیّزی که طهارت و نجاست را تشخیص می‌‌دهد - است، نجس شود و آن مسلمان غایب گردد، مثلاً بدنش نجس شده و از خانه بیرون رفته باشد، چنانچه انسان احتمال معقول دهد که او آن شیء را آب کشیده باشد، آن شیء پاک محسوب می‌شود؛ بنابراین اگر انسان بعداً با آن مسلمان یا چیزهایی که او با تری سرایت کننده بعد از غایب شدن با آن‌ها برخورد کرده است، سرو کار داشته باشد، وی و آن اشیاء پاک به حساب می‌آیند؛ بلکه این حکم در مورد بچه نابالغی که ممیّز نیست هم جاری می‌‌شود زیرا رسیدگی به امور این طفل مربوط به متولّی امر اوست.

و در حکم غایب شدن تاریکی و کوری است. بنابراین اگر بدن یا لباس مسلمان، نجس شود و فرد تطهیر آن را به جهت کوری یا تاریکی نبیند، چنانچه احتمال عقلایی دهد که او آن چیز را آب کشیده است حکم به پاکی آن شیء می‌‌شود.

۱۲. خارج شدن خون به مقدار معمول هنگام ذبح شرعی حیوان

مسئله ۲۴۳. هر گاه حیوان حلال گوشت (غیر شتر) را طبق دستور شرع سر ببُرند یا شتر را طبق دستور شرع نحر نمایند و خون آن به مقدار معمول بیرون آید، خونی که در بدنش می‌ماند - چنان‌‌که در مسأله (۱۰۹) گذشت - پاک است و این حکم بنابر احتیاط واجب در حیوان حرام گوشت جاری نیست.

راه‌‌‌های ثابت شدن پاکی أشیاء متنجّس

مسئله ۲۴۴. پاک شدن اشیاء متنجّس از چند راه اثبات می‌‌گردد:

۱. یقین یا اطمینان به پاک شدن شیء.

۲. شهادت دادن دو مرد عادل بر پاک شدن شیء با ذکر سبب پاک شدن، مثل آن که شهات دهند لباس آلوده به ادرار دو مرتبه با آب قلیل شسته شده است و خبر دادن یک مرد عادل، بنابر احتیاط واجب، کافی نیست مگر آن که باعث اطمینان گردد.

۳. خبر دادن کسی که چیزی در اختیار اوست به پاک شدن شیء، به شرط آن که مورد اتّهام نباشد که نجاست و پاکی را رعایت نمی‌کند.

۴. غایب شدن مسلمان به تفصیلی که در مسأله (۲۴۲) گذشت.

۵. حمل عمل مسلمان بر صحّت: هر گاه مسلمانی شیء نجسی را برای پاک شدن آب کشیده باشد، هرچند معلوم نباشد درست آب کشیده یا نه، آن شیء، پاک به حساب می‌آید‌ بطور مثال لباس‌هایی که فرد به خشک‌‌شویی مسلمان می‌‌دهد که آن‌‌ها را بشوید و آب بکشد و بعد از پس گرفتن لباس‌ها معلوم باشد که لباس‌ها شسته شده ولی کیفیت شستن و اینکه به شیوه شرعی و صحیح بوده یا نه، برای انسان مشکوک باشد در این صورت آن لباس‌ها پاک به حساب می‌آیند.

مسئله ۲۴۵. کسی که وکیل شده تا لباسی را آب بکشد، اگر بگوید آن را آب کشیدم در صورتی گفتار او پذیرفته می‌‌شود که یکی از موارد پنج گانه مسأله قبل شامل او گردد.

وسواس

مسئله ۲۴۶. انسان وسواسی که در آب کشیدن شیء نجس، مانند افراد معمولی یقین پیدا نمی‌کند، اگر همان طوری که افراد معمولی شیء نجس را آب می‌کشند رفتار نماید، کافی است و احتیاط زیاد از حد در مسأله نجس و پاکی از نظر شرع کار پسندیده‌‌ای نیست و فرد - چه وسواسی و چه غیر وسواسی - لازم نیست بررسی کند و ببیند بدن یا لباسش یا شیء دیگر نجس شده یانه و نیز لازم نیست دقّت نماید و ببیند آیا فلان شیء نجس با شیء دیگر برخورد کرده یا نه و یا اگر برخورد کرده تری سرایت کننده داشته یا نه و در همه این موارد حکم به پاکی اشیاء مذکور می‌‌شود.

مسئله ۲۴۷. برای درمان بیماری وسواس، راه نجات بخشی جز بی‌‌اعتنایی به وسوسه و ترتیب اثر ندادن بر آن برای مدّت طولانی نیست و هر چه زمان این بیماری بیشتر باشد درمان آن نیازمند بی‌‌اعتنایی به وسوسه برای مدّت طولانی‌‌تر است و فرد وسواسی باید توجّه داشته باشد که اگر به وسواسش اعتنا نکند و بر آن ترتیب اثر ندهد، گناه مرتکب نشده و در روز قیامت عذاب نخواهد شد هرچند مخالف با واقع عمل کرده باشد. قطعاً یکی از عواملی که شخص وسواسی را به عمل بر طبق وسوسه فرا می‌‌خواند ترس او از باطل بودن عمل است و این که او ممکن است مستحق عذاب شود، در حالی که این چنین نیست و مخالفت با وسوسه و بی‌اعتنایی به آن، ابداً هیچ گناهی ندارد؛ هرچند عمل فرد در واقع صحیح نبوده و باطل باشد، بلکه او در پیشگاه پروردگارش معذور است مثلاً زمانی که فرد شک در پاکی بدنش داشت و بنا بر پاکی گذارد و وضو گرفت و نماز خواند ولی در علم خداوند متعال، بدنش نجس بود و وضو و نمازش باطل بود، در پیشگاه الهی مسؤولیتی نخواهد داشت زیرا او با اعتنا نکردن به وسواس بر طبق وظیفه شرعی خویش رفتار نموده است و فتوای فقیه، حجّت برای مکلّف است یعنی اگر مکلّف طبق فتوای فقیه عمل کند و این عمل در علم الهی مخالف با واقع باشد فرد بر آن عذاب و سرزنش نخواهد شد مثلاً اگر فقیه فتوی به پاکی الکل داد و مکلّف هم بر اساس این فتوی از الکل اجتناب نکرد و با بدن یا لباس آغشته به الکل وضو گرفت و نماز خواند ولی در واقع، الکل، نجس بود در قیامت به خاطر نمازهای باطلی که خوانده عذاب نمی‌‌شود زیرا در محضر پروردگار حجّت دارد و خطاب به خداوند متعال عرض می‌‌کند: ای پروردگارِ من تو اجازه دادی که مطابق فتوای فقیه عمل کنم و مرجع تقلید من، فتوی به پاکی الکل داد و لذا من از آن اجتناب نکردم، آیا با این وجود، من مستحق عذابم؟ و مطمئناً به او خطاب می‌‌شود: عذر تو پذیرفته است و چیزی بر تو نیست و حالِ فرد وسواسی نیز چنین است زیرا همه فقهاء بزرگوار رضوان الله‌ تعالی علیهم به روشنی و بر اساس روایات معتبر فتوی می‌‌دهند که وظیفه فرد وسواسی، اعتنا نکردن به وسوسه و بنا بر پاکی گذاردن هر شیئی که شک در طهارت آن دارد می‌باشد بلکه اگر انسان وسواسی شیئی را نجس بداند، ولی برای افراد عادی که مبتلا به وسواس نیستند، علم به نجاست آن حاصل نمی‌‌شود. در این حال، فرد وسواسی به یقین خود اعتنا نمی‌‌کند و بنا بر طهارت آن شیء می‌‌گذارد، اگر فرد وسواسی به این فتوای شرعی عمل کند در پیشگاه الهی معذور است هرچند مخالف واقع، رفتار کرده باشد و در واقع نمازش را با نجاست خوانده باشد یا غذای نجسی را خورده باشد و اگر شیطان و افکار شیطانی به سراغ فرد وسواسی آمد که وضوی تو باطل است، نمازت باطل است، بدنت نجس است، خطاب به شیطان بگوید:برای من اهمیت ندارد زیرا در پیشگاه خداوند مهربان و حکیم معذورم و او مرا عذاب نمی‌‌کند.

به طور خلاصه بهترین راه برای ترک وسواس، بی‌‌اعتنایی به آن و آشنایی بیشتر با احکام شرع و عمل بر اساس عمل مردم معمولی است و اینکه به مقداری که شرع دستور داده اکتفاء کند و از آن مقدار تجاوز ننماید و بداند که وسوسه از القائات شیطان است و در روایات معصومین(علیهم‌السلام) آن را پیروی و اطاعت از شیطان معرّفی نموده‌‌اند و رهایی از آن نیازمند تصمیم جدّی و اراده محکم و استوار و توفیق پروردگار و دعاء در پیشگاه حق متعال و توسّل و کمک خواستن از ابواب هدایت - ائمه معصومین(علیهم‌السلام) - است.[۸]

[۱] . برای ‌این مورد در مسأله ۱۵۹ مثال ذکر شده است.

[۲] . نجاست موارد غساله در مسأله ۳۶ ذکر شده است.

[۳] . لزوم این امر در مورد آب قلیل در بعضی ‌از موارد که غساله بنابر احتیاط نجس است، بنابر احتیاط واجب می‌‌باشد.

[۴] . توضیح آن در مسأله ۱۵۵ ذکر شد.

[۵] . پانزده ذراع حدوداً برابر با هفت متر است.

[۶] . در بعضی از موارد بنابر فتوی و در برخی از موارد، بنابر احتیاط واجب.

[۷] . ودی ‌یکی ‌از ترشحات پاک بدن است که گاهی بعد از ادرار خارج می‌‌شود.

[۸] . در روایت است که عبدالله بن سنان می‌‌گوید در محضر امام صادق (علیه‌السلام)از شخصی ‌که در وضو ونماز مبتلا به وسواس بود نام بردم وگفتم: او شخص عاقلی ‌است، حضرت فرمودند: چگونه عاقلی ‌است که از شیطان اطاعت می‌‌کند، عرض کردم چگونه از شیطان اطاعت می‌‌کند؟ فرمودند: از خودش سؤال کن و بپرس که این حالت از کجا آمده و منشأ آن چیست، خواهد گفت: این رویه ازعمل شیطان است. وسائل الشیعه، ج۱، ص۶۳، باب ۱۰، از ابواب مقدمه العبادات، ح ۱.

بازگشت به فهرست

×
×
  • اضافه کردن...